یک نویسنده، یک اثر
در صفحهی «یک نویسنده، یک اثر»، محمدهادی محمدی با هر نویسنده گفتوگویی را دربارهی یکی از آثارش ترتیب داده است. در این گفتوگوها، به بررسی و تحلیل آثار تالیفی پرداخته میشود. محمدهادی محمدی از نویسندگان سوالهایی دربارهی چگونگی شکلگیری ایدهی اصلی کتاب، شخصیتهای داستان، درونمایه و نوع روایت داستان و... پرسیده است.
این گفتوگوهای خواندنی به شما کمک میکند شناخت بهتری نسبت به کتابها و تفکرات نویسندهی هر اثر پیدا کنید.
1. اگر بخواهم از یک زاویه نابهنگام و ناگهانی شروع کنم؛ این پرسش است: چرا این قدر شیفته دیوها هستید؟
سه شنبه, ۲۵ بهمن
من درختها را میشناختم. درختهای بسیاری را به نام میشناسم و دوستشان دارم. درختها برایم نشانهای بودند و هستند از چیزهای دیگر. درخت کاج باغ قدیمی در انتهای کوچهمان، خانهی کلاغهاست. درخت سرو میان کوچه را برای بردن تیرآهن و آجر و ساختن خانه همسایه بریدند. درختان خیابانی که در آن زندگی میکنم، رنگ دود و غبار دارند. شهرها را هم با درختهایشان میشناختم.
چهارشنبه, ۲۷ اسفند
گفتوگوی عادله خلیفی با محمدهادی محمدی
«آواره بیخورشید» بازنشر 1399
خواندن یک داستان میتواند تجربه زیستن در سرزمینی دیگر باشد. خواندن داستانی از فرهنگ و سرزمین دیگر، زیستن در کالبدی دیگر است. دیدن با چشم دیگری و تجربه کردن یک زندگی با احساسات انسانهای دیگری است. چشیدن رنجها، لمس دوباره رخدادهای روزانه و از همه مهمتر میتواند تجربهای از رویارویی با خود باشد. خواندن «آواره بیخورشید» از این دست است.
شنبه, ۲۵ بهمن
پیش از مطالعه این مطلب بخش نخست آن را بخوانید
یک نویسنده یک اثر
گفتوگوی محمدهادی محمدی با فاطمه سرمشقی
شنبه, ۱۸ آبان
یک نویسنده یک اثر
گفتوگوی محمدهادی محمدی با فاطمه سرمشقی
از نگاه شما فانتزی برای کودکان و نوجوانان به چه نیازهایی از آنها پاسخ میدهد؟
یکشنبه, ۱۲ آبان
پیش از مطالعه این مطلب بخش نخست آن را مطالعه کنید.
یک نویسنده یک اثر
گفتوگوی محمدهادی محمدی با فریدون عموزاده خلیلی
۱۶. سمندر در صفحه شصت کتاب اوراق میشود. هرگز فکر نمیکردم جدا کردن اجزای یک دوچرخه مانند جدا کردن اجزای تن یک آدم باشد، انگار اجزای یک موجود روحدار را از او میگیرند، مانند شاخه یک درخت برنا. چرا چنین حسی پدید آمده است؟
شنبه, ۱۲ مرداد
یک نویسنده یک اثر
گفتوگوی محمدهادی محمدی با حدیث لزرغلامی
این قصه را «نقره» بازگو میکند، راوی را همان آغاز به مخاطب معرفی کردهاید. (البته در نیمه داستان، «ارغوان» جای او را میگیرد) در نگاه نخست گفته میشود این نقره است. مانند یک نام دخترانه. اما پیشتر از این، گزاره معماواری نیز طرح کردهاید: «وقتیکه در زندگیات یک نقره داری، بالاخره گُمش میکنی.» داستان که خوانده و کاویده میشود، پای «طلا» نیز بهمیان میآید. چگونه فلزهای گرانبهایی مانند طلا و نقره پایشان به این داستان باز شده است؟
شنبه, ۲۲ تیر
یک نویسنده، یک اثر
محمدهادی محمدی
گفتوگوی عادله خلیفی با محمدهادی محمدی
شنبه, ۱۵ تیر
یک نویسنده، یک اثر
محمدهادی محمدی
گفتوگوی عادله خلیفی با محمدهادی محمدی
یکشنبه, ۹ تیر
یک نویسنده، یک اثر:
گفتوگوی محمدهادی محمدی با آرمان آرین
پیش از خواندن این مطلب بخش نخست آن را مطالعه کنید.
شنبه, ۱ تیر
یک نویسنده، یک اثر:
گفتوگوی محمدهادی محمدی با آرمان آرین
شنبه, ۲۵ خرداد
یک نویسنده یک اثر
گفتوگوی محمدهادی محمدی با عباس جهانگیریان
شنبه, ۱۸ خرداد
یک شاعر، چند شعر
گفتوگوی محمدهادی محمدی با مهدی مرادی
شنبه, ۴ خرداد
یک نویسنده، یک اثر
بردیا و ملکه سرزمین عاج
گفتوگوی محمدهادی محمدی با سیامک گلشیری
شنبه, ۲۱ اردیبهشت
یک نویسنده یک اثر
راز دره فانوسها
گفتوگوی محمدهادی محمدی با عبدالمجید نجفی
شنبه, ۱۴ اردیبهشت
یک نویسنده، یک اثر
ماه بر ترک دوچرخه (گزیده شعر فارسی برای نوجوانان)
گفتوگوی محمدهادی محمدی با علی اصغر سیدآبادی
شنبه, ۷ اردیبهشت