مرادی کرمانی در مواجهه با کهن‌الگوی روایت-حکایت

Submitted by editor69 on

«تمامی آموزه‌های روایی ما با داستان آغاز می‌شوند و ما از همین آموخته‌ها در ساختن داستان‌های واقعی سود می‌جوییم.[1]»

در مجموعه داستان‌های بلند هوشنگ مرادی کرمانی داستان-حکایتی است به نام «آب‌انبار»‌ که از هرجنبه نگاه کنیم در کارهای او متفاوت، ویژه و تأمل برانگیز است. او این داستان را با نگاهی به حکایتی از «قابوس‌نامه» نوشته است. 

چرا مرادی کرمانی به دنبال حکایتی رفته است که شناخته شده و چرا با برداشت از این حکایت، حکایتی با آموزه‌های متفاوت از الگوی اصلی خلق کرده است؟‌ اگر بخواهیم برمبنای محاکات که ریشه در نظریه ادبی تا افلاطون دارد، به موضوع کار مرادی نگاه کنیم، در ابتدا و در ظاهر نویسنده نظریه محاکات را که تقلید از واقعه اصلی یا اول است، نقض کرده و خود روایتی متفاوت از آن ساخته است. اما اگر بخواهیم برمبنای نظریه «پل ریکور» که اصل زمان‌بندی را در حکایت و روایت وارد کرده، روایت مرادی را در این حکایت بازخوانی کنیم، متوجه نکته ظریفی می‌شویم. حکایت همان حکایت است، اما این زمان است که عناصر روایت را در آن جابه‌جا کرده است. در حقیقت مرادی کرمانی «قابوس‌نامه» را همچون یک متن اندرزی، مرجع قرار داده تا بهانه‌ای داشته باشد که روایت خود را از حکایتی بنویسد که آموزه‌های آن متفاوت با آن الگوی کهن است. 

آب انبار


خرید کتاب آب انبار


در «قابوس‌نامه»‌ در باب چهل‌وچهارم در آیین جوانمردی عنصرالمعالی، نویسنده کتاب، پیش از روایت حکایت چنین آموزه‌ای را آورده:‌ «پس محتشم‌ترین کس در جهان او باشد که او را به کس نیاز نبود و خوار‌تر و فرومایه‌تر آن کس باشد که به خلق نیازمند باشد و ننگ ندارد و از بهر زر و سیم بندگی همچون خودی کند.» و پس از این، اصل حکایت را می‌آورد: «‌حکایت: شنودم که روزی شبلی رحمة الله علیه در مسجد‌ی شد، تا دو رکعت نماز بگزارد و زمانی برآساید. در مسجد کودکان دبیرستان بودند؛ اتفاق را وقت نان‌خوردن کودکان بود و دو کودک به نزدیک شبلی رحمة الله علیه نشسته بودند، یکی پسر منعمی بود و یکی پسر درویشی و دو زنبیل نهاده بودند؛ در زنبیل پسر منعم نان و حلوا بود و در زنبیل پسر درویش نان تهی‌. پسر منعم نان و حلوا می‌خورد و پسر درویش از وی حلوا همی‌خواست. پسر منعم گفت: اگر ترا پاره‌ای حلوا بدهم تو سگ من باشی؟ گفت: باشم. گفت: بانگ کن تا ترا حلوا بدهم. آن بیچاره بانگ سگ همی‌کرد و پسر منعم حلوا به وی همی‌داد. چند کرت هم‌چنین بکرد و شیخ شبلی رحمة الله در ایشان نظاره می‌کرد و می‌گریست. مرید‌ان گفتند: ای شیخ، ترا چه رسید که گریان شدی؟ گفت: نگاه کنید که طامعی و بی‌قناعتی به مردم چه می‌کند‌؟ چه بودی اگر آن کودک به نان خشک تهی خود قانع بودی و طمع حلوای آن کودک نکردی؟ تا وی را سگ همچون خودی نبایستی بود.»

مرادی با برگرفت از این حکایت، زمان را دایره‌وار دیده و دوباره به آن نقطه‌ای برگشته است که حکایت اول موجود است. او در روایت خود اما از زمان حکایت قابوس‌نامه می‌گذرد تا به زمانه‌ی خود برسد. این زمان چرخشی همان است که پل ریکور نام آن را حلقه محاکات گذاشته است: «‌وقتی ساخت معنایی کنش و امکانات نمادین با خصوصیت زمان‌مند آن را در نظر بگیریم، چنین می‌نماید که نقطه پایان به نقطه آغاز بازمی‌گردد، حتی از این هم بدتر، به نظر می‌آید که نقطه پایان در نقطه آغاز بوده است.»[2] از این منظر ریکور راویانگی یا اصل روایتگری را با زمان‌بندی دیالکتیکی با خصیصه هماهنگ در ناهماهنگی می‌بیند.[3] این برگشت را می‌توان حکایت در حکایت نامید؛ حکایت من و حکایت دیگری در هم بازتاب می‌یابند. حکایت مرادی از حکایت قابوس‌نامه برگرفته شده، اما تکرار همان نیست، بلکه تجربه زیسته مرادی در آن موج می‌زند. ارزش بررسی این حکایت هم در این است که حکایت «‌آب‌انبار»‌ را نباید یک عمل تفننی یا یک عمل تقلیدی صرف دید، بلکه این حکایت آموزه‌های خود را دارد؛ آموزه‌هایی که برای مرادی بامعنا است و چون اصولی دارد آن‌ها را مطرح می‌کند اگرچه این اصول با اصل حکایت اول در تناقض باشد. 

