برخورد و کنار آمدن با پدیده زورگویی آسان نیست و تجربه هر فرد هم با دیگری تفاوت دارد. کتاب «امان از دست زورگوها» فرصتی فراهم میکند تا بتوانید با کودکتان در این زمینه گفتگو کنید و شرایط خاصی را که او در این زمینه تجربه میکند با کمک هم مدیریت کنید. حتی اگر کودکان شما هرگز مورد زورگویی واقع نشده باشند هم اطلاعات این کتاب به آنها کمک میکند تا برای این پیشآمد از قبل آماده باشند و نحوه برخورد صحیح را بدانند.
کتاب «فقط دخترها بخوانند» به موضوع رشد کردن و نوجوانی میپردازد. دورانی هیجانانگیز با آزادیهای جدید، دوستیهای جدید، حتی لباسهای جدید! اما با اینهمه چیزهایی در حال تغییر است: بدن، احساسات، روابط، و... و حتما پرسشهای زیادی برای نوجوانان ایجاد میشود. این کتاب کمکی است برای رسیدن به پاسخهای درست.
کتاب «این هم جور دیگر» روایت دیگرگونهی «رولد دال»، نویسنده نامآشنای کودکان، از شش داستان است. داستانهایی که سالهاست در قصهها، کتابها، فیلمها و انیمیشنها برای کودکان بازگو میشوند: سیندرلا، سفیدبرفی و هفت کوتوله، جک و لوبیای سحرآمیز، موطلا و سه خرس، شنل قرمزی و گرگ و سه خوک کوچولو.
کتاب «فیل ماکارون» داستانی است درباره یک فیل و دوستانش که با هم متحد میشوند تا کانگوروهایی که بر شهر آنها حکومت میکنند را شکست بدهند. کتاب درباره این است که چه کسی قانونها را تعیین میکند، و چه کسی باید آنها را بشکند. درباره رشته و تغییر است، قوانین و لازانیا. کتاب «فیل ماکارون» به ما نشان میدهد که قوانین از سنگ ساخته نشدهاند، درست مثل پاستا، قوانین هم یکی دیگر از ساختههای ما هستند.
چروکس در داستان کتاب «چروکس کله غازی»، در پایین یک راه آب زندگی میکند و خودش را از مردمی که مطمئن است او را به خاطر ظاهر عجیب و غریبش از خودشان دور میکنند قایم میکند. او از همان پایین وقت خود را با نگاه کردن به آدمهایی که با هم در حال معاشرت هستند میگذراند. اما او به طرز غمگینی تنهاست، برای همین هم از میان زبالهها برای خودش یک دوست میسازد، یک دوست آبنباتی.
«گربهای که تقلید میکرد» از مجموعه کتاب «قصههای دوست داشتنی» ماجرای دو دوست به نامهای بلا و آناست. بلا که خیلی آنا را دوست دارد میخواهد کاملا در تمام کارها از او تقلید کند. اما آنا این کار را اصلا دوست ندارد.
کتاب «فرهنگ تصویری مشاغل» کتابی است ساده و آسان برای کودکانی که درباره مشاغل مختلف کنجکاو هستند و یا بهانه خوبی است برای آشنا کردنشان با مشاغل مختلف.
در کتاب «به پروژه خلاقیت خوش آمدید» کلبی شارپ از بیش از چهل نویسنده و تصویرگر کتاب کودک خواست تا ایده اولیه یک داستان را برای هم بفرستند. این ایدههای اولیه شامل چیزهایی است مانند: عکس، نقاشی، شعر، نثر، یا هر چیزی که بشود با آن رؤیاپردازی کرد. بعد از اینکه هر کدام از آنها این ایدههای اولیه را گرفتند، آن را تبدیل به پروژههای خلاقانهای کردند که دوست داشتند. و حاصلش شد این کتاب خاص.
کتاب «درخت آرزو» اثر «کاترین اپلگیت» حکایتی فریبنده و ساده است که در آن احترام، مقاومت و امید پیروز میشود. داستان توسط یک درخت بلوط کهنسال که دوستانش به او قرمز میگویند روایت میشود. اما توی محله سالهای سال است که آدمها به او میگویند درخت آرزو. هرفصل کتاب با کلماتی وحدتبخش و همدلانه آغاز میشود و با جملهای زیبا و تفکر برانگیز به پایان میرسد.
کتاب «آمبر براون یک مداد شمعی نیست» اولین جلد از مجموعه 9 جلدی «آمبر براون» است. در این کتاب آمبر 9 ساله که پدر و مادرش از هم جدا شدهاند و پدرش اکنون دور از آنها و در پاریس زندگی میکند، با چالش جدید روبرو میشود. جاستین، صمیمیترین دوست او به خاطر کار پدرش باید همراه خانواده از آن شهر برود. حالا باز قرار است همه چیز به هم بریزد و آمبر به شدت ناراحت است.
کتاب «25 شغل ماشا فیلیپنکو» در مورد دانش آموز سال سوم دبستان، ماشا فیلیپنکو است. او که علاقهای به درس خواندن ندارد، در بازدید یکی از اعضای شورای شهر، انشایی مینویسد که به نظر پروفسور پر از ایدههای خلاقانه است. او از ماشا دعوت میکند تا به مراکز تجاری و خدماتی شهر که دارای مشکل هستند برود و به شیوه خودش راه حل پیدا کند.
