شیائو و پدرش کجا رفتند؟

Submitted by editor69 on

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (Term)
تصویرگر (Term)
نگارنده معرفی کتاب
نوع محتوا
معرفی کتاب
جایگاه
معرفی کتاب صفحه اصلی
قالب کتاب

فانتزی و زیرگونه‌های آن (بخش ششم)

Submitted by editor69 on

بخش نخست مقاله را در سایت کتابک بخوانید:  فانتزی و زیرگونه‌های آن (بخش نخست)


فهرست

- فانتزی شمشیر و سیاره  

ویژگی‌های دیگر فانتزی شمشیر و سیاره 

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی شمشیر و سیاره 

- فانتزی زمین در حال مرگ

ویژگی‌های دیگر فانتزی

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی

- فانتزی آینده

ویژگی‌های دیگر فانتزی آینده

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی آینده 

- فانتزی استیم‌پانک

ویژگی‌های دیگر فانتزی استیم‌پانک

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی استیم‌پانک

- فانتزی آرکین‌پاینک آرکین‌پانک

ویژگی‌های دیگر فانتزی آرکین‌پانک

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی آرکین‌پانک

فانتزی گازسوز 

ویژگی‌های دیگر فانتزی گازسوز

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی گازسوز

- فانتزی غرب عجیب

ویژگی‌های دیگر فانتزی غرب عجیب

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی غرب عجیب


- فانتزی شمشیر و سیاره [1]

داستان‌های این زیرگونه کمی رنگ فانتزی دارند و اندکی رنگ داستان‌های علمی-تخیلی. داستان‌های این زیرگونه تا دهه‌ی ۱۹۹۰ محبوب و نویسندگان علاقه‌مند به آن پرکار بودند؛ تا زمانی‌که فانتزی‌های والاتر به محبوبیت بیشتری دست یافتند. 

در این زیرگونه، داستان‌های عاشقانه‌ی پرهیجانی خلق شده است؛ همچنین تعداد زیادی از داستان‌های مرتبط با این فانتزی دارای یک وجه مشترک‌‌اند: بدین‌گونه که در گذشته، بیشتر آن‌ها داستان‌هایی علمی-تخیلی تلقی می‌شدند، اما در حال حاضر تکنولوژی به‌کاررفته در‌ آن‌ها تاریخ‌گذشته محسوب می‌شود. از این رو بیشتر فانتزی تلقی می‌شوند.

رخدادهای داستانی این زیرگونه در دنیایی بیگانه رخ می‌دهد و البته که در داستان‌های گوناگون، تفاوت‌هایی میان این جهان‌ها وجود دارد، اما آنچه مشترک است نوعی تناقض است؛ برای مثال، در داستان شاهزاده خانم مریخی از ادگار رایس باروز قایق‌های پرنده وجود دارد، اما از چهارپایان برای حمل‌و‌نقل استفاده می‌شود! یا سلاح‌های بسیار پیشرفته‌ای دردسترس است، اما در درگیری‌ها افراد با مشت‌زنی و کشتی گرفتن از خود دفاع می‌کنند! در عین حال، فرهنگ دنیای بیگانه‌ی ساخته‌شده هم‌زمان نسبت‌به زمین پیشرفته‌تر و بکرتر است. در این داستان‌ها، معمولاً یک شخصیت قوی مرد، به‌صورت جادویی، به جهان بیگانه منتقل شده است. او باید با هیولاها بجنگد، در دنیای عجیب جابه‌جا شود، بانویی زیبا را نجات دهد و...

شاید شخصیت‌های این داستان‌ها ویژگی‌های داستانی علمی-تخیلی را داشته باشند؛ اما اصولاً ترجیح می‌دهند که از شمشیر استفاده کنند. جادو یا عرفان دینی غیرمعمول نیست، اما کم پیش می‌آید در محوریت داستان قرار داشته باشند. فیلم‌ها و کتاب‌های «جنگ ستارگان» بهترین نمونه‌های این زیرگونه‌اند.

فانتزی شمشیر و سیاره

ویژگی‌های دیگر فانتزی شمشیر و سیاره

•    سطح جادو: کم. آنچه در وجه علمی این زیرگونه وجود دارد، غیرواقعی است. به همین ترتیب، جادویی که در این جهان‌ها وجود دارد نیز چندان کاربردی نیست. به‌طور معمول، جادو در اعمال استفاده نمی‌شود و معمولاً تمامی اعمال فیزیکی‌ هستند.

•    اندیشه‌های والا و پیامدها و تأثیرات اجتماعی: کم. این زیرگونه معمولاً به بررسی اندیشه‌‌ها نمی‌پردازد. داستان‌‌های این زیرگونه درباره‌ی قهرمانان شجاع و ماجراجویی‌های عاشقانه است. در حقیقت، هدف این نیست که خواننده‌ طبیعتِ ساختارهای اجتماعی را بررسی کند؛ اما گاه پیش می‌آید که قهرمان در دیالوگ‌های فلسفی شرکت کند. 

•    سطح شخصیت‌پردازی: کم-متوسط. شخصیت‌ها تیپیکال هستند. اصولاً شخصیت‌ها مرد هستند، میل زیادی به زندگی و زنده ماندن دارند، افتخارآفرین‌اند و برای نجات شهر و خانواده‌ی خود است که در این سفر به سر می‌برند. البته شاید از منظری نیز ضد-قهرمان باشند؛ برای مثال، دزد یا دزد دریایی. اما شخصیت‌های زن معمولاً دوبعدی‌ و فراتر از تیپ هستند.

•    سطح پیچیدگی طرح: متوسط. داستان‌ها بسیار ماجراجویانه‌اند. طرح‌ها نیروهای پیش‌برنده‌ی این زیرگونه‌اند، اما با وجود این، بسیاری از آن‌ها به کلیشه تبدیل شده‌اند؛ برای مثال، نجات یک دختر، بازگشت به خانه و... 

•    سطح خشونت: زیاد. هدف قهرمان داستان احتمالاً جنگ‌ نبوده است، اما چند نفر او را به جنگی گریزناپذیر وادار کرده‌اند. خوانندگان در این جنگ‌ها می‌توانند منتظر دلاوری‌های فیزیکی بسیاری باشند.

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی شمشیر و سیاره

•    فانتزی پالپ (pulp fantasy): فانتزی شمشیر و سیاره ریشه در ادبیات پالپ دارد و وجه مشترک این دو زیرگونه سطح بالای ماجراجویی در آن‌هاست.

•    شمشیر و جادو: هر دو زیرگونه تمایل به ماجراجویی و شگفتی دارند.

•    فانتزی علم: فانتزی شمشیر و سیاره در نگاه کلی‌، فانتزی‌ای علم است؛ زیرا عناصری از فانتزی و داستان علمی-تخیلی دارد.


خرید کتاب فانتزی در ادبیات کودک و نوجوان


-    فانتزی زمین در حال مرگ [2]

نام این زیرگونه خلاصه‌ای از داستان‌های آن است! این داستان‌ها دلتنگ‌کننده هستند: زمین در حال مرگ است و غم و ناامیدی به همه چیز نفوذ کرده‌ است. تم‌های معمول چنین داستان‌هایی این‌گونه است: خستگی جهان، مظلومیت، ایده‌آل‌گرایی، هرج‌و‌مرج، امید تازه ‌شدن و زندگی دوباره. ویژگی خاص این زیرگونه اتمام آرام ‌آرام جهان است، در‌حالی‌که نظام جهان به‌ سمت نوعی بی‌نظمی پیش می‌رود.

این زیرگونه به فانتزی و داستان علمی-تخیلی مرتبط است. همچنان که جهان از بین می‌رود، قوانین طبیعت هم از بین می‌روند و علم و جادو تفکیک‌ناپذیر می‌شود. 
محیط داستان‌های این زیرگونه زمین است، اما نه زمینی که ما می‌‌شناسیم! معمولاً فضای آن و ساختار اجتماعی‌اش و حتی فیزیک حاکم بر جهان ناآشناست. این محیط و نظام ناآشنا که ما نمی‌شناسیم و نمی‌دانیم که با آن چه کرده‌ایم، در مرکز داستان‌های این زیرگونه قرار دارد.

فانتزی زمین در حال مرگ

ویژگی‌های دیگر فانتزی

•    سطح جادو: کم-متوسط. علم و جادو در این زیرگونه تفکیک‌ناپذیرند. در واقع در این زیرگونه جادو توجیه دارد، حتی بر پایه‌ی اصول علمی ابتدایی.

•    اندیشه‌های والا و پیامدها و تأثیرات اجتماعی: زیاد. آخرزمان ظرفیت معناسازی گسترده‌ای دارد؛ بنابراین هرچند این داستان‌ها غم‌انگیزند، ظرفیت بیشتری برای بازگشت به معانی ژرف زندگی دارند.

•    سطح شخصیت‌پردازی: زیاد. در این داستان‌ها، نویسنده تمایل دارد که فقط بر یک بازمانده‌ی تنها تمرکز کند. به همین دلیل، تعداد شخصیت‌ها محدود و اندک است، اما به هرکدام از آن‌ها به‌خوبی پرداخته شده است.

•    سطح پیچیدگی طرح: زیاد. جست‌وجو برای هدفی مانند منبعِ غذا یا امید نیروی پیش‌برنده‌ی داستان‌های این زیرگونه است. جست‌وجو همان طرح داستان است. البته این بدین معنی نیست که آنچه جست‌وجو می‌شود، یافته می‌شود، اما این جست‌وجو برای طرح بسیار مهم و اساسی است.

•    سطح خشونت: متوسط- زیاد. در پایان جهان، بسیاری از انسان‌ها برای زنده ماندن به خشونت روی می‌آورند. اما گاه عشق و مهربانی و امید (یا دست‌کم اشتیاقی برای داشتن امید) هم وجود دارد؛ بنابراین می‌توان گفت که خشونت همه‌ی چیزی نیست که در این داستان‌ها وجود دارد.

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی

•    فانتزی آینده: داستان‌های فانتزی زمین در حال مرگ در آینده‌ای بسیار دور اتفاق می‌افتد. به همین دلیل، این دو زیرگونه به هم نزدیک‌اند.

•    فانتزی علم: داستان‌های فانتزی زمین در حال مرگ اشتراکات بسیاری با این زیرگونه دارند؛ زیرا دارای حس فانتزی‌اند، در آینده اتفاق می‌افتند و به‌طور معمول، تکنولوژی‌های جدیدی در آن‌ها دیده می‌شود.

کتاب فانتزی


خرید کتاب فانتزی


-    فانتزی آینده [3]

داستان‌های این زیرگونه در آینده اتفاق می‌افتند و المان‌های فانتزی دارند. فانتزی‌ها معمولاً در گذشته اتفاق می‌افتند یا دست‌کم در زمانی‌که به نظر می‌رسد گذشته است. به همین دلیل، فانتزی آینده کمی متناقض به نظر می‌آید. در عین حال، هرچه فانتزی تکامل پیدا کرد، دیگر مفهوم آینده مختص داستان‌های علمی-تخیلی نبود و در فانتزی هم حضور یافت. در واقع، فانتزی آینده از گونه‌های گوناگون بسیاری استخراج شده است: رمانس، وحشت، علمی-تخیلی و دلهره‌آور. از آنجایی که این زیرگونه بیشتر از طریق دوره‌ی زمانی آن شناخته می‌شود، تعریف ویژگی‌های دیگر آن دشوار است.

فانتزی آینده به اندازه‌ی سایر زیرگونه‌های فانتزی از گونه‌های دیگر وام گرفته است، اما به شیوه‌ای جدید؛ برای مثال، افسانه‌ی شاه‌ ‌آرتور پیش‌بینی می‌کند که او باز می‌گردد، در رمان‌های Camelot 3000، شاه آرتور در سال ۳۰۰۰ باز می‌گردد که در آن جادو و شمشیر با سامورایی‌ها و بیگانه‌ها همراه می‌شود.

در این زیرگونه، داستان‌های فانتزی کلاسیک با داستان علمی-تخیلی در هم می‌آمیزد؛ بنابراین هم‌زمان با اینکه شاه‌ آرتور و شوالیه‌هایش در حال جنگیدن برای نجات  کَمِلوت هستند، قرار دادن داستان در آینده و استفاده از عناصر گونه‌های دیگر داستان و شخصیت‌های قدیمی را دوباره به شیوه‌ی جدید بازتولید می‌کند. یکی از ویژگی‌های خاص این زیرگونه تکنولوژی است که در ساخت جهان آینده تأثیرگذار است. در این زیرگونه تکنولوژی از جادو تفکیک نمی‌شود یا توضیح داده نمی‌شود؛ برای مثال، موجودات جادویی جهش‌یافته‌هایی از موجودات عادی هستند.

فانتزی آینده

ویژگی‌های دیگر فانتزی آینده

•    سطح جادو: متغیر. سطح جادو در این زیرگونه به دنیای آینده مربوط است. جادو ممکن است مشابه تکنولوژی باشد، کلاً وجود نداشته باشد یا به‌جای تکان دادن چوب جادو و... گونه‌ای از قدرت باشد.

•    اندیشه‌های والا و پیامدها و تأثیرات اجتماعی: زیاد. وقتی داستانی در آینده رخ می‌دهد، صحبت درباره‌ی جهان کنونی گریز‌ناپذیر است. همچنین، این زیرگونه ایده‌های فراوانی درباره‌ی گونه‌ی فانتزی ارائه می‌دهد. مرزهای مرسوم و پایه‌ای این گونه را وسیع‌تر می‌کند (برای مثال دوره‌ی زمانی) و باعث توسعه‌ی گونه می‌شود. بنابراین قرارداد‌ها کاملاً عوض شوند و یا با دید منطقی بررسی شوند.

•    سطح شخصیت‌پردازی: متغیر. گاه شخصیت‌های قدیمی در داستان‌های این زیرگونه پیدا می‌شوند که به معنی شخصیت‌پردازی ابتدایی یا بازآفرینی جالب شخصیت‌های قدیمی (مانند شاه آرتور) است که متفاوت با شخصیت‌های مرسوم فانتزی هستند. فانتزی‌ آینده یک گذشته‌ی متفاوت دارد، برای همین پتانسیل حضور شخصیت‌های جذاب در آن وجود دارد.

•    سطح پیچیدگی طرح: متغیر. ویژگی خاصی برای طرح این داستان‌ها وجود ندارد و طرح‌ها پیش‌بینی‌ناپذیرند.

•    سطح خشونت: متوسط-زیاد. فانتزی آینده همیشه خشن نیست، اما می‌تواند بسیار خشن باشد. ترکیب آینده و جنگ‌های خوب و بد فانتزی صحنه‌های حماسی ایجاد می‌کند. در واقع، به نظر می‌آید که همیشه در فانتزی آینده چیزی هست که باید برایش جنگید.

