تحلیل و نقد کتاب کودک و نوجوان
در این بخش از کتابک به تحلیل و نقد کتابهای کودک و نوجوان میپردازیم. در تحلیل و نقد کتابهای کودک و نوجوان باید به متن کتاب، ترجمه، تصویرگری، تناسب محتوا با گروه سنی، قطع و کیفیت چاپ توجه کرد. هر کدام از این موارد بر کیفیت کتاب تاثیرگذار هستند.
هر کتاب میتواند لایههای مختلفی از مفاهیم و آموزشها را در بر داشته باشد. در تحلیل کتابها، به این مفاهیم و آموزشها که به صورت غیرمستقیم به کودک یا نوجوان منتقل میشوند، اشاره میکنیم. موضوعاتی از قبیل دوستی، مقابله با ترس، غلبه بر خشم، اعتمادبهنفس، حفظ محیط زیست و... مفاهیمی هستند که میتوانیم در قالب کتاب به کودکان آموزش دهیم.
در این صفحه تحلیل و نقد بعضی از کتابهای کودک و نوجوان را برای شما آوردهایم تا با مطالعهی آنها، تخصصیتر به ادبیات کودک و نوجوان بپردازید.
«اسب تورین[1]» فیلمی فلسفی است به کارگردانی «بلا تار». فیلم با بازگویی روایت رویارویی نیچه با اسبی سرکش و شلاقخورده آغاز میشود. روزی نیچه در میان ازدحام مردم، اسبی را میبیند که گاریچی شلاقاش میزند تا حرکت کند. نیچه از بین مردم راه میگشاید و خودش را به اسب میرساند و پریشان و گریان، اسب را در آغوش میگیرد. پس از آن رخداد، نیچه دو روز نه چیزی میخورد و نه چیزی میگوید. تا اینکه با گفتن این آخرین واژهها به جنونی ده ساله فرو میرود: «مادر! من یک احمقام» یا به تعبیری، من دیوانهام!
چهارشنبه, ۲۲ آبان
خلاصه داستان:
این داستان دربرگیرنده سه بخش است. در بخش نخست، با عنوان «قبل التحریر»، نویسنده طرز تهیه «نان اوکاماج» را آموزش میدهد و پیشنهاد میکند گاهی خیالتان را به صبحانه و صرف چای و اوکاماج دعوت کنید و با خیالتان صبحانه میل کنید.
یکشنبه, ۱۳ مرداد
خلاصه داستان:
«دیوانه و چاه» ماجرای دیوانهای است که هر روز صبح سنگی را درون چاه میاندازد، و هر روز صد مرد عاقل میآیند تا سنگ را از چاه بیرون بیاورند اما نمیتوانند، و هر غروب، دیوانه خودش سنگ را از ته چاه بیرون میآورد.
یکشنبه, ۶ مرداد
ابتدا مقاله «بررسی ویژگیهای ادبیات فانتزی در سه داستان کودک و نوجوان محمدرضا شمس» را مطالعه کنید.
خلاصه داستان
این فانتزی، روایت داستان دختر خُلوچِلی به نام «خانم بَس» است که قهرمان داستان است و داستان از زاویه دید او روایت میشود. داستان در فضای روستایی از توابع شعر اراک با فرهنگ و آداب و رسوم سنتی، خرافی و خاص آنجا رخ میدهد.
شنبه, ۲۹ تیر
ادبیات فانتزی در منابع و آثار هر ملتی پیشینهٔ طولانی دارد و قدمت آن به اندازهٔ عمر قصه و قصهگویی است. از هنگامی که انسانهای غارنشین حوادث روزمرهشان و حتی گاهی آرزوها و امیدهایشان را به کمک تخیل به شکل تصاویری بر دیوارها حک میکردند، فانتزی نیز بهنوعی وجود داشته است، زیرا خمیرمایهٔ فانتزی تخیل است و خیالانگیزی نیز همواره با انسان همراه بوده است. در فانتزی همه چیز در خیال شکل میگیرد و وسعت مییابد و چون خیالپردازی از بزرگترین لذتهای انسان، بهویژه در دوران کودکی است، اهمیت فانتزیها مضاعف میشود.