«سلام ترس!» کتابی در مورد شناخت احساس ترس است. عنوان کتاب از همان ابتدا روشن میکند که باید با ترس آشنا شد و به او سلام کرد.
«دختری به نام لاکپشت» داستان دختر یازده سالهای به نام لاکپشت است که مجبور میشود از مادرش جدا شود و پیش بستگانش زندگی کند. داستان چالشهای زندگی لاکپشت و چگونگی غلبهاش بر آنها را روایت میکند.
«پیونگ یانگ؛ سفری به کرهی شمالی» نخستین کتاب از مجموعهی چهارگانه سفرنامههای مصوری هستند که «گی دولیل»، انیماتور و کارتونیست کانادایی به تصویر کشیده است. این چهارگانه ماجراهای سفرهای «دولیل» به چهار کشور آسیایی کرهشمالی، فلسطین، میانمار و چین را با سادگی، صداقت و طنز روایت میکنند.
خواندن کتاب «دماغ ملکه» از دیک کینگ اسمیت شما را در هر سنی که هستید خوشحال میکند. «دماغ ملکه» با نثری روان و جذاب ماجراهای هارمونی پارکر دختر ده سالهای که عاشق جانوران، جادو و خیالپردازی است را به زیبایی به نمایش میگذارد. دختری است که انتخابهایش و آرزوهایش چندان مورد تایید خانواده نیست و رابطهاش با والدین و خواهرش بهتدریج از چالشهای همیشگی به صلح میرسد.
یکی بود، یکی نبود. در پر کنهی هند روباه بدجنسی بود که نزدیک دهی در جنگلی زندگی میکرد، یک روز به ده آمد تا شکاری به دست بیاورد، هرچه گشت چیزی به دستش نیامد. در این میان به دکان رنگ رزی رسید، صاحب دکان آنجا نبود و چندتا دیگ بزرگ رنگاب آنجا بود. روباه به خیال آنکه در آن دیگها گوشت و خوراکی پیدا میشود، خودش را به یکی از آنها رساند و پرید توش، دید جز رنگ توی دیگ به این بزرگی چیز دیگری نیست! به زحمت از دیگ بیرون آمد، ولی از رنگ، پوستش نیلی سیر شده بود که دم به سیاهی میزد.
لوته و لوییزه، دوقلوهایی هستندکه از وجود هم بیخبرند و در دو دنیای متفاوت زندگی میکنند. لوییزه همراه پدرش که رهبر ارکستر و آهنگسازی مشهور است در دنیای پرهیاهو و مجلل هنرمندان در وین به سر میبرد و لوته با مادرش که سردبیر عکاسی یک مجله است، در مونیخ زندگی سادهای دارد.
کتاب «چارلی و آسانسور بزرگ شیشهای» دنبالهی کتاب «چارلی و کارخانهی شکلاتسازی» است. داستان کتاب درست از همان جایی آغاز میشود که کتاب قبلی به پایان رسیده بود؛ چارلی همراه پدر و مادرش و پدربزرگها و مادربزرگهای سالخوردهاش در آسانسور شیشهای و بزرگ آقای وانکا، صاحب کارخانهی شکلاتسازی، هستند.
«فضانوردها در کوره آجرپزی»، داستان دو پسر مهاجر از خراسان جنوبی است که کارگران کورهٔ آجرپزی هستند. «سبزعلی»، یکی از پسران، پایاش در میان خاک به چیزی تیز گرفته و زخمی شده و گرفتار بیماری مهلک کزاز شده است. «چمن»، پسر دیگر، میخواهد او را نجات دهد؛ اما از این بیماری خلاصی نیست. سبزعلی بیمار است و هذیان میگوید: «بیبی من رفتم توی کوزه شنا کنم. آنقدر به من نگو سوسک سیاه! ببین ماهی شدم!... نه مرا نیاندازید توی تنور!» چمن که میخواهد او را زنده نگه دارد، به یاد فیلمی میافتد که در تلویزیون دیدهاند: فیلمی دربارهی سفر به ماه: «مگر قرار نیست با هم به کره ماه برویم؟ فضانوردها را یادت رفته؟ کره ماه را چه؟ نگاهاش کن، از پنجره پیداست! آن سیاهیهای رویاش را ببین! آنجا آب و درخت است!» اما سبزعلی آرام نمیگیرد و مرتب تکرار میکند که میمیرد. او از مرگ میترسد: «من که مردم، زیر خاکام میکنید! مثل بابا غریب! چمن نگذار مارها گوشت تنام را بخورند!» چمن با تصویرهایی که از سفر به ماه برای سبرعلی میسازد، تلاش میکند او را تا سحر بیدار نگه دارد؛ زیرا گفتهاند سبزعلی، سحر را نخواهد دید و این درد، درمانی ندارد: «درماناش مرگ است!»
«بابا و دایناسور» داستان پسری است که میخواهد مانند پدرش شجاع باشد. او از یک دایناسور کمک میگیرد که از هیچچیز نمیترسد. تا اینکه دایناسور گم میشود و اینجا پدر به کمک او میآید. پسر درک میکند که ترسیدن ایرادی ندارد و دوباره دایناسورش را مییابد.