آنچه مرادی در این روایت ساخته، دستکاری در حکایت اول و اندیشه موجود در آن است. این عمل داستان-حکایت او را با قابوس‌نامه به کلی متفاوت کرده است. 

در هر دو داستان، کودکی فقیر از کودکی ثروتمند تقاضای حلوا می‌کند اما مرادی برای اینکه بتواند دوگانه شکم‌پرستی و قناعت را نقد کند، مسجد را به مکتب‌خانه و عالم نمازخوان، شبلی که عارفی نامدار بوده، را به شیخ مکتب تغییر داده است. کودک قابوس‌نامه در بزنگاهی کوتاه صدای سگ درمی‌آورد اما کودک داستان مرادی برای درآوردن این صدا و تقلید سگ بودن شب‌ها تمرین کرده و چنان این نقش را خوب بازی می‌کند که سگ‌های شهر را با عوعوی خود همراه می‌کند و حتی سگ نگهبان حاکم را شیفته‌ی صدای خود کرده؛ آنچنان که سگ حاکم در جست‌و‌جوی این سگ عاشق، در تاریکی راه گم می‌کند و به آب‌انبار می‌افتد. برای کودک داستان مرادی کرمانی، سگ‌ ‌شدن نه به هوس خوردن حلوا که به هوس عشق است؛ عشق پسر نوجوانی که پدرش سقا، آب فروش است، به دختر نوجوان حاکم شهر؛ عشقی که در مکتب مقابل چشمان شیخ پیر ریشه گرفته و برگ‌وبار داده اما شیخ پیرکه فقط در تکاپوی اصلاح کودکان است و ظاهر را می‌بیند نه باطن، آن را نفهمیده و در سگ شدن پسر سقا، عشق را نیافته است. شیخ ظاهر را هم به‌درستی نمی‌بیند و همه‌جا و در هر موقعیت به دنبال اثبات و تائید پند خویش است.

زندگی، زمانه و داستان‌های هوشنگ مرادی‌کرمانی بخش نخست: مرادی کرمانی، روایت سرگردانی میان «‌من»‌ و «من دیگر»

1.    سگی را لقمه‌ای هرگز فراموش نگردد/ گر زنی صد نوبتش سنگ

داستان این‌گونه آغاز می شود: «شیخ با دو دست قبایش را چسبیده بود و می‌دوید. نعلین‌هایش را روی زمین لخ‌و‌لخ می‌کشید، می‌دوید و با خود می‌گفت: چه می‌شنوم. از مکتب بانگ سگ می‌آید! وای بر من[…] شاید این شیطنت‌ها خصلت تشکچه‌ی مکتب است.» شیخ برای ناهارخوردن به خانه رفته که جماعتی برایش خبر می‌برند که چه نشسته‌ای: «گمانم وقتی نیستید کودکان سگ‌بازی می‌کنند دور از چشم شما.» شیخ کف بر لب می‌آورد و چرت ظهرگاهی‌اش جایش را به عرق خشم می‌دهد. نعلین می‌پوشد و به سوی مکتب می‌دود. سراسیمگی شیخ و بیان آن با جزئیات در ابتدای داستان ترفندی است که ما را، خواننده را به هیجان آورد تا از خودمان بپرسیم چرا بانگ سگ می‌تواند کسی را چنین آشفته کند، همچنین در این همراهی با شیخ با احساسات و تفکرات او همراه شویم.

اما در مکتب چه پیش آمده؟ الماس پسر بازرگان شهر ناهار با خودش حلوا آورده. باقی کودکان نان و پیاز و چغندر و خرما و گردو و کشک و ماست آورده‌اند. حلوای خوش‌بو و خوش‌رنگ الماس کجا و خوراک بی‌رنگ و بی‌بو یا حتی بدبوی کودکان دیگر کجا. همه سر یک سفره نشسته‌اند و پندهای شیخ برای خویشتن‌داری و پرهیز از اطاعت نفس، حریف هوس دل‌شان نمی‌شود. رنگ و بوی حلوا، آب به دهان کودکان آورده. الماس هم حلوا به کسی می‌دهد که بتواند برایش سگ شود. الماس چرا سگ می‌خواهد؟ چون در مکتب شنیده که باوفاتر از سگ نیست: «از روزی که شیخ در مکتب این شعر سعدی را خواند: سگی را لقمه‌ای هرگز فراموش نگردد/ گر زنی صد نوبتش سنگ. الماس به خواص وفای سگ پی برد.» 