یکشنبه, ۲۳ تیر
رمان «این وبلاگ واگذار میشود» موضوع «عشق دوره نوجوانی» را در گونه «رمان اجتماعی» عرضه میکند. درونمایهی داستان عاشقانه است و موضوع عشق دوره نوجوانی را در بستر اجتماعی مانند جنگ به نمایش میگذارد و با «شناختشناسی» روانشناختی از نوجوانان، عشق دوره نوجوانی را که بیشتر جدی گرفته نمیشود، جدی میگیرد.۱
یکشنبه, ۵ خرداد
قورباغههایی خوشحال و خندان در برکهای زندگی میکردند اما یک روز متوجه حضور مهمان ناخواندهای شدند! این دیگر کیست؟ یک خوک صورتی کوچک که روی تخته سنگی نشسته بود و قوقور میکرد!
چهارشنبه, ۱ خرداد
ما در ارتباط با جهان و در تعامل با دیگران قرار داریم. این «دیگری»، نقش مهمی در روابط ما دارد. نقش «دیگری» در شناخت کودک از «خود» بسیار مهم است. کودک اگر بخواهد بهشناختی از خود و دیگران برسد، باید تفکیککردن خود از دیگران را بیاموزد.
چهارشنبه, ۱۱ اردیبهشت
خلاصه داستان:
مادر، دور دخترش دایرهای میکشد و به او میگوید که اگر از دایره بیرون بیاید، دعوایش میکند. مادر که میرود، دختر، داخل دایرهاش زرافهای را نقاشی میکند. گردن زرافه از دایره بیرون میزند. دختر، دایره را بالا میبرد تا زرافه در آن جا شود اما پای خودش از دایره بیرون میزند. زرافه و دختر، در دایره جا نمیشوند و دایره پاره میشود. دختر نمیتواند دایرهای شبیه به دایره مادرش بکشد و با زرافه برای پیداکردن یک دایره دیگر، با دایره پارهشده مادرش که شبیه طناب شده بود، از پنجره بیرون میرود.
چهارشنبه, ۴ اردیبهشت
خلاصه داستان: مترسکی در روستا شاهد بمباران و جنگ است، جنگ هشت ساله میان ایران و عراق. داستان با فرار کلاغها از آسمان و آمدن پرندههای آهنی شروع میشود. پرندهها چیزهایی شبیه هویج از روی مزرعه میاندازند که یکیشان کنار تنها پای مترسک میترکد و تنها پای او را زخمی میکند و مترسک خم میشود و کلاه حصیریاش از سرش میافتد. صالی در یک روز تابستان کلاه را به مترسک داده بوده. مترسک روزها انتظار صالی و خالو محمد، پدر صالی، را میکشد اما خبری از هیچ کدامشان نمیشود.
چهارشنبه, ۲۸ فروردین
خلاصه داستان:
کودک میخواهد وسیلهای در برابر آلودگی هوا بسازد که دود نکند، از پاهایش تندتر برود، مانند اسب تند راه برود اما جایی برای نشستن داشته باشد و مانند دوچرخه هم در راههای طولانی با رکابزدن خستهاش نکند.
چهارشنبه, ۲۱ فروردین
تیلور پسر بچهای کوچک است که تصمیم میگیرد چیزی نو بسازد. اما زمانی که کارش تمام میشود و بسیار خوشحال است و به خودش افتخار میکند اتفاق بدی می افتد، سازه مخصوص او توسط عدهای پرنده خراب میشود. همه چیز زیر و رو میشود و تیلور غمگین در گوشهای کز میکند.
چهارشنبه, ۲۲ اسفند
«مراقبم باش!» قصه یوری و آقای اشنیپل است، و حتی ما. کتاب مال ماست و آقای اشنیپل درست وسط کتاب ما لمدادهاست. این آقا ظاهراً بلد نیست از کودکان مراقبت کند، اما بهخوبی میتواند چهارچوبهای یوری را که هیچ ایدهای برای بازی ندارد و هر نظری را خطرناک میداند، بشکند. حتی چهارچوب کتاب ما را هم. میخواهم بگویم «مراقبم باش!» داستان ما هم هست، ما و کتابمان و قوانینمان.
چهارشنبه, ۱۵ اسفند
خلاصه داستان:
پسری از تنهایی و تاریکی میترسد. او همیشه نگران است که گرگ سراغش بیاید. مادرش همیشه به او میگوید که گرگ به شهر و آپارتمان نمیآید و در جنگل است. اما این حرف پسر را راضی نمیکند. روزی مادر به او سیبزمینی سرخ کرده میدهد و از پسر میخواهد اگر گرگ به او هم سیبزمینی بدهد. پسر به اتاقش میرود و مشغول خوردن سیبزمینی میشود که صدایی از کمد لباس میآید که میگوید گرسنهاش است. گرگ بین لباسهاست و از پسر میخواهد که از او نترسد و فقط بهش سیبزمینی بدهد. پسر و گرگ با هم سیبزمینیخورند، بازی میکنند، نقاشی میکشند و گرگ برای پسر قصه میگوید و پسر در آرامش به خواب میرود.