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی آینده

•    فانتزی علم: داستان‌های فانتزی علم معمولاً در آینده اتفاق می‌افتند، به همین دلیل می‌توانند زیرمجموعه‌ی فانتزی آینده باشند.

•    فانتزی آرکین‌پانک: این فانتزی می‌تواند نسخه‌ای از فانتزی آینده باشد؛ زیرا معمولاً در آینده اتفاق می‌افتد و جادو و تکنولوژی را با هم دارد.

•    فانتزی کسالت‌بار: هر دو زیرگونه می‌خواهند مفاهیم مرسوم و قدیمی فانتزی را دوباره بازآفرینی کنند.  

•    فانتزی زمین در حال مرگ: در این زیرگونه اتفاقات در آینده می‌افتد و انسان‌ها و موجودات جهش‌یافته هستند و...

بخش دوم مقاله را در سایت کتابک بخوانید: فانتزی و زیرگونه‌های آن (بخش دوم)

- فانتزی استیم‌پانک [4]

این فانتزی در دوران ویکتوریایی اتفاق می‌افتد که در آن تکنولوژی ویکتوریایی، برای مثال ماشین بخار، وجود داشت. این زیرگونه در حوالی دهه‌ی ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ به نقطه‌ی اوج خود رسید و از آن پس به فُرمی محبوب در ادبیات، فیلم، بازی، مُد و هنر بدل شد.

فانتزی استیم‌پانک از آن زیرگونه‌هایی است که می‌تواند در دسته‌ی حوزه‌ی فانتزی و داستان علمی-تخیلی قرار گیرد. این زیرگونه عناصر علمی و قوی‌‌ای دارد که آن را به داستان علمی-تخیلی نزدیک می‌کند، اما طبیعت فانتاستیک این تکنولوژی‌های قدیمی به آن روح فانتزی می‌بخشد. به علاوه، در برخی از این دنیاها، فانتزی جادو منبع قدرت است.  استیم‌پانک زیرگونه‌ا‌ی بینا‌رشته‌ای است که عناصری از مکان‌های گوناگون دارد: داستان علمی-تخیلی، فانتزی، داستان وحشت، معمایی و تاریخی. 

به‌طور معمول، فضای این زیرگونه در فضای دوران ویکتوریایی انگلیس است. اما این داستان‌ها می‌توانند در  غرب آمریکایی،  فضای پادآرمانشهری  یا حتی در سیاره‌های دیگر اتفاق بیفتند. در بین همه‌ی این مکان‌ها، وجه اشتراکی در تغییرات اجتماعی و انقلاب وجود دارد. حس کلی این داستان‌ها پر از تضاد است: از سویی فضا تاریک و مرگ‌بار است و از سوی دیگر حس امید و خوش‌بینی جریان دارد.

استیم‌پانک زیرگونه‌ا‌ی تصویری و خلاق است و شاید همین امر یکی از دلایل محبوبیت آن باشد. مُد، معماری، هنر و مکانیک اشیاء، همه طراحی مشابه‌ و جذابیت هنری دارند. مُد ویکتوریایی، چرخ‌دنده‌های ساعت، عینک‌های ایمنی، فلز برنج، بالن‌ها و رایانه‌های آنالوگ از نمونه‌های این جذابیت‌ها هستند.

فانتزی استیم‌ پانک

ویژگی‌های دیگر فانتزی استیم‌پانک

•    سطح جادو: کم. در برخی جهان‌های استیم‌پانک جادو وجود دارد که احتمالاً در داستان منشأ قدرت است. اما در بسیاری از این داستان‌ها کلاً جادو وجود ندارد. در واقع، در این داستان‌ها، بیشتر تکنولوژی‌های عجیب و غیرممکن و فانتاستیک دیده می‌شود تا جادو.

•    اندیشه‌های والا و پیامدها و تأثیرات اجتماعی: متغیر. داستان‌های این زیرگونه در دورانی انقلابی (چه از نظر اجتماعی و چه از نظر تکنولوژی) رخ می‌دهند؛ بنابراین فرصتی برای بیان نظرات اجتماعی وجود دارد. از سوی دیگر، این زیرگونه‌ا‌ی در راستای بازآفرینی و تخیل دوباره است. به همین دلیل، نویسندگان می‌توانند شرایطی را بسازند که در آن بتوان به کشف پیامدها و تأثیرات تغییرات تاریخی پرداخت.

•    سطح شخصیت‌پردازی: متوسط. قرن نوزدهم مملو از شخصیت‌های قوی است: مجرمان، افراد نابغه یا عجیب، دانشمندان و حتی هیولاها. این شخصیت‌ها پتانسیل بالایی دارند که می‌توان به زوایای آن‌ها پرداخت؛ البته اگر نویسنده بیش از اندازه خودش را به ساخت جهان مشغول نکند و از این امر باز نماند.

•    سطح پیچیدگی طرح: کم-متوسط. طرح این داستان‌ها لزوماً پیچیده نیست؛ به‌طور معمول، رازی وجود دارد که باید کشف شود و البته که طرح ما را به سمت کشف آن راهنمایی می‌کند؛ همچنین گاه ممکن است که طرح، به واسطه‌ی ساخت جهان، باعث کندی روند داستان شود یا در بدترین حالت، حتی روند داستان را متوقف کند.

•    سطح خشونت: متغیر. انقلاب و راز نوعی خشونت در خود دارد، اما کم پیش می‌آید که این در تمرکز استیم‌پانک باشد. در واقع، حس کلی این زیرگونه خوش‌بینانه است.

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی استیم‌پانک

•    تاریخ Alternate: فانتزی استیم‌پانک در واقع بخشی از تاریخ جایگزین است؛ زیرا با این پرسش درگیر است که چه می‌شد، اگر برق منبع برق ما نبود! 

•    فانتزی شهری: داستان‌های استیم‌پانک معمولاً در فضاهای شهری رخ می‌دهند. به همین دلیل این دو زیرگونه اشتراکاتی دارند.

•    فانتزی علم: ترکیب جادو و تکنولوژیِ داستان علمی-تخیلی باعث می‌شود که استیم‌پانک با فانتزی علم رابطه‌‌‌ای نزدیک داشته باشد.

بخش سوم مقاله را در سایت کتابک بخوانید: فانتزی و زیرگونه‌های آن (بخش سوم)

- فانتزی آرکین‌پاینک آرکین‌پانک [5]

جادو و علم به‌طور هم‌زمان در این دنیا‌ها قرار دارند؛ البته که محدود‌ه‌های آن‌ها جداست، اما یکدیگر را تکمیل می‌کنند و همراه با هم استفاده می‌شوند. جادو بسیار اعجاب‌آور است و وقتی با تکنولوژی ترکیب می‌شود انقلابی رخ می‌دهد.

برخلاف استیم‌پانک، در این زیرگونه محدودیتی برای دوران ویکتوریایی لندن وجود ندارد و شاید در تاریخ جایگزین، جوامع در آینده یا معاصر یا جهان‌های ثانویه اتفاق بیفتند. نکته این است که جامعه باید صنعتی شده باشد.

برخی آرکین‌پانک  را با مگاپانک (Magepunk) و دانجن‌پانک (Dungeon Punk)  به‌جای هم استفاده می‌کنند. آرکین‌پانک بیشتر استفاده می‌شود اما یک نکته‌ای که باید درباره‌ی آن درنظر گرفت این است که در آرکین‌پانک جادو (که arcane به آن اشاره دارد) الهی نیست و همین مسأله آن را به یک چیز عادی و روزمره تبدیل می‌کند که همه می‌توانند از آن استفاده کنند. کلمه‌ی punk در نام این زیرگونه مرز آن را مشخص می‌کند. این داستان‌ها با فیلم‌های نوآر اشتراکاتی دارد. ممکن است به عنوان پادآرمان‌شهر تلقی شوند. در شخصیت‌ها یک چیز تاریک وجود دارد.

همچنین لازم به ذکر است که جهانِ این زیرگونه با جها‌ن‌هایی که در آن‌ها جادو و علم دو نیروی جدا از یکدیگرند یا جادو عاملی مخفی است، تفاوت دارد. در جهان آرکین‌پانک جادو و علم با یکدیگر تجمیع شده‌اند و دردسترس بسیاری از مردم قرار دارند (نه فقط دانشمندان جادوگران دیوانه!).

فانتزی آرکین‌پاینک

ویژگی‌های دیگر فانتزی آرکین‌پانک

•    سطح جادو: متوسط. جادو با علم و تکنولوژی متفاوت است، اما در ارتباط با آن استفاده می‌شود. جادو بسیار کارآمد است و از قدرت آن می‌توان بهره‌برداری کرد و به کنترل خود درآورد. در این زیرگونه، جادو و علم با هم تکامل یافته‌اند و دست‌کم در سطح قرن ۱۹ هستند. همان‌طور که گفته شده جادو و علم مختص دانشمندان و جادوگران نیست.

•    اندیشه‌های والا و پیامدها و تأثیرات اجتماعی: متوسط. در این زیرگونه از ایده‌های فلسفی والایی که قرار باشد روح خواننده را متحول کند، چندان خبری نیست. در عین حال، بسیار تخیلی است و امکانات زیادی را برای خواننده ایجاد می‌کند. در این زیرگونه، همیشه نکته‌ی مخفی تاریکی وجود دارد که آشکار شدن آن تأثیرات اجتماعی به دنبال خواهد داشت. 

•    سطح شخصیت‌پردازی: متغیر. این زیرگونه بیشتر با محیط آن شناخته می‌شود تا با شخصیت‌هایش. اما شخصیتی که به کرّات از آن استفاده می‌شود ضد-قهرمانی افسرده‌حال است که شوخ‌طبعی صریح و نقادانه‌ای دارد. در عین حال، دست نویسندگان در شخصیت‌‌پردازی‌ها باز است. شخصیت دیگری که گهگاه در این زیرگونه ظاهر می‌شود قهرمان (مؤنثی) شجاع است. 

•    سطح پیچیدگی طرح: متوسط-زیاد. این زیرگونه تمایل دارد شبیه به زیرگونه هیجان‌انگیز (thriller) و رمزوراز شود. داستان‌ها مملؤ از پیچ‌و‌تاب‌های طرح و اتفاقات پایانی شگفت‌انگیزند.

•    سطح خشونت: متغیر. سطحی از خشونت در این زیرگونه وجود دارد و یک‌جورهایی خشونت وقتی ظاهر می‌شود که بُعد پانک داستان پررنگ‌تر می‌شود. با وجود این، سطح خشونت به‌شدت متغیر است؛ از بسیار کم تا بسیار زیاد.

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی آرکین‌پانک

•    فانتزی علم: تفاوت این دو زیرگونه در این است که در آرکین‌پانک جادو و علم همراه با هم متکامل می‌شوند و پس از مدتی، جادو شبیه به تکنولوژی می‌شود و شبیه به آن عمل می‌کند.

•    فانتزی سخت (Hard): هر دو زیرگونه نگاهی کاربردی به جادو دارند. فانتزی سخت به جزئیات پایه‌ای  می‌پردازد، ولی آرکین‌پانک فقط ناخوشایند است.

•     فانتزی استیم‌پانک: دو زیرگونه‌ی آن بُعد پانک دارند، اما تفاوت‌ آن‌ها در این است که منبع قدرت تکنولوژیکی در این دو متفاوت است (جادو و ماشین بخار)؛ همچنین از نظر محدودیت‌های دوره‌های زمانی با یکدیگر فرق دارند. 

بخش چهارم مقاله را در سایت کتابک بخوانید: فانتزی و زیرگونه‌های آن (بخش چهارم)

-    فانتزی گازسوز [6]

این زیرگونه به گونه‌های فانتزی و داستان تاریخی مرتبط است و استعاره‌ها، تم‌ها و حتی شخصیت‌هایی را از داستان گوتیک وام می‌گیرد. فراطبیعت در این زیرگونه بسیار پررنگ دیده می‌شود. داستان‌‌های این زیرگونه پانک نیستند.

اولین‌بار Kaja Foglio از عبارت Gaslamp برای توصیف سری کُمدی‌اش، با عنوانGirl Genius ، استفاده کرد. این عبارت، که گاه به آن Gaslight گفته می‌شود، به لامپ‌هایی اشاره دارد که با گاز کار می‌کنند. فانتزی گازسوز حال‌و‌هوای خاصی دارد و برای ایجاد حس داستان‌های گوتیک بسیار مناسب است.

اولین روشنایی عمومی در سال ۱۸۰۷ بود - فانتزی گازسوز در دوران ویکتوریایی، ادواردی انگلیس (یا مکانی که فرهنگ بریتانیایی در آن غالب است) رخ می‌دهد. لامپ‌های گازی بخشی متفاوت در ساختار داستان هستند؛ زیرا تکنولوژی‌ای کوتاه‌مدت‌اند و نوعی حس نوستالژی و تاریخی را منتقل می‌کنند. حال‌و‌هوای فانتزی گازسوز نیز بخشی از جذابیت تصویری داستان است. بسیاری از هنرمندان تصویری/بصری به این زیرگونه علاقه دارند. در واقع، کمدی‌ها و رمان‌های گرافیک در این زیرگونه حضوری چشمگیر و مهم‌ دارند.

فانتزی لامپ گازی

ویژگی‌های دیگر فانتزی گازسوز

•    سطح جادو: متوسط. این زیرگونه ارتباطی قوی با فراطبیعت دارد که البته هیچ‌کدام از ارتباط‌ها به‌طور خاص جدید و نوآورانه نیستند؛ زیرا این زیرگونه بسیاری از قرارداد‌هایش را از گونه‌‌های دیگر وام می‌گیرد. اما جادو در آن در مقایسه با زیرگونه‌های قدیمی‌تر کاربردی ویژه دارد. جادو در این زیرگونه با تکنولوژی یا اجسام مکانیکی پیوند خورده است.

•    اندیشه‌های والا و پیامدها و تأثیرات اجتماعی: متغیر. هرگاه محیط داستانْ تاریخِ جایگزین باشد، پتانسیل ارائه نظریه درباره اجتماع نیز وجود دارد. تاریخ جایگزین به خواننده امکان می‌دهد که نه‌تنها اتفاقات تاریخی را، بلکه ساختارهای اجتماعی و سیاسی را که آن اتفاقات را احاطه کرده‌اند دوباره بررسی کند و همه چیز را با دیدگاه جدید بنگرد. در فانتزی گازسوز کمی فراطبیعت و جادو هم چاشنی کار می‌شود. البته مانند همیشه، همه‌ی نویسندگان از این پتانسیل استفاده نمی‌کنند.

