مجموعه نوشته های مناسب برای خانواده
<p>در این صفحه نوشتههایی با موضوع خانواده را میتوانید پیدا کنید. این نوشتهها شامل معرفی کتابها، مقالهها یا مصاحبهها هستند.</p>
میان واقعیت و تخیل
اینگرید و گرگ داستان دخترکی است که در فقر با پدر و مادرش زندگی میکند و با آنکه زندگی مطلوبی ندارد، از وضعیتش راضی است. اینگرید ذره ذره میفهمد از خانوادهی نجیبزاده است. مادربزرگی دارد که در قصری بزرگ زندگی میکند و به نوعی مالک روستاهای اطراف است.
دوشنبه, ۴ اردیبهشت
چستر یک تازهوارد است، پسری که وسط سال وارد مدرسهای جدید میشود و همهچیز یک جورهایی به نظرش کسلکننده و غمانگیز میآید! او معلم جدیدش، خانم تیت را دوست ندارد و خوشحال نیست مجبور شده کنار جو بنشیند، پسری که به نظرش مغزنخودی است!
دوشنبه, ۴ اردیبهشت
داستان دربارهی پسری نوجوان به نام اسکات است که بیماری آسم دارد و پزشک معالجش ورزش کاراته را به علت داشتن تمرینهای تنفسی به او پیشنهاد میکند و معتقد است که هم برای جسمش خوب است و هم برای روحش.
چهارشنبه, ۲۳ فروردین
اگر دلتان میخواهد یک عالمه کتاب کوچک داشته باشید که خیلی راحت خوانده شوند. همین کتابها را انتخاب کنید. خواندن هر کدام از این کتابها چیزی است مثل خوردن پاستیلهای میوهای تو رنگها و طعمهای متفاوت. قهرمان بانمک و سادهی این مجموعه غاز و اردک کوچک هستند که در هر کتاب با شعرهای کوتاه افسانه شعباننژاد سعی میکنند به بچهها نکاتی ساده یاد بدهند.
چهارشنبه, ۲۳ فروردین
پرندهی گیج داستانی خیالی درباره نهنگهاست، نهنگهایی رنگارنگ که مشکلشان این است که پرندهای سربههوا در خروجی فوارهشان گیر میکند.
چهارشنبه, ۲۳ فروردین
گریس دختر بچهای شش ساله است که تازه به مدرسه رفته است. او نگاهی طنزآلود به دنیای اطرافش دارد که از سادگی های کودکی سرچشمه می گیرد.
دوشنبه, ۲۱ فروردین
«امپراتوری سیب زمینی چهارم یکی از عاشقان مادر زمین بود و جانش را برای پایداری جهان سبز فدا کرد. این داستان را تنها کسانی باید بخوانند که مادر زمین را دو ست دارند و دل شان میخواهد این مادر مهربان همیشه سبز و پایدار بماند. اگر مادر زمین را دوست ندارید، که چنین چیزی ممکن نیست، زیرا همگان مادرزمین را دوست دارند، باز هم این داستان را بخوانید.آن هنگام شاید همه ما گامی در راه پایداری جهان سبز برداریم.
دوشنبه, ۲۱ فروردین
نوینسدهی کتاب « شمال ناکجا» با کمک ایدهی سفر در زمان داستانی هیجانانگیز و اسرارآمیز خلق کرده است. میا با پدر و مادر و برادرش در شهر لوفسندز زندگی میکنند. پدر بزرگ میا ناپدید میشود. مادر میا برای دلجویی و کمک به مادرش در ادارهی مهمانخانه پیش مادرش به دهکدهی ساحلی پورتیهون می رود.
شنبه, ۱۹ فروردین
خانم هاترن، معلم هنر مدرسه، در بین دانش آموزان محبوبیتی ندارد. چون خیلی سختگیر است و اخلاقش مانند لباسهایش زشت است. بدتر از همه، او انتظار دارد که در کلاس هنر همه چیز مرتب و منظم سر جایش باشد و دانش آموزان مانند یک شانه تخم مرغ به ردیف و پشت سر هم بنشینند و آن طوری نقاشی کنند که او میخواهد. همه از دستورات خانم هاترن اطاعت میکنند. البته همه، بهجز بیدی. کتاب «بیدی» داستان این دختر و دنیای جادوییاش را روایت میکند.
دوشنبه, ۱۴ فروردین
ادبیات دیگر
«ادبیات دیگر» تعریفی است که ناشر یا نویسنده برای داستانکهای این کتاب انتخاب کرده است، زیرا نویسنده در این کتاب سعی کرده طور دیگری به قصهها و ضربالمثلهای قدیمی نگاه کند: قصههایی مثل بز زنگوله پا، مسابقهی خرگوش و لاکپشت، لکلک و روباه، تمساح و گنجشک و ضربالمثلهایی مثل «چاه کن همیشه ته چاه است» و...
چهارشنبه, ۲۵ اسفند
ما هر روز خبرهای فراوانی در زمینه محیط زیست و آلودگی آن در رسانه ها، می خوانیم. هرچند تا کنون جنبش های گوناگونی برای حفاظت از محیط زیست در سراسر کره زمین به راه افتاده اند، گزارش ها نشان می دهند که اوضاع زندگی تمام موجودات زنده زمین، هر چه بیش تر رو به سختی می رود.