چهارشنبه, ۸ اسفند
شخصیت از عناصر اساسی در ادبیات داستانی شمرده میشود. چرا که داستان بیحضور شخصیت مفهوم و معنا پیدا نمیکند. در سادهترین تعریف گفته میشود «افراد حاضر در داستان را شخصیت مینامند»۱
سه شنبه, ۷ اسفند
قسمت اول:
پوستههایی از درخت بخشنده
«شالون آلن سیلور استاین معروف به شل سیلوراستاین، شاعر، نویسنده، کاریکاتوریست و خواننده آمریکایی در ۲۵ سپتامبر ۱۹۳۰ در ایالت شیکاگو آمریکا به دنیا آمد. او در ابتدا برای کودکان نمینوشت. اما بنابه پیشنهاد یکی از دوستانش که خود نویسنده ادبیات کودکان بود، وارد این حیطه شد و نوشتن برای کودکان را آغاز کرد و به یکی از محبوبترین نویسندگان کودک بدل شد. او در برخی از کتابهای کودکان بهویژه در کارهای آغازینش، خود را عمو شلبی معرفی کرده است. او در ۱۰ می ۱۹۹۹ بر اثر حمله قلبی درگذشت»۱.
چهارشنبه, ۱ اسفند
قسمت سوم:
پوسته دوم: عشق مادرانه
بخشش بیچشمداشت درخت به پسرک در داستان «درخت بخشنده» را میتوان منطبق با تعریفی از «عشق مادرانه» دانست که «اریک فروم»۵ در کتاب «هنر عشق ورزیدن» به تبیین آن پرداخته است. فروم روال، داد و ستد در یک رابطه مبتنی بر عشق و دوست داشتن را نقد میکند و مینویسد: «عشق در درجه اول نثار کردن است، نه گرفتن»۶ از نظر فروم: «نثار کردن از دریافت کردن شیرینتر است، نه به سبب اینکه ما به محرومیتی تن در میدهیم، بلکه به این دلیل که شخص در عمل نثار کردن، زنده بودن خود را احساس میکند»۷
سه شنبه, ۳۰ بهمن
خروج از محدودیت
پی تی کو ...پی تی کو... صدای آشنای دویدن اسب در قصههاست. اینکه این اسب سفید باشد یا سیاه، بلند باشد یا کوتاه، چاق باشد یا لاغر، خیلی تفاوت ندارد بلکه مهم کنشهای آن در داستان کودک است. پی تی کو...پی تی کو...۲سه داستان دارد که برای گروه سنی ب و ج نوشته شده است .
چهارشنبه, ۲۴ بهمن
مجموعه ششجلدی «من و برادرم» به رابطه خواهربرادریِ استلا و سام میپردازد. این کتابها داستانی نیستند. حادثه داستانی در این متنها رخنمیدهد، که بر محور آن فراز و فرود داشتهباشیم یا گرهافکنی و گرهگشایی. چون حادثه و گرهگشایی و گرهافکنی وجود ندارد، عمل و گفتوگوهای این دو شخصیت، و فضا و مکان و زمان، همه در یک سطح هستند. یعنی خط سیر بر مبنای منطق داستانی ندارند و همه همارزند. پس ما با داستان روبهرونیستیم (البته با کمی اغماض، در «شب بهخیر داداش» یا «آسمان و دریا کجا به هم میرسند» چرا.) اما ببینیم با چه ژانری سروکار داریم!
چهارشنبه, ۱۷ بهمن
داستان در مورد موشی است که یک روز لقمه چپ گرگی میشود. در شکم گرگ متوجه میشود که تنها نیست و گرگ قبلاً اردکی را نیز خورده و اردک مدتهاست آنجا زندگی میکند و به گفته خودش «زندگی خوبی دارد و خیال خورده شدن هم ندارد». اردک از زندگی در شکم گرگ احساس رضایت دارد و موش هم تصمیم میگیرد آنجا زندگی کند. آنها با هم زندگی خوبی داشتند؛ غذا درست میکردند، شادی میکردند و حرف میزدند.
چهارشنبه, ۱۰ بهمن