•    سطح شخصیت‌پردازی: متوسط. فانتزی گازسوز برگرفته از رسوم قدیمی است و آن‌ها را برای مخاطب مدرن به‌روز می‌کند. هرچند در این فانتزی، همواره از شخصیت‌های تیپیکال برای پر کردن دنیای داستان استفاده می‌ شود، امکان آفرینش شخصیت‌‌های جدید نیز وجود دارد.

•    سطح پیچیدگی طرح: متغیر. یک طرحِ استاندارد برای تمام داستان‌های این زیرگونه وجود ندارد و چون این زیرگونه بر اساس رسوم قدیمی طراحی شده است، سطح پیچیدگی طرح هر داستان با دیگری متغیر است. یک طرح شاید شبکه‌ای از روابط اجتماعی درهم تنیده باشد، سرنخ‌های درهم‌وبرهم و حل رازها یا بازگویی تاریخی‌ای که نتیجه‌ی آن از قبل معلوم است.

•    سطح خشونت: متغیر. این زیرگونه با بسیاری از زیرگونه‌ها و گونه‌های دیگر اشتراکاتی دارد. به همین دلیل، سطح خشونت در آن متغیر است؛ برای مثال، داستان گازسوز که با گونه‌ی وحشت تداخل دارد، سطح خشونت بالاتری دارد؛ اما داستان‌هایی که اشتراکات بیشتری با فانتزی رفتار دارند، خشونت کمتری در خود دارند و بیشتر بر مسائل اجتماعی متمرکزند.

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی گازسوز

•    فانتزی استیم‌پانک: این دو زیرگونه بسیار مشابه یکدیگرند، اما در استیم‌پانک عناصر علمی-تخیلی بیشتری دیده می‌شود و در دورانی نامعلوم نیز اتفاق می‌افتد؛ همچنین فانتزی گازسوز چندان پانک نیست.

•    فانتزی تاریخی: فانتزی گازسوز در محیطی تاریخی اتفاق می‌افتد و هرچند معمولاً تاریخِ جایگزین را روایت می‌کند، شخصیت‌ها و اتفاقات تاریخی نقشی مهم در آن ایفا می‌کنند.

•    فانتزی خون‌آشام: خون‌آشام‌ها و سایر موجودات فراطبیعی در داستان‌های گازسوز بسیار دیده می‌شوند (بیشتر به دلیل اشتراکات آن‌ها با داستان گوتیک).

•    فانتزی رفتار: فانتزی گازسوز دقیقاً زمانی رخ می‌دهد که سلسله‌مراتب اجتماعی و روند شهری ‌شدن وجود دارد؛ همچنین اندکی فتنه و شوخ‌طبعی در ماجرا دیده می‌شود. به همین دلیل این دو زیرگونه اشتراکاتی با یکدیگر دارند.

بخش پنجم مقاله را در سایت کتابک بخوانید: فانتزی و زیرگونه‌های آن (بخش پنجم)

- فانتزی غرب عجیب [7]

این زیرگونه، به‌صورت ذاتی با گونه‌های دیگر تداخل دارد؛ با فانتزی، غربی (Western)، وحشت، استیم‌پانک و معمایی (Mystery). البته که همه‌ی این‌ گونه‌‌ها در اندازه‌هایی متفاوت با یکدیگر ترکیب می‌شوند و این ترکیب گونه‌ها نشان از انعطاف فانتزی و قابلیت آن در بازتولید داستان‌ها و استعاره‌ها دارد.

همچنین این زیرگونه ترکیب نیروهای متضاد است: قانون و هرج‌و‌مرج، فولکلور و صنعتی ‌شدن، طبیعت و فراطبیعت، خوب و بد حقیقی و آزمایش شدن. این تضادها نمایانگر تفاوت‌هاست که از بسیاری جهات همان برخورد جهان‌ها و فرهنگ‌ها با یکدیگر است.

تصویری از اکتشاف همراه با حس تراژدی و خیانت در این برهه‌ی تاریخی وجود دارد که محیطی مناسب برای داستان‌گویی است. با این حساب، چه اتفاقی خواهد افتاد، اگر کمی جادو و فراطبیعت به این ترکیب اضافه شود؟

فانتزی غرب عجیب

ویژگی‌های دیگر فانتزی غرب عجیب

•    سطح جادو: متغیر. سطح جادو در این داستان‌ها به قصد نویسنده وابسته است. قدرت جادویی گاه عضوی رایج در جهان و گاه پدیده‌ا‌ی ویژه است. اما در داستان‌های دیگر، فراطبیعت بیشتر از جادو یافت می‌شود؛ زیرا بهتر می‌تواند فضا را ناخوشایند (gritty) کند.

•    اندیشه‌های والا و پیامدها و تأثیرات اجتماعی: متغیر. در داستان‌های این زیرگونه، گاه نظرات اجتماعی و عقاید یا وجود ندارند یا نقش خاصی در داستان ایفا نمی‌کنند. اما داستان‌هایی وجود دارند که از پتانسیل بالای اجتماعی و فرهنگی این دوره‌ی زمانی استفاده می‌کنند. داستان‌ها معمولاً خوانندگان را وادار می‌کنند درباره‌ی اخلاق، هویت، وظیفه و اهمیت تاریخ فکر کنند و سؤالاتی را در این زمینه‌ها برای‌ ایشان مطرح می‌کند. در نتیجه، گاه این داستان‌ها از نظر فکری جذاب هستند.

•    سطح شخصیت‌پردازی: متغیر. این زیرگونه، به‌خودی‌خود پتانسیل استفاده از شخصیت‌های کلیشه‌ای را برای نویسنده فراهم می کند. اما همه‌ی نویسندگان به این شخصیت‌های پراستفاده بسنده نمی‌کنند و شخصیت‌های جدیدی هم به وجود می‌آورند؛ برای مثال، شخصیتی که نیمی انسان و نیمی خون‌آشام است. در واقع، این زیرگونه قابلیت های فراوانی دارد که شامل پرورش شخصیت‌ها هم می‌شود.

•    سطح پیچیدگی طرح: متوسط-زیاد. طرح این داستا‌ن‌ها معمولاً پر از اکشن، رمز‌و‌راز و ماجراجویی است و خواننده را به ادامه دادن داستان ترغیب می‌کند.

•    سطح خشونت: زیاد. جهان این داستان‌ها جهانی بی‌قانون است و خشونت شیوه‌ای مرسوم برای حل‌و‌فصل اختلافات به شمار می‌آید. 

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی غرب عجیب

•    اشتراک عمده‌ای که با سایر گونه‌ها و زیرگونه‌‌های فانتزی دارد جست‌وجو، جادو، خون‌آشام است.

تاریخ جایگزین و بازگویی افسانه دو زیرگونه‌ای هستند که اشتراک زیادی با فانتزی غرب عجیب دارند. با فانتزی شهری اشتراکاتی در اتمسفر و جو داستان دارد. اگر علم و جادو ترکیب شوند، فانتزی استیم‌پانک هم ممکن است اشتراکاتی داشته باشد.


پانویس

1- Sword and Planet Fantasy

2- Dying Earth Fantasy

3- Futuristic Fantasy

4- steampunk fantasy

5- arcanepunk fantasy

6- Gaslamp Fantasy

7- Weird west fantasy

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
مترجم (دسته بندی)
ویراستار (دسته بندی)
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
مقاله
جایگاه
اسلایدشو
مقالات صفحه اصلی

مجموعه فرانک و برت (ماجرای دوچرخه سواری، ماجرای قایم‌ باشک)

Submitted by editor69 on

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (Term)
مترجم (Term)
تصویرگر (Term)
پدیدآورندگان (Term)
نگارنده معرفی کتاب
نوع محتوا
معرفی کتاب
جایگاه
معرفی کتاب صفحه اصلی
ژانر کتاب
قالب کتاب

ماریت تورن‌کویست برنده‌ی جایزه‌ی یوهانس ورمیر 2024 شد!

Submitted by editor69 on

جایزه‌ی یوهانس ورمیر، جایزه‌ی هنر دولت هلند، در سال 2024 به ماریت تورن‌کویست، تصویرگر و نویسنده‌ی محبوب و نام‌آشنای کتاب‌های کودکان تعلق گرفت. این نخستین بار است که هنرمندی از حوزه‌ی ادبیات کودک این جایزه را از آن خود می‌کند. هیئت داوران این جایزه‌ی بااهمیت به ریاست ماریس فوسکنز به اتفاق آرا ماریت را به سبب توانایی هنری منحصربه‌فردش در به تصویر کشیدن احساسات جهانی و فراگیر انسانی در متن و تصویر، و نزدیک کردن آن‌ها به دنیای تجربه‌ی مخاطبان آثارش، شایسته‌ی دریافت این جایزه دانستند.

جایزه‌ی هنر دولت هلند (جایزه‌ی یوهانس ورمیر) که از سال 2008 توسط وزارت آموزش، فرهنگ و علوم این کشور برای قدردانی و تشویق استعدادهای برجسته‌ی هنری بنیان گذاشته شده است، هرساله به یک هنرمند که در کشور هلند کار می‌کند تعلق می‌گیرد و شامل مبلغ 100000 یورو است که برای اجرای یک پروژه‌ی خاص در حوزه‌ی فعالیت هنرمند برگزیده در نظر گرفته شده است. هنرمندانی از رشته‌های گوناگون هنری، از رقص تا طراحی، از مد تا موسیقی، از نقاشی گرفته تا ادبیات و... می‌توانند نامزد دریافت این جایزه باشند. جایزه‌ی امسال در روز دوشنبه 4 نوامبر 2024 در لاهه توسط وزیر وزارت آموزش، فرهنگ و علوم هلند به ماریت اعطا خواهد شد. 

در بیانیه‌ی هیات داوران این جایزه آمده است که حس تعهد تورن‌کویست فضایی امن در آثارش برای بیان انواع موضوعات مهم انسانی ایجاد می‌کند که دیدگاه‌های متنوع همگان را با آغوش باز می‌پذیرد. همین ویژگی است که آثار ماریت را برای هر گروه سنی واجد ارزشی عمیق می‌سازد.

موضوعات فراگیر و جهانی در آثار ماریت تورن‌کویست

ماریت تورن کویست به عنوان یک تصویرگر و نویسنده در برانگیختن احساسات فراگیر و جهان‌شمول از راه واژه‌ها و تصاویر استاد است. آثار هم‌دلانه‌ی او اغلب بدون ابهام و درباره‌ی موضوعات بنیادین و مهمی چون هویت، شادی، عشق، تنهایی، وداع و مهاجرت است. جمله‌های ماریت واضح و تاثیرگذارند. تصویرسازی‌های او نه تنها در رنگ و در بازی با نور و تاریکی، بلکه در لایه‌بندی و فضاسازی، تطابق کاملی با محتوا دارند و موقعیت‌ها و احساسات را به گویاترین شکل ترسیم می‌کنند. بنا به نظر هیات داوران «آثار ماریت دربردارنده‌ی اندیشه‌ای رها و گشوده، شفقت اجتماعی و عشق به افراد در هر سنی است. آثاری به ظاهر ساده، همیشه قابل تشخیص و چشم‌گیر، گاهی حسرت‌آمیز و آرزومندانه، گاهی سورئال، اما همیشه زیبا.»

موضوعات فراگیر و جهانی در آثار ماریت تورن‌کویست

تخیل در آثار ماریت تورن‌کویست

ویژگی تحسین‌شده‌ی آثار ماریت این است که فضاسازی و تخیلی برانگیزاننده و متقاعدکننده دارد. تصویرها و متن در آثار او با هم پیوسته در تعامل هستند. آن‌چه در متن توصیف نشده است، از طریق تصاویر ترسیم شده است و برعکس. آثار او نزدیک و صمیمی هستند. شاید به دلیل صحنه‌های اغلب روزمره و پرسش‌ها و احساسات عمیقاً شخصی که ماریت به آن‌ها می‌پردازد. آثار او بی‌زمان، و در عین حال کاملاً «معاصر» هستند. به گونه‌ای فروتنانه سخاوتمندند و شجاعت را نشان می‌دهند. هیات داوران جایزه‌ی یوهانس ورمیر معتقدند: «تورن‌کویست هربار در آثارش فضایی امن را ایجاد می‌کند که باعث آرامش و حرکت می شود و قدرت خودباوری را به تصویر می‌کشد. او مهربانانه، زندگی را در تمام جنبه‌های‌اش به کودکان نشان می‌دهد و لنگرهای کوچکی را برای زندگی روزمره و برای لحظه‌های گاه پرتلاطم آن در اختیارشان می‌گذارد.» کتاب‌هایی که او نوشته و تصویرسازی کرده است جوایز معتبری دریافت کرده و به زبان‌های بسیاری در سراسر جهان منتشر شده‌اند. تصویرسازی‌های او برای کتاب‌های آسترید لیندگرن و تون تلگن، و طراحی‌های او برای مجتمع تفریحی کودکان یونی‌باکن (Junibacken) در استکهلم و موزه‌ی کودکان آثار آسترید لیندگرن هم جوایز بین‌المللی بسیاری را دریافت کرده‌اند.

تخیل در آثار ماریت تورن‌کویست

درگیر شدن و تعهد در آثار ماریت

هنر و آثار چندرشته‌ای ماریت گواه هم‌دلی و توجه او به آسیب‌پذیری همگان است، هم در درون خودمان و هم در محیط پیرامون‌مان و هم در جهان. تعهد در آثار او به معنی ارتباط است: او مشوق گفت‌وگوست و دیدگاه‌های دیگر را دسترس‌پذیر می‌کند. به گفته‌ی هیات داوران، آنان تحت تاثیر صدای اجتماعی تورن‌کویست که او از طریق آن با مخاطبان خود ارتباطی عمیق برقرار می‌کند، و نیز تعهد او به پروژه‌هایی در حوزه‌ی ترویج خواندن برای کودکان، به‌ویژه کودکانی که مشکلات گوناگون دست و پنجه نرم می‌کنند، قرار گرفته‌اند. برای نمونه او گلچینی از ادبیات کودک هلند را که به زبان‌های عربی، فارسی، ترکی، سومالیایی، تیگرایی و کردی ترجمه شده، در قالب یک کتاب گردآوری کرده است که ده‌هزار نسخه از آن در مراکز پناه‌جویان به عنوان هدیه‌ی خوش‌آمدگویی میان کودکان پناهنده و مهاجر توزیع شده است.