در میان کودکان مکتب، تنها یک کودک می‌تواند این نقش را خوب بازی کند. عماد هم «استعداد سگ شدن» دارد هم از اجرای این نقش لذت می‌برد. تا اینجا تفاوت میان حکایت قابوس‌نامه با داستان «آب‌انبار» در چه بود؟ شبلی قابوس‌نامه با کودکان بیگانه است آنها را نمی‌شناسد. در قابوس‌نامه کودکان نام و شخصیت ندارند، در حکایت آمده‌اند تا در بازی کودکانه‌شان درسی شوند برای بزرگسالان که تنها چشمان اشک‌بار شبلی نظاره و تاویل‌شان می‌کند. ما تنها صدای شبلی را می‌شنویم و تاویل و تفسیر او را می‌خوانیم؛ اما شیخ مکتب داستان «آب‌انبار» آموزگار کودکان است. داستان همان اندازه که به او اجازه دیده شدن و سخن گفتن می‌دهد به کودکان هم مجال می‌دهد تا سخن بگویند و ما دلایل کارشان را ببینیم. این ویژگی روایت‌های مرادی کرمانی است. او خالقی است که به همه آفریده‌هایش در داستان، فرصت سخن گفتن و دیده شدن می‌دهد. او می‌تواند با فاصله از شخصیت‌ها و هم‌زمان نزدیک به آن‌ها روایت کند. در داستان آب‌انبار کودکان نام دارند، شخصیت‌اند، پر از پرسش و شگفتی‌اند؛ چنان‌که دست عماد تا نزدیک به آخر داستان رونمی‌شود که سبب سگ‌شدن‌ش چه بوده. کودکان اینجا تاویل‌گرند، آموزه‌های شیخ را به فهم و زبان خود برمی‌گردانند و هرچه می‌کنند و آموخته‌اند از شیخ و مکتب یاددارند!

زندگی، زمانه و داستان‌های هوشنگ مرادی‌کرمانی بخش دوم: غریبه‌ترین آشناها

2.    بازی دادوستد:

الماس پسر بازرگان شهر است و آنچه خوب بلد است، قوانین دادوستد است. او برای اینکه ببیند کدام یک از کودکان می‌تواند صدای سگ را بهتر درآورد، ابتدا به هرکدام به رایگان لقمه‌ای حلوا می‌دهد و در ازایش چیزی نمی‌خواهد. چون می‌داند: «هنگام که حلوا را چشیدند روی دیگر خود را نشان می‌دهند هوس لقمه‌ای دیگر می‌کنند.»کودکان هم که طعم حلوا به دهان‌شان خوش آمده برای لقمه‌ای دیگر هر کدام در لباس جانوری درمی‌آیند: «یکی خر شد و عرعر کرد. یکی طوطی شد یکی میمون شد یکی خروس شد یکی مرغ شد.» اما میان آنان، فقط الماس است که می‌تواند نقش سگ را به خوبی ایفا کند.

این بازی‌‌ای کودکانه و البته اندیشیده میان کودکان است. چرا اندیشیده؟ چون الماس می‌داند کودکان گرسنه مکتب تاب پرهیز از شیرینی حلوا را ندارند. او دارایی‌ای دارد که آن‌ها ندارند و کودکان دیگر باید در ازایش الماس را راضی کنند. این بازی بده‌وبستان است. الماس می‌داند هر خدمتی بهایی دارد. برای او همه چیز در داد‌وستدی معنا می‌شود، که با چشم دیدنی است، و برای شیخ پیر در پرهیز و نخواستن و نستاندن و روی برگرداندن و کف نفس. شیخ حاضر نیست حتی دانه‌ای خرما از همسایه بگیرد و به کاسه دوغش بیفزاید تا سردیش نکند. اگر هم زنش بخواهد این کار را بکند پرهیزش می‌دهد که برای: «اشکم دست پیش کسی دراز نمی‌کنم.» چون زن شیخ، یعنی خود شیخ: «تو یعنی من، من و تو ندارد. دست تو یعنی دست من.» پس کودکان مکتب شیخ هم یعنی خود شیخ. پس درآوردن صدای سگ به هر دلیل هم که باشد یعنی خوار کردن شیخ: «من چه کرده‌ام که مرا این‌گونه خواروخفیف می‌کنید این‌گونه مرا و مکتب مرا بی‌آبرو می‌کنید؟»

کتاب های هوشنگ مرادی کرمانی


خرید آثار هوشنگ مرادی کرمانی


3.     نمایش گریه و فریب مصلحتی:

شیخ مکتب که این رفتار کودکان را می‌بیند، مانند شبلی حکایت قابوس‌نامه، اشک به چشم می‌آورد و زاری می‌کند. در داستان بارها گریه‌کردن شیخ را می‌بینیم. گریه برای شیخ ابزاری شده که با آن نظر دیگران را‌ جلب و با خود همراه‌شان می‌کند. هر زمان که شیخ می‌گرید رحم به دل دیگران می‌آید و شیخ را در آن واقعه محق می‌دانند هم‌چنین در این تکرار زاری و ناله، طنزی نهفته است که نویسنده با توصیف حالات شیخ_ بی‌هوش شدن، سر بر زانو نهادن، مشت بر پیشانی کوفتن و...- هنگام گریه‌های «باجهت و بی‌جهت» به خوبی آن را نشان می‌دهد. حتا یک بار در این نمایش گریه و مشت بر پیشانی کوفتن‌ آستین شیخ بر قلیان می‌گیرد، قلیان می‌افتد و آتش قلیان تنها گلیم پاره و رنگ‌باخته خانه فقیری(سقا) را می‌سوزاند. خنده شیخ هم اغراق‌آمیز است.«شیخ ناگهان خندید. شیخ کم می‌خندید، اما هر زمان که می‌خندید دیگر تمامی نداشت. [...] گریه‌اش بند می‌آمد اما خنده‌اش نه» خنده‌ شیخ به «تلافی گریه‌هایی که باجهت و بی‌جهت کرده» بند نمی‌آید. حالات شیخ همه افراطی است! خنده‌اش انفجار احساساتی است که مدام نهیب‌شان زده و حبس‌شان کرده و یک‌باره «ناگهان» برون ریخته‌اند.