چهارشنبه, ۲۵ اسفند
جرمی هر شب خواب کفش هایی را می بیند که دوست دارد. همه ی همکلاسی های از این کفش ها دارند به جز او و آنتونیو. مادربزرگ معتقد است باید چیزی را بخرد که نیاز دارد، نه چیزی را که دوست دارد. سرانجام پسرک کفش مورد علاقه اش را با قیمت پایین تر در یک فروشگاه خیریه پیدا می کند و با آن که کفش ها برای او کوچک هستند آن ها را می خرد.
دوشنبه, ۲۳ اسفند
کتاب « نشانههای بهار » درباره نشانههایی صحبت میکند که با دیدن آنها میتوان به آمدن فصل بهار پی برد.
کتاب « نشانههای بهار » با دعوت کودکان به مشاهده نشانههای آمدن بهار در اطراف خود، به تقویت مهارت مشاهده در کودکان و افزایش دانش آنان کمک میکند.
دوشنبه, ۲۳ اسفند
«شایدی» بانام اصلی «جس» دختری ۱۵-۱۶ ساله است که بیماری پیسی دارد و تمام بدنش لکه لکه است او که از خانه فرارکرده، فرزند نامشروع مادری معتاد است که در گذشته در سیرک کار می کرده است. مادر که از پس مخارج شایدی و دیگر بچه هایش برنمی آید او را از خانه بیرون می کند و شایدی به خیابان های نیویورک پناه می آورد.
شنبه, ۲۱ اسفند
«آنه مری» دختر۱۰ ساله ای است که با پدر، مادر و خواهر کوچکترش «کرست» در جنگ جهانی دوم در کپنهاک دانمارک زندگی می کند. او دوستی دارد به نام «آلن» که یهودی است و پدرش معلم است. ۳ سال است که دانمارک در اشغال آلمانی هاست و برای آلن و خانواده اش که یهودی هستند، مزاحمت های آلمانی ها نمایان است. انه مری و خانواده اش پس از باخبر شدن از یورش احتمالی نازی ها برای دستگیری یهودیان، آلن را به خانه ی خودشان می آورند و در برابر نازی ها وانمود می کنند که آلن دختر خانواده است.
چهارشنبه, ۱۸ اسفند
ریکی پسر ۱۰-۱۲ ساله ای است که به نظر همکلاسی هایش کمی عجیب وغریب است. حتی مادرش هم این طور فکر می کند. او خیلی دوست دارد معروف باشد ولی در هیچ چیز مهارتی ندارد؛ نه در ریاضی، نه فوتبال، نه دوچرخه سواری نه خیلی کارهای دیگر که معمولا برای پسرها مثل آب خوردن است. ریکی فکر می کند تنها مهارتی که دارد پخمه بودن است. او حتی از ظاهر خود هم راضی نیست.
چهارشنبه, ۱۱ اسفند
تری و اندی با هم دوست هستند و در یک خانه ی درختی زندگی می کنند. در ابتدا خانه ی درختی آن ها ۱۳ طبقه داشت ولی هر از چندی ۱۳ طبقه به آن اضافه می کنند. آن ها در خانه درختی شان، اتاق ها و مسیرهای مختلفی دارند، یک مسیر گنده ی بولینگ، یک حوضچه پر از کوسه ی آدمخوار، شاخه های انگوری که می شود تاب خورد، یک آزمایشگاه مخفی زیرزمینی، یک نمایش عروسکی ۲۴ ساعته از داستان پانچ و جودی که هفت روز هفته اجرا می شود، یک اتاق مخصوص یادآوری چیزهایی که ممکن است فراموش کرده باشیم، یک آکادمی آموزش نینجاگری به حلزون ها و...، و یک اتاق تغییر قیافه ی ۵۰۰۰ چهره که لباس مبدل برای هر موقعیتی دارد.
چهارشنبه, ۱۱ اسفند
داستان شهر موش کورها از سالها پیش شروع شد. روزی موش کوری در یک چمنزار زیرِ زمین رفت. آن زیر مدتی طولانیای تنها نماند و با گذشت زمان زندگی زیرزمینی را تغییر داد...
کتاب «شهر موش کورها» به تاریخ صنعتی شدن و پیشرفت زندگی مدرن بر کرهی زمین و نیاز به برقراری تعادل بین توسعه و استفاده از منابع طبیعی با نقش آفرینی یک موش کور میپردازد.
دوشنبه, ۹ اسفند
اثر بازنویسی از قصه عامیانه کدوی قلقله زن است. خاله پیرزن به دیدن دخترش می رود که در سوی دیگر جنگل خانه دارد. سر راهش گرگ، پلنگ و شیر را می بیند. اما، با چرب زبانی از دست آن ها فرار می کند. یک هفته در خانه دخترش می ماند و هنگام برگشت به خانه داخل یک کدوی بزرگ پنهان می شود و پیرزن سالم به خانه اش می رسد.
چهارشنبه, ۴ اسفند
اثر مجموعه ای از پنج داستان کوتاه به نام های «پیشانی سفید» از شمال ایران، «ساز شکسته» از آذربایجان، «ناخدا جادو» از جنوب ایران، «تفنگ میرنوروز» از بلوچستان و «نشان بابایار» از استان فارس است که براساس باور مردم به وجود شخصیت بابایار و امدادهای غیبی شکل گرفته اند.
چهارشنبه, ۴ اسفند