تعهد در آثار ماریت

ماریت تورن کویست و «با من بخوان»

ماریت تورن کویست یکی از اعضای خانواده‌ی بزرگ «با من بخوان» و از پشتیبانان جهانی این برنامه است. این تصویرگر و ترویجگرِ توانا که تاکنون دوبار از سوی «مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان» و برنامه «با من بخوان» به ایران دعوت شده، در چندین سال گذشته، در حوزه‌های گوناگون همکاری‌های مستمر و مؤثری با برنامه «با من بخوان» داشته است.
ماریت تورن‌کویست، از هنرمندانی است که با کتاب به یاری کودکان در وضعیت دشوار می‌رود تا آنان بهتر با مشکلات خود روبه‌رو شوند و برای آن‌ها راه‌حل‌های شدنی بیایند. از این رو، او افزون بر برنامه‌هایی که در کشور خود برای کودکان پناهنده دارد، در کنار برنامه‌ی «با من بخوان» قرار گرفته است و با اهدای کپی‌رایت کتاب‌های خود به این برنامه، و برگزاری کارگاه‌هایی در پیوند با کتاب‌های خود برای کودکان و آموزشگران «با من بخوان»، از این برنامه نیز پشتیبانی می‌کند. 

ماریت تورن کویست و «با من بخوان»

ماریت تورن کویست و با من بخوان

ماریت تورن کویست و «با من بخوان»

ماریت برای فضاسازی بهتر کتابخانه‌های «با من بخوان» برخی از طرح‌هاو تصویرسازی‌های خود را در اختیار کارشناسان «با من بخوان» قرار می‌دهد تا در طراحی فضای کتابخانه از آن‌ها بهره بگیرند.

ماریت تورن کویست و «با من بخوان»

ماریت تورن کویست و برنامه با من بخوان

ماریت تورن کویست و برنامه با من بخوان

تاکنون با کوشش‌ها و پیگیری‌های ماریت تورن کویست، حق انتشار هفت کتاب با تصویرگری او به برنامه‌ی «با من بخوان» هدیه شده و در مجموعه کتاب‌های این برنامه جا گرفته است. کتاب‌های «پرنده قرمز»، «فراتر از یک رویا»، «پیکو جادوگر کوچک»، «همه می‌روند برای خواب»، «تو مامانی‌ترین هستی!»، «جزیره‌ی شادی» و «لاک‌پشت و من»  از جمله آثار ماریت هستند که از سوی انتشارات مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان (کتاب‌ تاک) به فارسی ترجمه و منتشر شده‌اند.


لینک خرید آثار ماریت تورن کویست در کتاب هدهد


ماریت تورن کویست و برنامه با من بخوان

ماریت تورن‌کویست از سال ۱۳۹۴ به دعوت مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان، پروژه‌ی بین‌فرهنگی تولید کتاب‌های تصویری باکیفیت را برای برنامه «با من بخوان» در ایران آغاز کرد. او در این پروژه، به‌عنوان مدیر هنری با گروهی از تصویرگران جوان و خلاق ایرانی همراه شد تا کتاب‌هایی که متن و تصویرهای باکیفیت دارند، برای کودکان ایرانی تولید شود. تاکنون دستاورد چندین سال کار پیوسته در این پروژه، تصویرگری باکیفیت و انتشار 9 کتاب نوشته‌ی محمدهادی محمدی است. 

ماریت تورن کویست و کتاب های با کیفیت برنامه با من بخوان

این پروژه همچنان ادامه دارد و کتاب‌های بیش‌تری از این مجموعه در دست تولید و انتشار هستند. دو کتاب از این مجموعه «هفت اسب، هفت رنگ» با تصویرگری نوشین صفاخو و «18+2 دارکوب» با تصویرگری سلیمه باباخان جوایز بین‌المللی زیادی را از آن خود کرده‌اند. 

ماریت تورن‌کویست و همکاری با مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان

ادبیات کودک و نوجوان

این نخستین بار است که جایزه‌ی یوهانس ورمیر به هنرمندی اعطا می شود که عمدتاً به کار برای کودکان و نوجوانان متمرکز است. ادبیات کودکان و نوجوانان هلند هم در سطح ملی و هم در سطح بین‌المللی شهرت دارد. آثار ماریت تورن کویست نشان‌دهنده‌ی قدرتی است که ادبیات کودکان هلندی به آن شهرت دارد: یک شکل هنری تمام عیار و بدیع که در آن از موضوعات چالش‌برانگیز و گاه بحث‌برانگیز برای کودکان اجتناب نمی‌شود، مانند هویت جنسیتی، بحران تغییرات اقلیمی، نژادپرستی و جنگ. به گفته‌ی هیئت داوران سال 2024 این انتخاب نشان‌دهنده‌ی به رسمیت شناختن این موقعیت در زمینه‌ی هنر هلند و اهمیت اجتماعی آموزش فرهنگی است.

به مناسبت اهدای جایزه‌ی یوهانس ورمیر، وزارت آموزش، فرهنگ و علوم هلند نمایشگاهی از آثار ماریت تورن کویست در نزدیکی این وزارتخانه در لاهه واقع برای علاقه‌مندان دایر کرده است که از 4 نوامبر 2024 تا اواخر آوریل 2025 به روی علاقه‌مندان گشوده است.

ماریت تورن‌کویست و ادبیات کودک و نوجوان

سایت ماریت تورن‌کویست

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
خبر
جایگاه
اسلایدشو
با من بخوان صفحه اصلی

ریگو و رزا

Submitted by editor69 on

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (Term)
مترجم (Term)
تصویرگر (Term)
نگارنده معرفی کتاب
نوع محتوا
معرفی کتاب
جایگاه
معرفی کتاب صفحه اصلی
ژانر کتاب
قالب کتاب

به یاد مهر که پیمانی برای آگاهی و آموختن است

Submitted by editor69 on

به یاد مهر که پیمانی برای آگاهی و آموختن است و به یاد دو مهر که مهران بودند. بار دیگر مهر از راه رسیده‌است و میلیون‌ها کودک و نوجوان راه مدرسه را در پیش گرفته‌اند. گذار از آموزش‌های سنتی و بسته به آموزش و پرورش نو در ایران در یک سده گذشته همواره پیمایش در راهی دشوار و ناهموار بوده است. چه بسیار نام‌های بزرگی که برای این گذار پررنج بردبارانه بر تن و جان خود رنج کشیدند تا کودکان این مرز و بوم بهتر و شادتر بیاموزند. 

تجربه های مدرسه داری


خرید کتاب تجربه‌های مدرسه‌داری – مجتمع آموزشی مهران


به یاد مهر

معصومه (‌فرنگیس) سهراب و یحیی مافی دو تن از کسانی بودند که در این راه کوشیدند. در بیست‌امین سال گرامی‌داشت نام و کار این دو کوشنده‌ی فرهنگ کودکی بار دیگر خانواده و دوستداران آن‌ها این بار در دامنه‌ای گسترده‌تر یاری دادند تا پنج هزار کوله‌ی نوشت‌افزار به دست فرزندانی برسد که در این سرزمین زندگی می‌کنند و می‌خواهند دانش بیاموزند و آگاهی به دست آورند. 

به یاد مهر

در سایت کتابک بخوانید: معصومه (فرنگیس) سهراب، از زنان پیشاهنگ زمان خود

باشد که مهر افزون کنیم و چراغ دانایی و دانش را در هر کوی و برزن و در سرتاسر «ایران فرهنگی» بیافروزیم.

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (دسته بندی)
نوع محتوا
مقاله
جایگاه
مقالات صفحه اصلی

لحظات جادویی ارتباط - خوانشی شناختی از داستان «غول بوس‌کن حرفه‌ای»: چرا داستان «غول بوس‌کن حرفه‌ای» داستانی مهم است؟

Submitted by editor69 on

«کاش غیر از من و تو
هیچ کس با خبر از ما نشود
نوبت بازی ما باشد و دیگر هرگز
نوبت بازی دنیا نشود»
                               زنده یاد افشین یداللهی

۱

«غول» از جمله موجودات و شخصیت‌های ذهن ساختی است که در فرهنگ کودکی و ادبیات کودک قدمتی دیرینه دارد. غول به واسطه ترسی که برمی‌انگیزد، در فرهنگ پیشامدرن کودکی نقشی بازدارنده در برابر تمرّد کودک دارد و همچون ابزاری در دست بزرگسالان برای مهار کودک و بازی‌گوشی‌هایش به کارمی‌رود. اما غول در ادبیات کودک مدرن دچار دگردیسی شده است. چندانکه از خصلت خوف‌انگیز آن «آشنایی زدایی» (defamiliarization) شده است و در اغلب داستان‌ها غول و مخاطب کودک به همزیستی رسیده‌اند. ترکیب وصفی «غول مهربان» شاید آشناترین و پربسامدترین ترکیب در این نوع همزیستی‌ها باشد.

فرمالیست‌ها شگرد آشنایی‌زدایی را مفهومی زمانمند می‌دانند و بر این باورند که استفاده مکرر از یک شگرد برای آشنایی‌زدایی در طول زمان متمادی، کارکرد خود برای آشنایی‌زدایی را از دست می‌دهد. بنابراین «فرم نو برای این می‌آید تا فرم پیشین را -که دیگر کفایت لازم را ندارد- از میان بردارد و جانشین آن شود.»[1] شاید امروزه «غول مهربان» به اندازه یکی دو دهه‌ی گذشته توجه و تعجب مخاطب کودک را بر می‌انگیزد. گویی مفهوم غول نیاز به شگردهایی جدیدتری برای زدودن غبار عادت مخاطب از خود دارد. داستان «غول بوس‌کن حرفه‌ای» نوشته «علی اصغر سید آبادی» با تصویر گری «رضا دالوند» نمونه‌ای موفق در این زمینه است.

از همین نویسنده در سایت کتابک بخوانید: پیوند خیال و واقعیت در آناتومی داستان: نگاهی به داستان «آرزوهای ابری»

غول در این داستان هم وجود دارد و هم وجود ندارد. وجود دارد، چون سوژه ذهنی مشترک دو شخصیت داستانی است و وجود ندارد، چون به عنوان شخصیت داستانی مطرح نیست. بدین ترتیب غول این داستان به رغم حفظ ویژگی‌های سنتی و کلیشه‌ای خود، از جایگاه عادی‌اش تنزل می‌کند و بدل به مفهومی برای بازی کردن می‌شود.

غول بوس کن حرفه‌ای


خرید کتاب غول بوس‌کن حرفه‌ای


۲

«غول بوس‌کن حرفه‌ای» داستانی شخصیت محور نیست. چندانکه دو شخصیت داستان یعنی پدر و پسر، بی نام هستند. آن‌ها در این داستان تیپ و نوع هستند: تیپ والد و تیپ فرزند.

موضوع و پیرنگ داستان فراگیرتر از آن است که محتاج شخصیتی خاص با ویژگی‌های منحصر به فرد باشد. حتی پدر و پسر بودن دو شخصیت داستان نیز نقشی در پیرنگ داستان ندارد و صرفا کنش‌های فیزیکی موجود در پیرنگ، با پدر و پسر بودن آنها تناسب بیشتری دارد تا مادر و دختر بودن‌شان. درونمایه و کارکرد شناختی اثر نیز با وجود تیپ در داستان سازگارتر است تا وجود شخصیت. داستان «غول بوس‌کن حرفه‌ای»، داستانی است برای تمامی فصول و برای هر والد و فرزندی، فارغ از هر مشخصه و تمایزی.
«غول بوس‌کن حرفه‌ای» روایتی است از شکل‌گیری رابطه بین والد و فرزند در قالب یک بازی که در نهایت منجر به پیوندی عاطفی و ایمن بین آن‌ها می‌شود. این داستان سه ویژگی دارد:

-    ویژگی نخست، لذت عام خواندن است که با هیجان و عاطفه نهفته در متن مرتبط است. مخاطب در هیجان نهفته در متن غوطه‌ور می‌شود و در همان حال به کندوکاو در آن ادامه می‌دهد.
-    ویژگی دوم، لذت مخاطب از بازیگونه بودن داستان است که با قابلیت اجرایی داستان مضاعف می‌شود. 
-    ویژگی سوم، توان بالای داستان برای ثبت در حافظه و بدل شدن آن به خاطره در ذهن مخاطب است که به واسطه‌ی دو ویژگی قبلی مضاعف می‌شود.

خلاصه‌ی داستان «غول بوس‌کن حرفه‌ای» از این قرار است:

پسری از پدرش می‌خواهد که با یکدیگر «غول بازی» کنند. پدر می‌پذیرد و دستان خود را مثل غول بالا می‌برد و صورتش را کج و کوله می‌کند و می‌گوید: «الان می‌خورمت». پسر اندکی می‌ترسد و می‌گوید: «تو نمی‌توانی من را بخوری.»، «چون من یک غول‌خوارم.» این بار پدر می‌ترسد و می‌پرسد: «غول‌خوار دیگر چه شکلی است؟» و پسر پاسخ می‌دهد: «این شکلی!» و داستان به تصویر ارجاع داده می‌شود. پدر پاسخ می‌دهد که تو نمی‌توانی من را بخوری و در بیان علت آن می‌گوید: «چون من غول‌خوارخوار هستم.» و…. داستان با تکرار چندباره این دیالوگ‌ها و کنش و واکنش‌های کلامی و غیر کلامی بین پدر و پسر ادامه می‌یابد و با در آمیختن بازی و خنده، به بوسه و آغوش ختم می‌شود.

۳

تفکیک روایت از بازی در این داستان دشوار است. «غول بوس‌کن حرفه‌ای» روایتی است از یک بازی و در عین حال بازی‌ای است که لباس روایت بر تن کرده است. داستان، قابلیت نمایش و اجرا دارد. به نحوی که می‌توان آن را به سهولت و بی آنکه نیاز به امکانات ویژه‌ای داشته باشد، در همه جا و در هر موقعیتی اجرا کرد. داستان دعوتی است به بازی. اما نه هر بازی‌ای. «غول بوس‌کن حرفه‌ای» روایتگر بازی خاصی است که مهم ترین ویژگی آن ایجاد ارتباط و تعامل بین فردی است. اما باز هم نه هر نوع ارتباط و تعاملی. «غول بوس‌کن حرفه‌ای» روایتی است از ارتباط و تعاملی «همسو» بین بازیگران، اما نه هر نوع بازیگری. بازیگران «غول بوس‌کن حرفه‌ای» والد و فرزندی هستند که به واسطه ارتباط و تعامل «هم سو» بین آنها، شکل‌گیری و برقراری پیوند میسّر می‌شود. اما نه هر پیوندی، تنها پیوندی که ایمن است و سازنده.

به همه این دلایل، داستان «غول بوس‌کن حرفه‌ای» را می‌توان از زاویه تاثیر رابطه‌های بین فردی و درون خانوادگی بر رشد ذهنی و مغز کودکان واکاوی کرد. از آنجایی که چگونگی و چند و چون این تاثیر، موضوع مورد مطالعه شناخت‌گرایان و عصب‌شناسان است، این واکاوی خوانشی توأمان از اثر، با رویکردی شناختی و عصب شناسانه خواهد بود.