گریه و تاثر و زاری و تغیر و دگرگونی حال در حکایات پندآموز و شرح احوال عارفان در ادبیات کهن فارسی بی‌سابقه نیست، اما حکایت کوتاه است و گریستن‌ها‌ و تغیر حال‌ها‌  در هر حکایت یک بار و بیشتر در انتهای حکایات آمده‌ برای نمایش و فهماندن نکته‌ای و باز کردن گرهی. اما اگر حکایت داستان بلندی شود و این «باز به گریه افتادن»‌ها تکرار، وجهی شوخ و طنزآمیز به شخصیت و داستان می‌دهد، طنزی که با آگاهی از زمینه پندآموز داستان شکل می‌گیرد. نویسنده در زمین ادبیات کهن بازی نویی می‌کند، زبان و سرِ نخ‌‌  را از قابوس‌نامه و مثنوی(عماد نیمه‌شب هنگام مالیدن پای پدرش صدای سگ درمی‌آورد و عوعو می‌کند و در پاسخ پدر که می پرسد حالا چه وقت عوعو کردن است می‌گوید به صدای سگان گوش بده، بیدارند لابد چون من بدبخت پای دردناک پدر می‌مالند! یادآور استدلال تمثیلی طوطی در حکایت طوطی و بازرگان مثنوی) و گلستان گرفته و بافته‌ای نو ساخته که تکرار گره‌ها و گریه‌ها و تمثیل‌هاش لبخند بر لب میاورد و به فکر می‌اندازد.  

در سایت کتابک بخوانید: هوشنگ مرادی کرمانی در آینه‌‌ی زمان 

شیخ داستان می‌خواهد کودکان را متوجه اشتباهات‌شان شوند پس دروغی می‌گوید و بازی‌ای با بچه‌ها می‌کند که برخلاف بازی بچه‌ها، صداقتی در آن نیست! 

شیخ از غذای عماد می‌خورد که نان و پیاز است: «دندان‌های درست و خوب نداشت. جابه‌جا دندان‌هاش ریخته بود. با آب دهان نان خشک و پیاز را خیساند و به سختی جوید» تصویر دندان‌های ریخته شیخ و تکه‌های پیاز و نان در دهان. این تصویر اشتهاآور است؟ در هوس حلوای چرب و شیرین صداقت است و در خوردن نان و خشک و پیاز، فریب و حتماً به گمان شیخ فریبی مصلحتی است برای اصلاح کودکان!

شیخ به عماد می‌گوید که غذایش بسیار خوشمزه است. این سخن شیخ حتا زن او را دلخور می‌کند: «زن شیخ گفت: آبرو نبر نان و پیاز خورده‌ایم و کس ندانست.» پس نان و پیاز، خوراکی است که پنهانی می‌خورند نه خوراکی که کسی بخواهد با آب‌وتاب درباره‌اش حرف بزند. الماس به شیخ حلوا تعارف می‌کند اما شیخ از غذای الماس نمی‌خورد. الماس هم به این کار شیخ اعتراض می‌کند: «می‌خواستی غذای او را بزرگ و مهم جلوه دهی و مرا کوچک کنی؟[…] نان خشک و پیاز کجا و حلوای چرب و شیرین و زعفرانی کجا؟! اگر حلوای من را می‌خوردی و انصاف داشتی چنین نمی‌گفتی.»

شیخ به الماس می‌گوید که چون تاکنون گرسنگی نکشیده، مزه هیچ غذایی به دهانش خوش نیامده و طعم خوشبختی را نچشیده: «تو آدم خوشبختی نیستی بدبختی الماس» چگونه کودکان باور کنند که پسر بازرگان شهر بدبخت است و پسر سقا که بهترین خوراک‌شان کشک است خوشبخت؟ پسر سقایی که شرم‌اش می‌آید که هر روز با نان خشک و پیاز به مکتب می‌رود: «شرم این است که مرا هر روز با تکه‌ای نان خشک جو و دانه‌ای پیاز به مکتب می‌فرستید که در آنجا بازرگان‌زاده ای حلوای چرب و شیرین می‌خورد.» 

کودکان سخنان شیخ باور نمی‌کنند همان‌گونه که نمی‌پذیرند نان و پیاز بهتر از حلوا باشد. از شیخ آموخته‌اند که حقیقتی را که به چشم می‌بینند انکار نکنند. میان حرف‌های شیخ، گنجشکانی که روی شاخه‌های درخت توت مکتب هستند پایین می‌آیند و از باقی‌مانده حلوای الماس می‌خورند: «کودکان که زیر چشم حلوا خوردن گنجشکان را تماشا می‌کردند گفتند غذای الماس بهترین است چنان که گنجشکان با لذت می‌خورند.[...] بارها گفته‌اید که آنچه با چشم خود می‌بینید انکار نکنید به چشم خویش اعتماد کنید چنان که خداوند بینا و داناست.»
شیخ باز هم هق‌هق وگریه می‌کند. وقتی می‌بیند حریف کودکان نمی‌شود از آن‌ها می‌خواهد حکایت حاتم طایی و پیرمرد خارکن را مشق کنند؛ حکایت پیرمرد خارکنی که بر سفره طعام حاتم نمی‌شنید و می‌گوید: «هرکه نان از عمل خویش خورد/ منت از حاتم طایی نبرد» کودکان چگونه می‌توانند پند این حکایت را به کار بندند؟ شباهت میان پیرمرد و حاتم با عماد و الماس در چیست؟ این دو نه به سن شبیه هم‌اند نه در جایگاه. پیرمرد کاروباری دارد و نمی‌خواهد مهمان سفره حاتم شود. میان الماس و عماد دوستی‌ای است، هم‌سال‌اند. هر دو به آنچه می‌کنند خشنودند هرچند که کارشان شایسته نباشد اما بازی دادوستدی میان‌شان است. الماس مزد سگ شدن عماد را با حلوا پرداخت می‌کند و عماد باور دارد که نیاز الماس و نیاز خودش را برآورده می‌کند و این را هم از شیخ مکتب آموخته است: «یک روز در میانه درس به لغت نیاز رسیدند و گفتید همه موجودات عالم از جمله انسان‌ها نیازمندند. زندگی به ما یاد می‌دهد که نیازهای یکدیگر را ببینیم و آن‌ها را روا کنیم[...] الماس هم نیاز داشت. او از سگ بودن از صدای سگی که برایش در می‌آوردم لذت می‌برد.»

زندگی، زمانه و داستان‌های هوشنگ مرادی کرمانی بخش سوم: آنان که گول نخورده‌اند به خطا می‌روند

4.    سست‌ترین شیوه استدلال

هربار شیخ تمثیلی می‌آورد کودکان نتیجه‌ای دیگر می‌گیرند. چرا شیخ در این مجادله پیروز نیست؟ شیخ می‌گوید و انتظار دارد که کودکان نسنجیده بپذیرند اما آن‌گونه که عماد به خانواده اش به درستی می‌گوید: «شیخ هر چه آموخته بود و خود باور داشت به ما آموخت. اما ما هر کدام برای خود کسی هستیم و در خانه‌ای بزرگ شده‌ایم من از هرکاری که به خودم و دیگران لذت بدهد، و شادمانی در پی داشته باشد دریغ ندارم.» و عماد خندیدن انسان‌ها به نمایش سگ‌شدنش را دوست دارد. اما شیخ سست‌ترین شیوه استدلال را به کار می‌برد تا کودکان را قانع کند؛ استدلالی که مبنایش بر تمثیل است و دو سوی این تمثیل شباهتی به هم ندارند مانند تمثیل‌ شیخ در قیاس میان پرندگانی که برای آب و دانه اسیر قفس شده‌اند با کودکان که اسیر هوس خود شده‌اند: «بیشتر آن پرنده‌ها از آن جهت در قفس بودند که می‌خواستند دانه و غذای بهتر و بیشتر از آنچه مقدر بود بخورند اسیر شدند.» اما کودکان استدلال شیخ را نمی پذیرند، رشته‌های سست بافته او را باز می‌کنند و هر کدام دلیلی می‌آورند که این استدلال اشتباه است و این قیاس درست نیست: «در این خشکسالی و برهوت دانه و غذایی پیدا نمی‌شود[...] برخی از آنان پی فرزندان خود که به دام افتاده بودند رفته‌اند[...] این با حکایت الماس فرق دارد. الماس نمی‌خواست کسی را فریب بدهد او از روی صداقت و اشتیاق می‌گفت من از سگ شدن تو خوشم می‌آید. من هم سگ شدم این نوعی توافق بود اگر پرندگان اسیر زیاده‌خواهی شدند من چیزی جز حلوای الماس نخواستم او هم جز عوعوی من و دم تکان دادن توقعی نداشت کاش لذت را در چشمان او می‌دیدید.» عماد هم از تقلید ماهرانه سگ‌شدن لذت می‌برد و هم از خوردن حلوا. یا تمثیل شیخ در اهمیت صبر و رازداری. او تخم‌مرغی به مکتب می‌آورد و استدلال می‌کند هم‌چنان که اگر این تخم زودتر از زمانش بشکند، جوجه درون آن می‌میرد، کودکان هم باید صبور باشند و راز‌دار. از قضا تخم را از زیر مرغ خانه‌شان برداشته و مرغ هم قهر کرده و دیگر تخمش را نمی‌خواهد. کودکان هم با تعجب به شیخ می‌گویند که: «با تخم مرغ معمولی هم می‌شد این را گفت آیا لازم بود تخم‌مرغ گرم را از زیر مرغ بردارید؟ تخم مرغ را نشکستید تا جوجه آن را درآورید چه فرقی با تخم‌مرغ بدون جوجه دارد؟ کدام دانه از این دانه‌ها خوشبخت‌تر و ماندنی‌تر است کدام دانه برای خود و مردمان مفیدتر است؟» 

بحث شیخ با کودکان بی‌نتیجه می‌ماند. شیخ به دنبال گفت‌وگویی راستین با کودکان نیست، مسیر گفت‌وگو را از جایی که کودکان تمام کرده‌اند پی‌ نمی‌گیرد بلکه انتظار دارد او بگوید و کودکان بپذیرند و آن‌جا که او گفته به کار بندند، چون کودکان آموخته‌ها را جور و جای دیگر به کار می‌بندند؛ مثلا عماد هرگاه فرصتی بیابد تمرین سگ‌شدن می‌کند چون از مکتب آموخته «کار نیکو کردن از پر کردن است.» شیخ تصمیم می‌گیرد تا این مسأله را به روشی دیگر حل کند.