خرید کتاب کودک درباره خانواده و روابط خانوادگی


بر اساس این دو رویکرد، دنیای اجتماعی و روابط بین فردی و تجربه‌های برآمده از آنها برای کودک، به ویژه در سال‌های نخست زندگی‌اش، در کیفیت و کمیت رشد ذهن و مغز کودک نقش‌آفرین هستند. به عبارت دقیق‌تر «اتصال بین سلول‌های عصبی فرایندهای ذهنی را خلق می‌کند و تجربه باعث شکل‌گیری این اتصالات در مغز می‌شود. بنابراین تجربه ذهن را شکل می‌دهد.»[2] تاثیر روابط بین فردی و درون خانوادگی بر رشد ذهن دوگانه است. برخی روابط می‌توانند تاثیری مخرب و برخی دیگر، تاثیری سازنده از خود به جا بگذارند. بنابراین تجربه‌های کودک با والدین می‌تواند دو پیامد داشته باشد: نخست، رابطه امن با کودکان. دوم، رابطه ناامن با کودکان.

از همین نویسنده در سایت کتابک بخوانید: کوکو و پوپو، داستان زایش شکوهمند زبان - بخش نخست

آنچه تعیین کننده است، نوع و الگوهای تکراری تعامل‌ها و روابط و نوع تجربه‌هایی است که از این نوع روابط تکرار شونده عاید کودک می‌شود. یعنی الگوهایی که حاصل سبکی از والدگری‌اند و در نتیجه بیش از انواع دیگر تکرار می‌شوند و در نتیجه حافظه کودک یادآوری و برایش بدل به خاطره می‌شوند.

۴

شکل‌گیری «پیوند ایمن بین والد و فرزند» که منجر به رشد ذهنی و مغزی کودک می‌شود دارای ویژگی‌هایی است که می‌توان وجود آنها را در متن داستان «غول بوس‌کن حرفه‌ای» رصد کرد و بیرون کشید:

نخستین ویژگی، وجود عنصر «هیجان» (Emotion) است. نگاه غالب نسبت به هیجان منفی است و در تقابل با «شناخت» تعریف می‌شود. حتی در رویکردهای کلاسیک شناختی، نظیر رویکرد پیاژه‌ای شناخت مستقل از هیجان است. این در حالی است که بر اساس رویکردهای نوین شناختی، هیجان «سامان دهنده اصلی» فعالیت‌های مغزی و بنیان شناخت است. «رابطه بین والد و فرزند، مغز کودک را قادر به رشد مدارهای مسئول تنظیم هیجان سالم می‌کند.»[3]

نقطه عزیمت فرآیندی که منتهی به پیوند ایمن بین والد و فرزند می‌شود، هیجان و سرایت آن و یا ارتباط هیجانی با والد است‌. زیرا « نظام نورونی کودک -ساختار و کارکرد مغز در حال رشد به وسیله مغز رشد یافته تر والد شکل داده می‌شود. این امر درون ارتباط هیجانی رخ می‌دهد.»[4] در داستان «غول بوس‌کن حرفه‌ای» وجود غول در داستان -هر چند در ذهن و خیال دو شخصیت- منبع هیجان است. غول توسط پدر بازنمایی ذهنی می‌شود: «پدر دست‌هایش را شبیه چنگال‌های تیز بالا برد، صورتش را کج و کوله کرد و بعد گفت: من غولم! الان می‌خورم!»

پسر در واکنش به این بازنمایی اندکی احساس ترس می‌کند که حاصل سرایت هیجان از ذهن پدر به ذهن پسر است. اما پسر به رغم احساس «کمی ترس»، این هیجان را کنترل می‌کند‌. کنترلی که حاصل فکر کردن و وجود «توجه» (Attention) است: «پسر کمی ترسید. بعد فکر کرد و گفت:…»
«توجه را می‌توان فرآیندی تعریف کرد که جریان انرژی و اطلاعات را جهت می‌دهد»[5] فرآیند توجه، به پسر جهت‌گیری می‌دهد تا قانون نانوشته‌ی بازی را کشف کند. چندانکه در مقابل «غول خواری» پدر از «غول خوارخواری» خود سخن می‌گوید و توان خود را دوچندان جلوه می‌دهد.


خرید کتاب کودک درباره ترس


طرح داستانی در «غول بوس‌کن حرفه‌ای»، مبتنی بر تکرار است. این تکرار، الگویی مناسب برای پردازش رخدادهای داستانی در اختیار مخاطب خردسال و کشف معنای آن قرار می‌دهد. مجموعه کنش‌ها و واکنش‌های داستانی مدام تکرار می‌شوند و در هر حلقه از تکرار بر هیجان داستان و یا بازی افزوده می‌شود. این هیجان هر بار از طرف یک بازیگر به طرف بازیگر دیگر سرایت می‌کند. به عبارت دقیق‌تر، اطلاعات مدام بین ذهن و مغز طرفین بازی یعنی پدر و پسر منتقل می‌شود. این فرآيند شناختی و عصبی نهفته در متن داستانی، حاصل رودرویی چهره به چهره و تماس چشمی طرفین و انتقال پیام‌های کلامی و غیرکلامی بین آنها در هنگام بازی است. همه‌ی این موارد شروطی هستند که برای برقراری پیوندی امن بین والد و فرزند لازم است. زیرا «فرایند به هم پیوستن از طریق رفتارهای کلامی و غیر کلامی رخ می‌دهد که به شکل پیام‌های ارسال شده از یک ذهن به ذهن دیگر کار می‌کند.»[6]

فهم این پیام‌ها در گرو پردازش آنها در مغز است.، مستلزم «هم سویی ذهنی و عاطفی» طرفین است. «اگر علائم کلامی و غیر کلامی پیام‌های متفاوتی را در بر داشته باشند، یعنی با همدیگر همخوانی نداشته باشند، کل پیام غیرواضح و گیج کننده خواهد شد»[7] در داستان «غول بوس‌کن حرفه‌ای» دو سوی ارتباط و به عبارتی دو بازی گر و یا دو شخصیت در یک سطح ایستاده اند. پدر بر پسر سلطه ندارد. او در مواجهه با میل و خواسته ابتدایی پسر، مبنی بر اینکه «می‌آیی غول بازی کنیم؟» هم سویی نشان می‌دهد و در نتیجه پاسخ مثبت می‌دهد. او دخالتی در بازی ندارد. برای بازی قانون‌گذاری نمی‌کند اما برای شکل‌گیری ابتدایی با فرو رفتن در نقش دیو، بازی را تسهیل‌گری می‌کند. حالات ذهنی پدر و پسر بر هم منطبق اند و مسیر با تشریک مساعی به پیش می‌رود.

داستان در فرجام خود به برقراری پیوندی عاطفی بین پدر و پسر می‌رسد. این پایان بندی اما ناگهانی نیست. در پاره‌های انتهایی داستان، هیجان منفی ترس جای خود را به هیجان مثبت خنده و شادی می‌دهد تا فضای لازم برای فرجام خوش داستان یعنی پیوند والد و فرزند ساخته شود. خنده نیز از بازی گری به بازی گر دیگر منتقل می‌شود و داستان با تصویری از آغوش و بوسه به پایان می‌رسد.

۵

مخاطب داستان، همه این فرایندهای نهفته در متن را تجربه می‌کند. رابطه متن واژگانی با متن شمایلی (تصاویر) در این کتاب نقش مهمی در این تجربه دارد. در هر پاره تکراری از داستان، متن واژگانی این پرسش را مطرح می‌کند که «غول خوار…دیگر چه شکلی است؟» متن واژگانی در پاسخ به این پرسش سکوت می‌کند و این تصویر است که با رابطه‌ای «افزایشی» عهده دار پاسخ می‌شود.[8] پاسخی که هر بار به رغم تکرار در فرم داستانی از نظر محتوا متنوع است. انتقال مدام داستان از متن واژگانی به تصویر و برعکس، جنبش و حرکت بازی را در داستان زنده می‌کند و مخاطب را به درون متن می‌کشد.

از همین نویسنده در سایت کتابک بخوانید: کوکو و پوپو، داستان زایش شکوهمند زبان - قسمت دوم

هیجان، عاطفه، حرکت‌های بدنی، لحن موجود در کنش‌های گفتاری دو شخصیت ،کنش‌های غیرکلامی آن‌ها، اشاره‌ها، پیام تصاویر و ذهن‌خوانی‌ها، مواردی از متن هستند که با پردازش‌های کلی و غیرخطی مغزنیمکره راست مخاطب خردسال و کودک میانجی‌گری می‌شود. کنش‌های کلامی، تحلیل پیرنگ و توالی منطقی رخداد داستانی نیز با پردازش خطی و منطقی و زبان محور نیمکره چپ میانجی‌گری می‌شوند. با توجه به غالب بودن نیمکره راست در مخاطب خردسال و کودک، بار اصلی پردازش داستان بر دوش نیمکره راست است، اما نه به تمامی. در داستان «غول بوس‌کن حرفه‌ای» هیجان و عاطفه و تحلیل و شناخت در هم تنیده‌اند. به همین دلیل مخاطب کودک علاوه بر ادراک و استنتاج، از طریق تخیل (imagination) دست به شبیه‌سازی می‌زند و پا به پای پسرک داستان پیش می‌رود.«شبیه سازی تولید تخیلی شرایط و مسیرهای خاص فراتر از تجربه‌های ادراکی مستقیم و استنتاج مفهومی است.»[9]


خرید کتاب کودک درباره خیال پردازی


کلام واپسین اینکه، آثار برقراری ارتباط بین فردی و پیوند ایمن بین والد و فرزند در نخستین سال‌های زندگی، محدود به همان سال‌ها نیست. این آثار که حاصل لحظات جادویی برقراری ارتباط در دوران کودکی اند، در تمامی سال‌های بعدی زندگی پردوام و ماندگار خواهند بود. از این زاویه، آرزوی شاعر در بدو این نوشتار مهم است اما شاید نگرانی اش از فرا رسیدن «نوبت بازی دنیا» بی وجه باشد. چرا که با وجود پیوندی از این دست، کودک امروز و بزرگسال آینده نه یک غول‌بوس‌کن عادی که غول‌بوس‌کنی تمام وقت و «حرفه‌ای» خواهد بود، حتی به رغم فرا رسیدن بازی‌های تلخ دنیا و روزگار.


كتاب «غول بوس‌کن حرفه‌ای» نوشته‌ی «علی اصغر سیدآبادی» با تصویرگری «رضا دالوند» در سال ۱۴۰۲، از سوی «انتشارات فاطمی» (کتاب طوطی) منتشر شده است.

 


پی نوشت و ارجاعات:

۱- رستاخیز کلمات: درس گفتارهایی درباره نظریه ادبی صورت گرایان روس. محمدرضا شفیعی کدکنی.نشر سخن. تهران:۱۳۹۱. صفحه ۹۲

۲- فرزندپروری از درون به بیرون.دنیل جی سیگل و مری هارتزل.ترجمه‌ی دکتر فروغ هدایی.نشر آبگین رایان.تهران:١٣٨٩.صفحه ۲۶

۳- ذهن در حال رشد. چگونه تعامل و روابط مغز ما را شکل می‌دهد. دنیل جی سیگل. ترجمه دکتر مهرناز شهرآرای. نشر آسیم. تهران:۱۳۹۳. صفحه ۴۹۷

۴- همان منبع. صفحه ۵۰۳

۵- همان منبع. صفحه ۷۳

۶- ذهن در حال رشد. صفحه ۴۴۹

۷- فرزندپروری از درون به بیرون.دنیل جی سیگل و مری هارتزل.ترجمه‌ی دکتر فروغ هدایی.نشر آبگین رایان.تهران:١٣٨٩.صفحه ۱۴۲

۸- در رابطه افزایشی بین متن واژگانی و متن شمایلی یک داستان «تصویرها چشمگیرانه داستان کلامی را گسترش می‌دهند، آن را تقویت می‌کنند و می‌پرورند؛ یا گاهی واژه‌ها، تصویرها را به گونه‌ای گسترش می‌دهند که داده‌های گوناگون هر دو روش ارتباطی معنای پیچیده تری تولید می‌کنند.» (درآمدی بر رویکردهای زیبایی شناختی به ادبیات کودک. ماریا نیکولایوا. ترجمه دکتر مهدی حجوانی و فاطمه زمانی. انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. چاپ اول: ۱۳۹۸. صفحه ۳۶۸)

۹- ادبیات از منظر شناختی (گفت و گویی میان ادبیات و شناخت). به کوشش مایکل برک و امیلی روشانکو. ترجمه گروه مترجمان تحت نظر لیلا صادقی. نشر لوگوس. تهران:۱۴۰۲. صفحه ۱۶۷ و ۱۶۸)

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (دسته بندی)
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
مقاله
جایگاه
اسلایدشو
مقالات صفحه اصلی

کتاب‌فروشی نیست در جهان

Submitted by editor69 on

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (Term)
مترجم (Term)
تصویرگر (Term)
پدیدآورندگان (Term)
نگارنده معرفی کتاب
نوع محتوا
معرفی کتاب
جایگاه
معرفی کتاب صفحه اصلی

هوشنگ مرادی کرمانی در آینه‌‌ی زمان

Submitted by editor69 on

هوشنگ مرادی کرمانی بیش از ۶۰ سال است که برای دو گروه سنی کودک و نوجوان و بزرگسال داستان می‌نویسد. اگرچه زندگی خود او یک داستان است (شما که غریبه نیستید) اما او روایتگر برشی از زندگی و فرهنگ مردم ایران و به ویژه مردم مناطق مرکزی ایران است. از این جهت داستان‌های هوشنگ مرادی کرمانی آینه‌ی زمان است که می‌توان خوب و بد، زشت و زیبا، بی‌معنا و بامعنا، گرسنه و سیر، سرگردان و استوار و بسیاری از دوقطبی‌های زندگی از جمله خود زندگی و مرگ را در آثارش واکاوید و جهت قلم او را شناخت. 

آنچه در پی می‌آید پژوهشی است به قلم آزاده و عادله خلیفی و با راهنمایی و هدایت محمدهادی محمدی و همراهی هوشنگ مرادی کرمانی که بخشی از آن در آیین هشتادمین زادروز هوشنگ مرادی کرمانی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی ارائه شد و در آینده به شکل کتاب منتشر خواهد شد.

هشتادمین زادروز هوشنگ مرادی کرمانی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی

این پژوهش می‌کوشد بازتاب زندگی، زمانه و داستان‌های مرادی کرمانی باشد و تلاشی برای بازیابی و شناخت بخش‌های ناشناخته هنری اوست. در این جستار سه گزاره بررسی می‌شود: 

1. هوشنگ مرادی کرمانی با بینشی فلسفی داستان می‌نویسد؛
2. او هنر مدرن را خوب می‌شناسد و در داستان هایش نگاه و اندیشه‌ای مدرن دارد؛
3. هوشنگ مرادی کرمانی، در کنار اینکه نویسنده موفقی در ادبیات کودک و نوجوان است یکی از بهترین نویسندگان ایران در زمینه داستان کوتاه بزرگسال است.