زندگی، زمانه و داستان‌های هوشنگ مرادی کرمانی بخش چهارم: از سربار تا سرخور تا مرگی با چشم‌های بیدار

5.    کار نیکو کردن از پر کردن است

شیخ به خانه عماد می‌رود تا با گفتن ماجرا به مادر و پدرش، از آن‌ها برای به راه آوردن و اصلاح کردن عماد یاری بگیرد اما چون مانند همیشه خود را نشسته بر کرسی حقیقت و دانایی می‌بیند و دیگران را جاهل، خشم خود را فرو نمی‌برد، کظم‌غیظ نمی‌کند و سنجیده سخن نمی‌گوید. او پرسشی از مادر عماد می‌کند که در همان گام اول گفت‌وگو، مادر عماد را بسیار می‌رنجاند: «مادر عماد تو سگ به دنیا آوردی یا انسان؟ تو 9 ماه سگ در اشکم داشتی؟»

«مادر عماد به چهره شیخ نگاه کرد. چهره خشمگین شیخ پشت دود قلیان پنهان بود مادر گفت: بد حرف می‌زنی شیخ آیا شیخی مثل تو که به کودکان ادب می‌آموزد با میزبان خود این‌گونه سخن می‌گوید؟ مهر و ادبت کو؟ این‌گونه کودکان را ادب می‌آموزی؟» شیخ باز هم می‌خواهد از ترفند تمثیل استفاده کند اما دوباره در بحث شکست می‌خورد. او به مادر عماد می‌گوید که فرزندش باهوش و کوشا و شیرین زبان است اما رفتاری دارد که سبب رنجش او شده و خطاب به عماد می‌گوید که: «سگ شو تا مادرت ببیند.» غافل از اینکه مادر عماد می‌داند پسرش سگ شدن را دوست دارد و شب‌ها برایش تمرین می‌کند: «او هر گاه فرصتی بیابد پنهان از ما می‌رود و سگ‌های کوچه‌گرد را پیدا می‌کند، با دقت حرکات آن‌ها را نگاه می‌کند. صدای‌شان را گوش می‌دهد تا بتواند مانند سگان باشد. می‌گوید آن را از مکتب آموخته است.» دست‌های شیخ از خشم می‌لرزد که چگونه ممکن است عماد سگ‌شدن را از مکتب آموخته باشد و عماد پاسخ می‌دهد که شما خودتان همیشه می‌گویید: «کار نیکو کردن از پر کردن است.»

شیخ از گفت‌وگویش نتیجه‌ای نمی‌گیرد. پدر عماد که مرد رنج‌دیده و بیماری است با مشک آبش به خانه می‌آید و شیخ برای او از سگ‌شدن پسرش می‌گوید و شرمنده‌اش می کند. عماد در سخن گفتن بی‌مهاباست و پاسخ سرزنش های شیخ و مادر و پدرش را با آنچه از مکتب آموخته می‌دهد: «مادر داد کشید این خیرگی و زبان آوری از که آموختی؟از مکتب، از استاد که گفت: نترسید حرف حق را بگویید.» عماد ماهرتر است در سخن گفتن و شیخ بی‌نتیجه از کارش، از خانه بیرون می‌رود. این بار به بازار عطاران می‌رود، سراغ پدر الماس که شاید بتواند الماس را اصلاح کند.

زندگی، زمانه و داستان‌های هوشنگ مرادی کرمانی بخش پنجم: آگاهی بازتابنده؛ ویرانه‌های جهانی رهایی‌یافته

6.    شکستن خود

پدر الماس همه‌چیز را می‌داند و به الماس گفته اگر نمی‌خواهد به مکتب برود باید کاری را انجام دهد که خودش در کودکی انجامش می‌داده: « شیخ در تاریکی نمناک و بوهای جورواجور دل‌به‌هم‌زن، بوی فلفل، کنجد، زردچوبه و حنا، بوی پهن اشتر، چشمش به الماس خورد که دنبال اشتر عصاری می‌رفت و فضولات را جمع می‌کرد و در ظرفی می‌ریخت. الماس رخت‌های چرک و شندره داشت پابرهنه بود[...] شیخ که الماس را در آن حال بدید اشک به چشم آورد. تو شاگرد مکتب من فرزند بازرگان بزرگ و نامدار این شهر در اینجا چه می‌کنی؟ این چه حالت است الماس!»

پدر الماس به شیخ می‌گوید که کارش با کودکان درست نبوده و این یک بازی میان کودکان بوده، بازی‌ای که ما هم در بزرگی انجامش می‌دهیم. او به شیخ می‌گوید که الماس را جلوی هم‌شاگردان خوار و خفیف کرده و کودکان را وادار کرده که دروغ بگویند و کودکان از این کار امتناع کرده‌اند: «شما او را جلوی هم شاگردانش خوار و خفیف کردید از حلوای او نخوردید و نان و پیاز پسر سقا را خوردید کودکان را وادار کردید که بگویند نان خشک جو و پیاز بهتر از حلوای چرب و شیرین است اما کودکان نگفتند چون دیدند اگر بگویند دروغ گفته‌اند برای خوش‌آمد شما گفته‌اند نه حقیقت را. این را از شما آموخته‌اند که دروغ نگویند حتی به مصلحت اکنون الماس دارد رنج و سختی را به جان می‌خرد که بیاموزد تا دیگران را کوچک نکند.» در داستان چند بار از زبان دیگران گفته می‌شود که شیخ رعایت و ملاحظه الماس را، که او هم کودکی ست هم‌سال عماد، نکرده و از صدر و موضع بالا او را سرزنش کرده و میان هم‌سالانش خوار کرده؛ کاری که خودش الماس را بدان خاطر سرزنش می‌کند.