زندگی، زمانه و داستان‌های هوشنگ مرادی‌کرمانی بخش نخست: مرادی کرمانی، روایت سرگردانی میان «‌من»‌ و «من دیگر»

نویسنده ای با بینش فلسفی 

1.هوشنگ مرادی کرمانی با بینشی فلسفی داستان می‌نویسد. او در پی رسالت‌بخشی نیست، در پی شناخت بی‌قضاوت جهان است و جهان‌بینی دارد. او روایت می‌کند چون به یک‌سان و در یک تراز، رسول بی‌معنایی و معناها است. داستان‌های مرادی کرمانی فلسفه بیرونی ندارد. او نیاز ندارد که یک نگاه فلسفی افزوده را در داستان‌هایش بیاورد زیرا خود سادگی ظاهری روایت‌هایش، همان فلسفه زندگی مردم عادی است. او می‌تواند در داستان‌هایش مرگ را به سخره بگیرد و به ما شجاعت مواجه با رنج، شر و مرگ را بدهد. تاکید او در داستان‌ها این است که زندگی قوی‌تر از هر چیزی است. زندگی نه به معنای تقدیس و ارزش گذاری نیک یا بد بر آن، بلکه زندگی قوی است، به هر شکلی که باشد، و بدون من و ما ادامه دارد: «آن‌گاه که بهار آمد/ و من به دنیا نباشم/ گل‌ها به آیین هر سال شکوفا خواهند شد/ پرندگان مانند هر بار آواز خواهند خواند/ حقیقت نیازی به ما ندارد.[1]»

آثار هوشنگ مرادی کرمانی


خرید آثار هوشنگ مرادی کرمانی


این قداست‌زدایی در داستان‌های او را می‌توانیم در برابری و ارزشمندی جان جانداران در برابر جان انسان ببینیم، در یک‌سان بودن درد همه جانداران، در صدا دادن به رنج جانداران. برای نمونه، در داستان اول از کتاب قالی‌باف‌خانه، نمکو، او کشتن و سوختن خری را به تصویر می‌کشد و این رخداد را با جزنیات می‌نویسد، و آن‌چنان قوی روایت‌اش می‌کند که درد را ما هم حس می‌کنیم: «دود و آتش از روی خر، از پشته درمنه، به آسمان می‌رفت و خر عرعر می‌کرد. گرمای آتش به پوست و گردن و تنش رسیده بود.[...] خر از آتش می‌گریخت و آتش با خر بود و جدا نمی‌شد.[...] شعله، پوست نرم و کرک‌دار خر را می‌لیسید و می‌گزید. [...] چشم‎هایش پر از التماس و درد و اشک بود. [...] خر دیگر ناله نکرد، خرخر کرد. خرخرش یواش و یواش شد. نفسش برید.» 

در پایان همین داستان، یکی از کودکان قالی‌باف‌خانه در غاری می‌سوزد و می‌میرد: «شعله به پاچه شلوارش گرفت. شعله پا را نیش زد، جیغ کشید. [...] آتش بالا و بالاتر آمد. به پیراهن رسید. پوست و گوشت را سوزاند.» هر دوی این صحنه‌ها شوک‌آور و دردناک است و عمیقا اندوهگین‌مان می‌کند، آن‌قدر که نمی‌توانیم درد یکی را بیش از دیگری بدانیم. نمی‌توانیم جان انسان را ارزشمندتر از حیوان بدانیم. در دنیای داستان‌های او جان هر جانداری ارزشمند است. 

ماجرای سوختن خر در داستان قالی‌باف‌خانه در ذهن خواننده آشنا به ادبیات داستانی ایران داستان عدل صادق چوبک را طنین‌انداز می‌کند، به ویژه  که داستان نمکو هم با نمایش تصویر حیوانی آغاز می‌شود؛ خری که زیر بار درمنه و گون می‌چرد و با کیف علف می‌خورد: «خر زیر بار درمنه و گون  نفس‌نفس می‌زد و فر و فر می‌کرد.[...] خر لب‌هایش را می‌کشید، دراز می‌کرد، دو طرف ساقه نازک و ترد علف‌ها می‌گذاشت و با دندان‌های دراز و تیزش، علف را، روی خاک، می‌برید و می‌جوید و با کیف می‌خورد.» داستان چوبک با نمایش تصویر اسبی آغاز می‌شود؛ اسبی که قلم دست و کاسه زانویش خرد شده: «اسب درشکه توی جوی پهنی افتاده بود و قلم دست و کاسه زانویش خرد شده بود.» چوبک رنج او را موبه‌مو می‌نویسد: «بخار تنگی از سوراخ‌های بینی اسب بیرون می‌آمد. از تمام بدنش بخار بلند می‌شد. دنده‌هایش از زیر پوستش دیده می‌شد[...] بعضی جاهای پوست بدنش می‌پرید. بدنش به شدت می‌لرزید. ابدا ناله نمی‌کرد. قیافه‌اش آرام و بی‌التماس بود. قیافه یک اسب سالم را داشت و با چشمان گشاد و بی‌اشک به مردم نگاه می‌کرد.» چوبک در این داستان میان انسان و حیوان تمایز می‌گذارد. رنج اسب را به تصویر می‌کشد و بی‌اعتنایی «تماشاچیان» این صحنه را؛ وقار اسب دردمند در برابر بی‌اعتنایی و بی‌مبالاتی تماشاچیان. واژه تماشاچی چند بار در داستان تکرار شده: «یکی از تماشاچی‌ها که دست بچه خردسالی را در دست داشت با اعتراض گفت: این زبون‌بسته دیگه واسه صاحابش پول نمی‌شه. باید با یه گلوله کلکشو کند.» تماشاچی‌ها یک‌به‌یک به صحنه می‌آیند و بی‌اعتنا به درد اسب از خلاص کردن یا ‌قیمت جان او حرف می‌زنند: خلاص کردن اسب به یک گلوله نمی‌ارزد. در این معرکه ‌گویا اسب از همه «انسان»تر است. مرادی هم وارث این نگاه مهرورزانه به جانداران است و هم میان جان حیوان و انسان تمایز نمی‌گذارد. او جان الاغ را با جان پسربچه در یک تراز می‌گذارد و برابر می‌کند و چوبک اسب را در مقابل تماشاچیان. در دنیای داستان‌های مرادی جان هر جان‌داری ارزش‌مند است. این هم‌ذات‌پنداری با جان‌داران را در کتاب شما که غریبه نیستید هم می‌بینیم.

کتاب شما که غریبه نیستید


خرید کتاب شما که غریبه نیستید


 در این کتاب نمایش رنج و احساس جان‌داران هم‌چنین استعاره‌ای است برای بیان احساس و رنج و تنهایی و دلتنگی هوشو. مرادی کرمانی هر‌چقدر در بیان رنج و تنهایی خود کم‌گو است رنج فیلو، سگ خانه، را تصور می‌کند، حس می‌کند و به تصویر می‌کشد. هوشوی سیزده‌ساله خانه و آبادی‌اش را ترک می‌کند. پدربزرگ مرده، مادربزرگ مرده و هوشو تنها شده. در کرمان بعد از این در و آن در زدن‌های بسیار عاقبت در یک مدرسه‌شبانه‌روزی ثبت‌نام می‌شود. شب کابوس مار می‌بیند، از خواب می‌پرد، چشم باز می‌کند و چهره‌های غریبه و ناآشنای بچه‌ها را بالای سرش می‌بیند. چیزی از احساس خود به ما نمی‌گوید. دیگر خوابش نمی‌برد و خیالش را به سمت مکانی آشنا یعنی زادگاهش پرواز می‌دهد و در ذهن به جایی امن پناه می‌برد. او این صحنه را ندیده بلکه تصور می‌کند فیلو الان در خانه خالی و بعد از رفتن هوشو چه می‌کند. او به جای این‌که بر تنهایی خود در کرمان اندوهگین باشد غم‌خوار رنج و تنهایی سگی است که در روستا سرگردان شده: «کجاست؟ چند بار دم خانه خالی رفت و دمش را کشید میان پاهاش و نشست و زوزه کشید. دور آبادی گشت، رفت پایین ده. دوید و رفت بالای آبادی. نفس‌نفس زد و دوید و رفت پای چنار سوخته خوابید.»

زندگی، زمانه و داستان‌های هوشنگ مرادی‌کرمانی بخش دوم: غریبه‌ترین آشناها

اندیشه و نگاه او به مرگ و زندگی جانداران

اندیشه و نگاه او به مرگ و زندگی جانداران و یکسان بودن ارزش انسان‌ها با هم نه طبقه‌بندی‌شان به نیک و بد، که جا‌به‌جا در داستان هایش مشهود است جهان‌بینی منسجمی را در این آثار شکل داده است. می‌شود گفت در بینش فلسفی او انسان بد وجود ندارد. بدی و نیکی درون انسان‌ها وابسته به شرابط زیستی‌شان است. صراحت و شجاعت قلم او، توان داوری شتاب‌زده را از ما می‌گیرد و لحظه‌ای ما را می‌ایستاند و وادار به تامل می‌کند. آن‌چه داستان‌های او را شکل می‌دهد و به پایان می‌رساند اندیشه‌هایی برآمده از نگاه او به جهان  است نه عاقبت و سرانجام شخصیت‌ها. نکته مهم این که این اندیشه چنان در بافت داستان تنیده شده که نمی‌توان به سادگی آن را از کنش‌های روایی جدا کرد. 

در داستان کسب‌وکار عروسک‌ها از مجموعه ته خیار او مردمی را نشان می دهد که از سقوط اتوبوس و سواری به دره ارتزاق می‌کنند: «ماشین‌هایی که از گردنه می‌افتند، غلت می‌زنند و از کوه می‌آیند پایین و می‌روند ته دره، می‌رویم کمک. [...] نان و درآمد ما از همین راه است. روستا درآمد ندارد. انتظار می‌کشیم که زمستان بشود و کسب‌وکار رونقی بگیرد. [...] نه خیال کنید ما خداخدا می‌کنیم که سواری و اتوبوس بیفتد و ما هم به نان‌و نوایی برسیم. اصلاً این‌طور نیست. باور کنید هیچ‌کس در این روستا حاضر نیست خون از دماغ کسی بیاید که او تکه‌ای پنبه بدهد تا فرو کند توی دماغش و ازش پولی بستاند.»

کتاب ته خیار


خرید کتاب ته خیار


این نگاه بدون پیش‌داوری را در داستان‌های چخوف هم می‌بینیم. در یکی از داستان‌های چخوف به نام متهم پیرمردی فقیر، یا آن‌طور که داستان می‌گوید «روستایی نحیف ریزه‌اندامی»، مهره پیچ‌هایی را که ریل را به الوار محکم می‌کند برمی‌دارد(می‌دزد) تا وزنه قلاب ماهی‌گیری کند. به گفته قاضی دادگاه، این کار ممکن است سبب شود قطار از ریل خارج شود؛ اما ما نمی‌توانیم پیرمرد را سرزنش کنیم. حضور او در دادگاه بهانه روایی است تا به صدای‌اش گوش دهیم. پیرمرد با ساده‌دلی از دلیل کارش می‌گوید: «ما این‌ها را به قلاب ماهی‌گیری وزنه می‌کنیم [...] ما یعنی همین مردم[...] دهاتی‌های کلیموفو [...] با ریسمان بدون وزنه می‌شود ماهی‌گیری کرد؟ اگر طعمه زنده با کرم روی قلاب بگذاری بدون وزنه که زیر آب نمی‌رود، می‌رود؟» در داستان کسب‌وکار عروسک‌ها هم مرادی به روستاییان پایین دره اجازه داده حرف بزنند و ما صدایشان را بشنویم. تمام داستان لحن کنایی دارد. به راستی می‌توانیم بر کار روستاییان سنجه اخلاقی بگذاریم؟: «این‌طور نیست که ما خلاف باشیم و مال آدم‌های بیچاره‌ای را که توی آهن‌پاره‌ها له‌و‌لورده شده‌اند برداریم. [...] البته این کارها را، تا آنجا که بشود، در راه خدا می‌کنیم. ولی خیلی وقت‌ها همین‌جور مفت از کار در نمی‌آید. ما هم خرج داریم. باید زندگی کنیم. پنبه و تخته و باند را که داروخانه‌ها همین‌جوری نمی‌دهند.»

در سایت کتابک بخوانید: به بهانه زادروز «هوشنگ مرادی کرمانی» برای «هوشو»های عشق کتاب

سه‌چرخه داستان سه‌چرخه‌ دختری به نام عسل است. جنگ شده، خانواده می‌گریزد. و عسل اشک می‌ریزد و اصرار می‌کند که بابا برگردد و سه‌چرخه‌ را که تازه برایش خریده از حیاط خانه بردارد و بیاورد. پدر برمی‌گردد سه‌چرخه را برمی‌دارد اما تیر می‌خورد و می‌میرد. «سرباز فقیر دشمن» که به مرخصی آمده سه‌چرخه را برای جاسم، پسرش، سوغات می‌برد. سرباز، با آن‌طور که در این بخش داستان آمده «بابای جاسم»، در بازپس‌گیری شهر کشته می‌شود. سه‌چرخه کنار حیاط زنگ می‌زند، عسل و جاسم بزرگ می‌شوند و «زمین و دنیا دور خودش و دور خورشید می‌چرخید.» مرادی در این داستان دو کودک و دو پدر را کنار هم می‌نشاند؛ عسل و پدر‌ش و جاسم و پدرش که «سرباز فقیر دشمن» است. مرادی با آوردن صفت فقیر برای سرباز دشمن، تنگ‌دستی را دلیل برداشتن و تصاحب سه‌چرخه عسل می‌داند و در متن از فعل سوغات آوردن استفاده می‌کند: «سرباز فقیر دشمن که به مرخصی آمد، سه‌چرخه را برای جاسم، سوغات آورد.» یعنی اگر فقیر نبود سه‌چرخه را برنمی‌داشت یا می‌خواهد بگوید او هم مثل ما درگیر همان تنگ‌ناهای زندگی، فقر و نداری، است. از طرفی واژه سرباز، یعنی کسی که انجام وظیفه می‌کند. پس «دشمن» در این داستان سرباز ساده‌ای است که موظف به جنگیدن است و نه مثلا ژنرال یا فرمانده‌ای که دستور جنگ را صادر کرده. سرباز پدر است و هنگام کشته شدن «بابای جاسم»: «بابای جاسم روی بام پایگاه کشیک می‌داد. [...] ناگهان گردن بابای جاسم سوخت. زانو زد. دنیا پیش چشمش سیاه شد. [...] نفسش تو سینه ماند و ماند و ماند. نگاهش توی ستاره‌های آسمان خشک شد.» در این هنگام او انسان است، پدر است و نه «دشمن» و همان‌جایی می‌میرد که بابای عسل، روی بام خانه عسل که پایگاه دشمن شده بود. در پایان داستان هم مرادی دو کودک را کنار هم می‌نشاند: «عسل و جاسم داشتند بزرگ می‌شدند. زمین و دنیا دور خودش و دور خورشید می‌چرخید.» در داستان بین عسل و جاسم و میان «بابای» دو کودک دشمنی نیست. جنگ است که بابا را از عسل و جاسم می‌گیرد؛ حتا صحنه کشته‌شدن بابای جاسم یا سرباز دشمن شبیه صحنه تیرخوردن پدر عسل است و مفصل‌تر و با جزییات بیشتری روایت می‌شود تا همدلی خواننده را برانگیزد.

 

آزاد خلیفی

آزاده خلیفی در آیین هشتادمین زادروز هوشنگ مرادی کرمانی

هنر مرادی کرمانی در به چالش کشیدن عادت های ذهنی مخاطبان 

همه ما به روی باورها و عقایدمان پافشاری می‌کنیم و فکر می‌کنیم حقیقت فقط یکی است و آن هم چیزی که به آن باور داریم. اما هوشنگ مرادی کرمانی با قلمش می‌خواهد در این تفسیر، در دریافت ما نسبت به واقعیت، مداخله کند. او معادلات و تعریف‌هایی که در ذهن ما عادت شده و در دو مقوله متفاوت معنا و بی‌معنایی قرار گرفته‌اند از هم می‌پاشاند. او معادله مرگ و زندگی، اخلاق و بی‌اخلاقی، ظلم و مظلومیت و خیلی دوقطبی‌های ساختگی دیگر ذهن ما را به چالش می‌کشد و جایگاه معناهای عرفی و بی‌معنایی‌های ذهنی را به همان‌گونه به‌هم می‌ریزد نه به قصد این که بخواهد سرنوشت انسان و جبر و اختیاری که در آن گرفتاریم به ریشخند بگیرد، بلکه او این تصویرها را در ذهن ما آشنایی‌زدایی می‌کند تا خودمان را از زاویه‌ای دیگر ببینیم، نه زاویه‌ای که به آن عادت کرده‌ایم. این همان کاری است که نویسنده‌ی بزرگی چون داستایوسکی هم در سده نوزده‌ام با معنای انسان و انسانیت کرده است. پرسش محوری در آثار او این است که انسان به عنوان انسان چه اندازه خودش را می‌شناسد؟ آیا انسان ماهیتی پیش‌ساخته است یا وجودی برساخته؟‌ برساخته دستان و ذهن خود انسان؟ 

از این زاویه مرادی کرمانی مانند نویسندگان بزرگ که فلسفه را به شکل داستان روایت می‌کنند، ذهن ما را درگیر پرسش‌هایی گاه کلافه‌کننده می‌کند. نمونه‌ای از این فلسفه در داستان را در سنگ روی سنگ می‌خوانیم. این داستان درباره سنگی روی کوهی است که مردم آبادی از یک طرف کوه آن را شبیه به شیر می‌بینند و مردم سوی دیگر کوه آن را شبیه به پلنگ. این مردم برای این سنگ‌ افسانه‌ها و قصه‌ها و حتی خاطرات خیالی ساخته‌اند و چنان به این افسانه‌ها باور دارند که هیچ سخن خلافی را درباره شمایل این دو سنگ نمی‌پذیرند و تمامی ترس‌ها و حتی رویاهای‌شان را به این سنگ گره زده‌اند. مردم این دو آبادی یکدیگر را قبول ندارند و تصور دیگری را به سخره می‌گیرند. یک شب کودکی از پنجره خانه‌شان به سنگ شیری نگاه می‌کند و می‌گوید که این فقط یک سنگ است نه شیری که سنگ شده باشد: «رحیم تکه‌ای سنگ دید که جابه‌جایش ریخته بود. چسبیده بود و نشسته بود به قله کوه [...] شیری نبود.» گفتن این حقیقت، یعنی به هم‌ریختن و متلاشی کردن باورهای مردم. گفتن این حقیقت یعنی آغاز نبرد با تمامی مردم. کودک رانده می‌شود و مردم سوی دیگر کوه او را می‌برند تا پلنگ‌شان را نشانش دهند، اما کودک، باز هم سنگ را همان سنگ می‌بیند نه پلنگ. کودک از آن آبادی هم رانده می‌شود. از این جا به بعد کودک را همچون دیوانه‌ای می‌بینند که ننگ مردم خویش است. تا اینکه کودک تصمیمی می‌گیرد. شیری‌ها از مادر شیری و پلنگی‌ها از مادر پلنگی به دنیا آمده‌اند اما یک شیری که پلنگی شود، در میان پلنگی‌ها صاحب موقعیت و مال‌ومنال خواهد شد. پس کودک به دروغ می‌گوید که پلنگ بالای کوه را می‌بیند. او هم جانش را در امان نگه می‌دارد هم صاحب خانه و زندگی و احترام می‌شود. این پایان داستان نیست، پلنگی‌ها متوجه دروغ او می‌شوند و داستان با رانده شدن او از هر دو روستا و سرانجام مرگش تمام می‌شود. 

در لایه لایه این داستان چه می بینیم؟‌ دیدن شیر و پلنگ در سنگ اوهامی است که زندگی ما را شکل می‌دهد و نه خیالی که بخواهیم با آن بازی کنیم. دست بردن در این اوهام نتیجه‌اش، رانده‌شدن، انزوا، دیوانگی و مرگ کسی است که می‌خواهد این باورهای کهن را درهم بریزد؛ اما این باورها در ذهن مردم چنان سفت و سنگی شده است که او راه به جایی نمی‌برد.

زندگی، زمانه و داستان‌های هوشنگ مرادی کرمانی بخش سوم: آنان که گول نخورده‌اند به خطا می‌روند

شوخی کردن با واقعیت‌ها از منظری نو 

مرادی خودش را از این اوهام جدا نمی‌بیند، پاسخی هم برای آن ندارد. زیرا هیچ وقت زندگی برای بودنش پاسخی در آستین‌اش نگذاشته است. هوشنگ مرادی کرمانی می‌گوید که جدی‌ترین شوخی دنیا با او، تولدش بوده. در این نقطه ما نمی‌دانیم که او دارد شوخی می‌کند یا شوخی در ذات همین زندگی‌ای است که هیچ کاری با آن نمی‌توان کرد و تنها باید نظاره‌اش کرد. زندگی‌ایی که پایانش مرگ است، نه الزاماً پایانش که ممکن است همان آغازش مرگ باشد. مانند مرگ مادر هوشو که با زندگی هوشو شروع شده و در تمام زندگی برای او امتداد داشته است. مرگ مادر و مرگ آغ‌بابا و مرگ‌های دیگر. برای مرادی زندگی و مرگ مانند یک بازی است. او در تمامی سال‌های زندگی‌اش تلاش کرده تا از بازی مرگ بیرون بیاید، نه این که از آن هراس داشته باشد، تنها برای این که به شکل پرسش آن هم پرسشی که برآمده از همان فلسفه است دوباره به آن رسوخ کند، باز هم نه برای این که پاسخی قاطع برای آن بیابد؛ زیرا مرادی می‌داند که کار یک فیلسوف طرح پرسش‌های درست است و بس. 

مرادی کرمانی می‌داند زندگی والا نیست چون زندگی را در مرگ درک کرده است. زندگی او نوسان میان زندگی به عنوان ابژه‌ای مبتذل و والا بوده است؛ برای همین در داستان‌هایش رنج، درد و سختی سویه‌ای از طنز پیدا می‌کند. 

آن‌چه هوشنگ مرادی کرمانی و داستان‌هایش را ممتاز می‌کند، شناخت او از رنج است، شناختی که از درک او از هستی انسان ناشی می‌شود و از درک بی‌واسطه‌ی او از مرگ می‌آید. کم پیش می‌آید که انسان بتواند چنین مواجه‌ی نزدیکی با مرگ داشته باشد که مرگ چهره‌ای از زندگی او شود و شاید تمامی چهره‌ای که او در کودکی از زندگی می‌شناسد.

در دنیای مرادی کرمانی انسان می‌تواند بدون سر برقصد مانند رقص محکومان داستان پیشرفت یتیمان که درباره‌ی جلادی است که سربریدن‌هایش را در صد و پنجاه سال پیش روایت می‌کند و یا ساعت‌ها از ته دل بخندد و خنده‌اش نه از شادی که از سقوط و پرت شدن انسان دیگری باشد مانند خنده‌های داستان خندان خندان.

خندان خندان داستان ارثی است که دختران یک خانواده از آن بهره دارند؛ داستان زنان و دختران خانواده‌ای که تنها چیزی که آن‌ها را می‌خنداند زمین خوردن دیگران است: «من سال‌هاست که به افتاده‌ها می‌خندم [...] وقتی می‌خندم طرف دردش یادش می‌رود او هم می‌خندد.» هوشنگ مرادی کرمانی می‌داند زندگی ممکن است تنها به لحظه‌ای بند باشد؛ لحظه‌ای که پیرزنی در مغازه‌ای دولا می‌شود تا سکه‌هایش را جمع کند و صدایی که از بدنش درمی‌رود مرد مغازه‌دار را به خنده بیاندازد تا نقل فندقی در دهانش راه نفس‌اش را ببندد و تمام! زندگی تمام شود با همین «خنده پوک» و مرگ به همین سادگی می‌آید. آیا چیزی که پوک است خود زندگی نیست که ما تلاش می‌کنیم به آن معنا دهیم؟

زندگی، زمانه و داستان‌های هوشنگ مرادی کرمانی بخش چهارم: از سربار تا سرخور تا مرگی با چشم‌های بیدار

زندگی در نگاه مرادی کرمانی 

در داستان قلنبه قلنبه از مجموعه ته خیار پدر خانواده توی بشکه‌ای رفته تا قلنبه‌های آسفالت را صاف کند. او خودش غلتک آسفالت شده و از معنای زندگی برای دخترش می‌گوید: «زندگی عین این پشت‌بام است همه‌اش قلنبه‌قلنبه است باید صافش کرد. من باشم کمی از این قلنبه‌ها را صاف می‌کنم نباشم خودتان تو و برادرهات مادرت باید همه قلنبه ها را صاف کنید تعارف ندارد» پدری که در بشکه دارد از کارها و مهارت‌هایش تعریف می‌کند و از بچه‌ها می‌خواهد از او یاد بگیرند، ناگهان با همین بشکه از پشت‌بام به زمین می‌افتد و تمام! : «مادر آمد تو سرزنان رفت روی بام. پا کوفت روی قلنبه‌ها. بد گفت به بخت و اقبالش. به قلنبه‌ها که هیچ وقت صاف نشدند.» آیا این داستان‌ها کمدی‌های سیاه نیستند؟ کمدی‌هایی که در آن از صحنه‌های تاریک و دهشتناک خبری نیست، چراغ خاموش نمی‌شود و همه‌چیز زندگی روزانه و عادی است و ما می‌توانیم در هر لحظه داستان به مرگ و مصیبت بخندیم. 

هوشنگ مرادی کرمانی نویسنده‌ای است که در داستان‌هایش به مرگ صدا داده، به شر اجازه حضور داده و از شخصیت‌هایش خواسته با مرگ برقصند. شجاعت و صراحت او در مواجه با چنین موضوعاتی از او نویسنده‌ای ساخته که داستان‌هایش، حتی یکی، شبیه دیگری نیست؛ مانند پیرمرد سوتک‌ساز داستان تا پیچ کوچه که دوست نداشت هرگز سوتک‌هایش شبیه دیگری باشد: «هیچ وقت آرزو نکردم سوتکی بسازم که عین آن یکی که ساختم صدا کند [...] یک بار سوتکی ساختم که صدایش عین سوتکی بود که چهل سال پیش ساخته بودم، زود شکستمش.» او داستان‌هایش را با صداهایی در ذهنش نوشته که به او می‌گفتند این را ننویس چندش‌آور است! صداهایی که انگشت روی لب می‌گذاشتند و به او می‌گفتند هیسسس! 

در داستان مادر از مجموعه لبخند انار او زلزله را در روستایی به تصویر می‌کشد. هوا تاریک است و مرگ بر سر همه آوار شده. همه دنبال چراغی هستند تا بر خانه‌های فروریخته خود نوری بتابانند و عزیزان‌شان را پیدا کنند. مردم دنبال چراغ هستند و در این میان، یکی چراغ را از دست دیگری می‌کشد و فرار می‌کند اما مقابل کپرش پایش به چوبی می‌گیرد و چراغ بر کپر می‌افتد و آتش می‌گیرد هم خودش می‌سوزد هم کپری که زن و بچه‌هایش زیر آن هستند. مردم آبادی هر کس تکه‌ای از چوب آتش‌گرفته کپر را برمی‌دارد، شعله‌ای از مرگ برمی‌دارد تا دنبال زندگی‌های مانده بگردد. 

جهان اثر هنری او، متعلق به خودش است هرچند شبیه به ساز‌وکار جهان واقعی ما باشد. این هنر است که می‌تواند درک ما را از زندگی دگرگون کند و باورهای ما را به چالش بگیرد. هنر سبب می‌شود که تلخی واقعیت برای ما تحمل‌پذیرتر شود. هنر است که سنجه‌ی اخلاق ما را به هم می‌ریزد.