شیخ از این گفت‌و‌گو هم حاصلی نمی‌یابد. چرا شیخ اشتباه این کودک را به پدر و مادرشان می گوید؟ چرا در سر بازار هم عیب این دو را می‌گوید؟ مگر دین شیخ به مستوری توصیه نکرده و پروردگار شیخ ستارالعیوب نیست؟ این اصرار بر اصلاح برای سود و نفع کودکان است یا به کرسی نشاندن حرف خود؟

میان گفت‌وگوی شیخ و پدر الماس، پدر عماد با کاسه سفالین و مشک‌اش می رسد. شیخ مشک سقا را از او می‌گیرد و به دوش می‌اندازد و کاسه سفالین‌ش را به دست می‌گیرد: «کسی فریاد زد: شیخ خود را شکست به لباس سقایان در آمد. اکنون به ما می‌آموزد تا مار غرور و خودستایی را مانند چرک از تن و روح خود دور کنیم. مردمان بر دست و پا و شانه‌ی شیخ بوسه می‌زدند و آب می‌خواستند. در میان آنان کسانی در گوش هم نجوا می‌کردند شیخ هر چه آب در کاسه می‌ریزد مشک خالی نمی‌شود دستش برکت دارد.» سقایی، به لباس سقایان درآمدن، شکستن خود است؟ سقایی شغلی شریف است از نگاه پدر عماد، کاری که از آن نان خانواده اش را می‌دهد. در کار کردن مگر شکستن خود است؟ در این شکستن برای شیخ، احترام و تمجید و ستایش خلق است. مردم بازار آب از دست او چون «برکتی» می‌نوشند. آنچنان دور شیخ را می‌گیرند و احترامش می‌گذارند که سقا با دیدن‌شان سر به آسمان برمی‌دارد: «ای دانای دانایان شیخ را چنین عزیر مردمان کرده‌ای و مرا که سی سال مشک بر دوش و کاسه بر دست تشنگان را سیرآب کرده‌ام ندیدی صدایم را کسی نشنید.»
شیخ کاسه‌ی پر از سکه را به سقا می‌دهد به گمان اینکه سقا شاد می شود. او از سقا می‌خواهد تا گلیمی برای خانه و حلوایی برای عماد بخرد. اما سقا سکه‌ها را به هوا می‌ریزد و می‌گوید: «برگیرید این سکه‌هاتان را من صدقه نمی‌خواهم همان به که فرزندم برای لقمه‌ی حلوا سگ شود و عوعو کند سی سال در این بازار با آبرود و زحمت مشک بر دوش آب فروختم هیچ‌کس ناله‌ام نشنید.»

اگر عماد سگ می‌شود خودش را به گمان شیخ از خوی انسانی دور کرده است اما در سقا شدن چه شکستگی و تواضعی است؟ همان‌طور که کاسه دست شیخ از سکه پر می‌شود، دلش هم از تمجید و ستایش مردم پر می‌شود. در این کار لذت و غرور است یا تواضع؟

در سایت کتابک بخوانید: در ستایش روایت و روایت‌گری، هوشنگ مرادی کرمانی، بار دیگر نامزد جایزه جهانی آسترید لیندگرن (آلما) 2024

نویسنده دست شیخ را می‌گیرد از حکایت بیرون می‌آورد حکایت و مکانش را گسترش می‌دهد و خانه به خانه و کوچه به کوچه  می‌گرداند و رنج کسان و مردمان را نشانش می‌دهد. شیخ روی دیگر زندگی الماس را می‌بیند رنج و کودکی گم‌شده پدر الماس بازرگان محترم و خوشبخت شهر را که حسرت نوازش پدر و بازی کودکانه و نان تازه در کودکی بر دلش مانده است. شیخ سقا را می‌بیند و می‌خواهد بر هر زخمش مرهمی فوری بزند اما سقا کاسه را پس می‌زند چون رنجش فقط نداری و از نداری نیست رنجش این است که سی سال سقایی کرده و حتا خار سر دیوار را دیده و آبش داده اما خدا او را ندیده و هرگز چون شیخ میان مردم دیدنی و عزیز نبوده. مساله سقا، دوگانه قناعت و خواری نیست.