زندگی، زمانه و داستان‌های هوشنگ مرادی کرمانی بخش پنجم: آگاهی بازتابنده؛ ویرانه‌های جهانی رهایی‌یافته

شناخت مرادی کرمانی از هنر مدرن 

2- او هنر مدرن را خوب می‌شناسد و در داستان‌هایش نگاه و اندیشه‌ای مدرن دارد. در نقدهایی که بر آثار او نوشته شده، کم‌تر اتفاق افتاده که داستان‌هایش از جنبه فرم مورد نقد قرار بگیرد. هر بار که درباره داستان‌های مرادی صحبت شده، بیش از همه، محتوای آن مورد نظر منتقدان و مخاطبان بوده، در حالی که مرادی کرمانی نویسنده‌ای مدرن است که فرم داستانش براساس اندیشه داستان، ساخته و پرداخته شده است. اندیشه‌ی او، فرم داستان را شکل می‌دهد. آنچه او دیدنی می‌کند و به چشم می‌آورد نه صورت ظاهر شخصیت‌ها و جهان، بلکه کنش‌ها و رفتارهاست. هوشنگ مرادی کرمانی قهرمان نمی‌سازد. شخصیت‌های داستان‌های او فقط انسان‌ها و جانداران نیستند بلکه شهر در داستان او شخصیت است. یک رخداد می‌تواند بدنه‌ی داستان او را شکل دهد. همه چیز بخشی از بدنه‌ داستان هستند. در داستان نمک که مرثیه‌ای است برای شهری زلزله‌زده شهر شخصیت است: «شهر گاوی بود نیمه‌کشته، نیمه‌جان، زخمی و خشمگین که درد می‌کشید و در خود می‌پیچید و می‌لرزید.  نعره می‌زد، تو خاک و خل و دود و آتش دست و پا می‌زد.» چرا شهر را جاندار به تصویر کشیده است؟ زلزله آمده و هوشنگ مرادی کرمانی، شهر را یک‌پارچه درد می‌بیند، گاوی زخمی و خشمگین که پا بر زمین می‌کوبد و ضجه می‌زند و ماغ می‌کشد و زمین را می‌لرزاند: «سر بر زمین و خانه و کوچه و دیوار و درخت می‌کوفت. ویران می‌کرد و می‌جنبید، ضجه می‌زد.» در میان این همه درد، ما آوای زخم و درد را می‌شنویم: «فرهاد توی هیاهوی زجر و زخم و زنجموره در خشت و خرابه راه می‌رفت و از خارستان و نخلستان می‌گذشت. پای برهنه بر خار و خشت و خرما و سنگ و چوب و شیشه می‌گذاشت. [...] از بند و داد و دار و داوری گریخته بود. » صدای خراشیدن و زخم را حس کردید؟ آواها را شنیدید؟

چرا فرهاد از بند و دار و داوری گریخته؟ زلزله شده، دیوارهای زندان فروریخته و فرهاد که محکوم به اعدام است «از بند و داد و دار و داوری گریخته». این جمله  بخشی از شعر بی‌خوابی محمد مختاری را به خاطر می‌آورد: «درخت و سنگ و سار و سنگ‌سار و دار/ سایه دستی ست که می‌پندارد دنیا را باید از چیزهایی پاک کرد.» 

مجموعه ته خیار مملو از صداهاست؛ صداها هستند که شخصیت می‌شوند و کنش‌ها و رخدادها را می‌سازند؛ از صدای راویان غیرقابل اعتماد داستان‌های کسب‌وکار عروسک‌ها و پیشرفت یتیمان تا صدای ذهن راوی داستان میان باد و ابر، صدای وجدان‌ها، صدای مرگ و خرخر کردن، صدای بلند خندیدن به سقوط دیگران، خندیدن به صداهایی که از بدن انسان بیرون می‌آید، صدای گریه‌ها و شیون‌ها، صداهای جانوران و قهقهه زدن به فاجعه. 

زندگی، زمانه و داستان‌های هوشنگ مرادی کرمانی بررسی مجموعه داستان «تهِ خیار» بخش ششم: صورتک همان صورت است

هوشنگ مرادی کرمانی

روایت زندگی برای او، دیدن با چندین چشم است. او در شما که غریبه نیستید توانسته با چشم‌های کسانی به زندگی نگاه کند که آن‌ها را در کودکی در لحظاتی کوتاه دیده است و یا فقط خاطره‌ای از آن‌ها شنیده است. اما روایت او از زندگی این غریبه‌های آشنا چنان دقیق و هماهنگ با روایت زندگی خودش است که فاصله‌ای میان آن‌ها نیست. علی پلویی همان قدر برای‌ ما آشناست که هوشو. او همزمان در روایت یک فصل می‌تواند از چشم مادر کودکی بیمار، ننه‌بابا، سکینه زن ابرام، علی پلویی و... ببیند. «مدرنیسم پرسپکتیو راوی را از هم می‌پاشاند. دیگر راوی، دانای کل نیست. مدرنیسم کارش از هم پاشاندن منظر راوی دانای کل است. حرکت از راوی عین‌نگر به یک راوی ذهن‌نگر. راوی رمان مدرنیستی، سنتز میان راوی اول‌شخص و سوم‌شخص است. رمان مدرن، پرسکتیو راوی ندارد. فاصله میان راوی، خواننده و واقعیت بازنمایی‌شده، کمتر می‌شود. در مدرنیسم، کانون‌های روایت تکثیر می‌شود و سبک روایت نزدیک می‌شود به تجربه فیلم.[2]»

در جایگاه روایت شما که غریبه نیستید، هوشنگ مرادی کرمانی هم کودک است و هم کسی که پشت سر کودکی‌اش ایستاده. در این جایگاه روایت، ما هم کودکی او هستیم و هم کسی که پشت سر کودکی او ایستاده. این جایگاه برای هیچ کدام از ما محفوظ نیست، جای ما، خواننده و هوشنگ مرادی کرمانی، مدام با هم عوض می‌شود، ما او هستیم و او ماست. هوشنگ مرادی کرمانی هم‌زمان هم راوی است و هم خواننده و بیننده داستان زندگی خودش. 

او با فاصله از خودش و نزدیک به ما روایت می‌کند، هم با چشم‌های خودش هم از چشم‌های ما می‌بیند: «خود نقاش در تابلوست و دارد به تماشاگرش نگاه می‌کند و تماشاگر دارد به صحنه کشیده‌شدن نقاشی نگاه می‌کند... آثار هنری مدرن قصدشان منعکس کردن خود آن آرتیستی است که دارد آن را خلق می‌کند.[3]»  قصد هوشنگ مرادی کرمانی احضار ارواح این تصویرها و به کلمه درآوردن است، چون کلمه او را نجات می‌دهد، کلمه او را به زندگی متصل کرده است. 

برای مرادی‌کرمانی، خاطره‌ها رخدادهایی از پیش ساخته شده و معنادار نیستند. خوانندگان شاهدان او هستند و همراه با او رخدادها را تجربه و معنای‌شان را درک می‌کنند. برای همین است که تأثرات حسی ما در هنگام خواندن کتاب شما که غریبه نیستید، چنین عمیق است. ما همراه با او تجربه می‌کنیم، می‌خندیم، رنج می‌بریم. 

در این روایت قرار نیست همه‌ی جزئیات درست باشند یا در واقعیت اتفاق افتاده باشند، چیزی که در روایت‌ زندگی‌نامه مرادی‌کرمانی مهم است، واقعیت نیست بلکه حقیقت رخدادها و معنای آن‌هاست. 

مرادی‌کرمانی در لحظه‌ی روایت آن رخداد را دوباره زندگی می‌کند و خواننده را به دنیای ذهن خود راه می‌دهد. او بین گذشته و حال در نوسان است،‌ برای همین است که گویی زمان رخدادها، زمان حال است تا گذشته بار دیگر، زیسته و تجربه شود؛ کودکی‌ای که تمام نشده، گذشته سمجی که همه‌جا با او آمده، حتا تا درخت درکه: «چقدر پشت سرم را نگاه کنم و بترسم؟ چقدر با خودم حرف بزنم، برای شنونده‌های رادیو، تماشاگران سینما و خواننده‌هام حرف بزنم. تا کی قصه بگویم؟»

زندگی، زمانه و داستان‌های هوشنگ مرادی کرمانی بررسی مجموعه داستان «تهِ خیار» بخش هفتم: شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی

پدیده ها در نگاه و ذهن مرادی کرمانی 

پدیده‌ها در نگاه و ذهن مرادی‌کرمانی، همان احساساتش هستند. او با چشم‌هایش لمس می‌کند و با حس‌هایش می‌بیند. رخدادها، بازنمایی و صورت بخشیدن به حس‌ها در ناخودآگاه اوست. او از تداعی برای به نخ کشیدن تصویرهای پراکنده‌خاطره بهره می‌برد. از بهار، زمان آغاز خاطرات، با خرماهای ولایت مادر و نیش زدن زنبورها به تابستان می‌رود و در همان فصل با شکایت بچه‌ها از هوشو و انداختنش در خمره گردو به پاییز که فصل گردوتکانی است. این خاطره‌ها لزوما از نظر زمانی ادامه‌ یک‌دیگر نیستند، بلکه دنبال هم کشیده می‌شوند؛ تصویری، حسی، چیزی، مثلا یک زنبور، نخ خاطره را دنبال خود می‌کشد و فصلی را ورق می‌زند. درختی، گز پیرغیب‌، درخت دیگری،‌ سرو بلند سیرچ، را به خاطر می‌آورد. تکنیک روایی مرادی کرمانی البته نظم و نسج‌یافته‌تر از یادآوری‌های جسته و گریخته‌ی تداعی آزاد است، اما فضای روایی به این فضای خصوصی امن شبیه است. انگار ما خوانندگان یا بینندگان این خاطرات در اتاقی بسته و امن به صدای راوی گوش می‌دهیم. و او خوب می‌داند برای درک کردن باید دید، پس نشان می‌دهد تا ببینیم: «سیل می‌آید، آب گل آلود و بدبویی از بالای آبادی هوهو صدا می‌کند، سنگ‌ها را می‌غلتاند و به هم می‌زند، دیوار باغ‌ها و خانه‌ها را می‌کند، پل‌های چوبی را می‌کند و می‌آید، کره‌خر چموش عباسعلی جلوی سیل می‌دود و عر و تیز می‌کند.[...] کره‌خر گیج و هراسان به آب سیاه و سنگ‌های بزرگ و تنه درخت‌ها لگد می‌انداخت و عرعر می‌کرد و زرت و زرت ول می‌کرد، صدایش در هیاهوی رودخانه گم می‌شد» ما سیلاب را عموما با تصویر مهیب جریان بی‌مهار آب در حافظه تصویری داریم، اما اینجا صدای سیل را به یاری عرعرهای کره الاغی می‌شنویم که گیج و هراسان عربده می‌زند و صدایش در صدای رودخانه گم می‌شود. ما با همین صدای گم‌شده در سیلاب است که صدای سیل را می‌شنویم و سیل را می‌بینیم چون سنگ‌ها را می‌بینیم که به سم و ساق و کفل و پهلوی کره الاغ می‌خورد و به آنها لگد می‌اندازد. ما هم‌چون بچه‌های روستا از بالای درخت چنار، فضای امن‌مان، نگاه می‌کنیم.

در تاریخ بیهقی هم روایتی از سیل آمده و سیل ابتدا استران و گاوان را در ربوده: «گله‌داران بجستند و جان را برگرفتند و هم‌چنان استرداران و سیل گاوان و استران را در ربود و به پل رسید.» بیهقی مسیر سیل را دنبال می‌کند و ما حیوانات را نمی‌بینیم و صدایشان را نمی‌شنویم پس تصور رنجشان دشوار است؛  اما مرادی لحظه ای دوربین را نگه داشته و روی کره‌خری می‌اندازد که ترسیده و صدایش در هیاهوی رودخانه گم شده. 

هوشنگ مرادی کرمانی، تعلیق و ناباوری انسان مدرن را در داستان‌هایش به تصویر می‌کشد. مرادی با آدم‌هایی که در داستان خلق می‌کند، می‌کوشد دنیایی موازی دنیایی بسازد که به جبر در آن قرار گرفته است. در آن دنیا مرادی آفریدگار است، اما قادر متعادل نیست. او آفریدگاری از جنس خود شخصیت‌هایی است که با قلم‌اش ساخته است.

در سایت کتابک بخوانید: در ستایش روایت و روایت‌گری، هوشنگ مرادی کرمانی، بار دیگر نامزد جایزه جهانی آسترید لیندگرن (آلما) 2024

مرادی کرمانی، استاد داستان کوتاه 

3- هوشنگ مرادی کرمانی، در کنار اینکه نویسنده موفقی در ادبیات کودک و نوجوان است یکی از بهترین نویسندگان ایران در زمینه داستان کوتاه بزرگسال است. اما در این زمینه بر آثارش نقدی نوشته نشده است و همچنان این جنبه از آثار او ناشناخته مانده است. این گسست بیش از همه ناشی از شکافی است که در جامعه ما میان یک نویسنده دارای جها‌ن‌بینی با نویسنده‌ای ایدئولوژیک خط کشیده است. در این جامعه برپایه سنتی که از دهه ۱۳۲۰ شکل گرفته است، نویسندگانی بهتر دیده شدند که زیر قبای یک ایدئولوژی رفتند. تفاوت نویسنده‌ای که جهان‌بینی دارد و با ایدئولوژی بیگانه است، این است که نویسنده دارای جهان‌بینی پرسش هایش زمان ندارند، بلکه در زمان جاری می‌شوند، مانند پرسش هایی که تولستوی، چخوف و داستایوسکی در روایت‌های خود جای داده‌اند. گذشت زمان نه تنها از ارزش پرسش‌های آن ها نمی‌کاهد که هم‌چنان آن‌ها را در ذهن ما تازه نگه داشته اند. این یک سوی قضیه است. سوی دیگر قضیه اما به قصه‌های مجید برمی‌گردد. از نگاه ما قصه‌های مجید زندگی ادبی مرادی را چنان تحت‌الشعاع قرار داده که جایی برای دیدن بخش‌های دیگر آثارش دست‌کم در این روزگار و تاکنون نگذاشته است. 

در سایت کتابک بخوانید: قصه‌های مجید، قصه‌هایی برای چند نسل - گفت‌و‌گو با محمدهادی محمدی

کتاب قصه های مجید


خرید کتاب قصه‌های مجید


با وجود قصه‌های مجید همه او را بیشتر به عنوان نویسنده‌ای برای کودکان و نوجوانان می‌شناسند. در این سال‌ها هم نقدها  بر آثارش و همایش‌ها و نشست‌ها و بزرگداشت‌ها، به این بخش داستان‌های او نپرداختند و یا نخواستند بپردازند و به مرادی کرمانی خالق قصه‌های مجید پرداختند و همگی مهر تایید بر این بخش زندگی هنری او زده‌اند.


پانویس

۱- شعر بهار ل فرناندو پسوا. شاعر پرتفالی. ترجمه رامین جهانبگلو. به نقل از داستان قاشق چایخوری از مجموعه داستان قاشق چایخوری. انتشارت معین

۲- زیبایی شناسی انتقادی تئودور آدرنو، درس‌گفتارهای صالح نجفی، پاییز و زمستان 1395

۳- زیبایی شناسی انتقادی تئودور آدرنو، درس‌گفتارهای صالح نجفی، پاییز و زمستان 1395
 

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (دسته بندی)
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
مقاله
جایگاه
اسلایدشو
مقالات صفحه اصلی

باد دست من را می‌ گیرد

Submitted by editor69 on

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (Term)
تصویرگر (Term)
پدیدآورندگان (Term)
نگارنده معرفی کتاب
نوع محتوا
معرفی کتاب
ژانر کتاب
قالب کتاب
Subscribe to