داستان با بازگشت الماس به مکتب‌خانه و آمدن دانش‌آموزی تازه به نام بادام به مکتب ادامه می‌یابد. پدر الماس می‌تواند الماس را متوجه اشتباه کند و او را به مکتب بازگرداند، آن هم با سگ شدن خودش. روزی پدر الماس در بازار و در میان نگاه مردم، برای خوردن حلوایی از دست پسری حلوافروش، ادای سگان را در می‌آورد و این کار پدر چنان الماس را ناراحت می‌کند که پی به اشتباهش می‌برد. سگ شدن برای پدر الماس دون شان طبیعت انسانی است این شکستگی است در چشم خودش و در چشمان مردمان. او خود را می‌شکند تا به پسرش درسی بیاموزد؛ اما در سقا شدن شیخ درسی نیست برای آموختن. شیخ آموزگار بدی نیست او با ترکه و تنبیه نمی‌خواهد به کودکان درس بیاموزد اما روش او در استدلال و دانا پنداشتن خودش است که اشتباه است. از نگاه شیخ، دانایی در کتاب است و آنچه او می‌داند و در نگاه پدر الماس دانایی در میان مردمان. داستان نشان می‌دهد که از سقا، بازرگان، حاکم و از عماد و کودکان مکتب می‌توان آموخت که هیچ‌کس بر کرسی حقیقت ننشسته است و همه باید به دیده شک به آنچه می‌گویند و می‌کنند بنگرند. دانش در میان همه مردم جاری است و همه بخشی از بدنه این دانایی هستند. اما شیخ دانش را در کتاب‌ها می‌بیند. «ممنون» یکی از شاگردان بزرگسال شیخ است. او پدری ثروتمند دارد اما راه شوریدگی را در پیش گرفته: «ممنون مست کتاب بود و عاشق دانش. موی آشفته داشت و پیراهنی کهنه که پارگی زیر بغل داشت. اهل بحث و مدعی دانایی. پس از هر بحث قانع می‌شد یا نمی‌شد می‌گفت ممنون و می‌رفت» ممنون گه‌گاه به مکتب می‌آید و از شیخ می‌خواهد چیزی به او بیاموزد و شیخ هر بار می‌گوید: «به تو چه بیاموزم که ندانی! به گفته‌ی خود: همه چیز دانی.» شیخ دانش را در کتاب‌هایی می‌بیند که او و ممنون خوانده‌اند به دانشی و دانایی بیرون از کتاب و مکتب باور ندارد. یکی از تفاوت‌های میان شیخ و مردمان و شیخ و کودکان در همین است. کودکان اهل بحث و نظر و مجادله هستند. حتی درباره‌ی ممنون نظرشان با شیخ متفاوت است. شیخ می‌گوید ممنون: «نعمتی است که هرکس قدر او نمی‌داند.» و یکی از کودکان مکتب به شیخ می‌گوید: «او چه نعمتی است، جز پرگویی و ادعا و درهم‌‍‌‌ریختگی ظاهر و باطن.
کودکی دیگر گفت: او پدری ثروتمند دارد و از داشتن چنین فرزندی شرم می‌کند.»

نویسنده با هوشمندی به باوری کهن با نگاهی انتقادی می‌نگرد. کودکان انگار فرزندان زمانه‌ای مدرن هستند و با شوریدگی‌های کهن نسبتی ندارند. پرسش دارند اهل نظر و جدل‌اند. میان آن‌ها و شیخ فاصله افتاده چون شیخ در جست‌و‌جوی آموختن نیست. او در تقلای گفتن است و اصلاح، برای همین است که در سگ شدن عماد عشق را نمی‌بیند و در نگاه‌های میان عماد و جوانه، عشق را نمی‌خواند: «سگ عمارت حاکم به آب انبار افتاده آب بو کرده آب مشک سقا آلوده شده و چند نفر را بیمار و کشته است.» زندگی سقا، فقیرترین در شهر، با حاکم شهر پیوند خورده است از راه آب‌انباری که زهر لاشه سگ حاکم که به آب نفوذ کرده، مردم شهر را بیمار می‌کند: «همه می‌گفتند تقصیر عماد است که صدای سگ‌ها را بهتر از خودشان درمی‌آورد. شب‌ها می‌رفت در کوچه های نزدیک خانه حاکم روی دیوارها و بام‌ها صدای سگ در می‌آورد» اما چرا عماد سگ‌شدن را چنین دوست دارد: «عماد پسر سقا یاد جوانه دختر حاکم می‌کرد صدای التماس و ناله سگ‌های عاشق درمی‌آورد. جوانه از شنیدن بانگ سگ عاشق شاد می‌شد توی مکتب هم که عماد ادای عوعوی سگ عاشق را در می‌آورد جوانه لذت می‌برد. عماد آن‌قدر بانگ توله سگ عاشق می‌کرد تا جوانه پنجره را باز کند ماه تابان و ستاره‌های درشت و نورانی را ببیند و آه بکشد[...] سگ‌ها می‌آمدند سراغ عماد و سگ نگهبان دنبالشان می‌دوید و عاقبت نیمه‌شب افتاد در آب انبار.» نویسنده مسأله عشق را تا پایان کتاب پنهان می‌کند و نمی‌گوید. او بر خلاف شیخ داستانش می‌داند راز را باید چگونه پنهان کند تا امکان داوری شتاب‌زده را از ما بگیرد و باورهای‌مان را به چالش بکشد. در داستان مرادی، همه‌ی انسان‌ها در جامعه بخش‌هایی از یک بافته هستند. سقای فقیر و حاکم شهر در قضیه آب‌انبار به هم پیوند می‌خورند. پسر سقای فقیر دوست پسر بازرگان شهر است، هم‌شاخه و برگ یک تنه هستند.

زندگی، زمانه و داستان‌های هوشنگ مرادی کرمانی بررسی مجموعه داستان «تهِ خیار» بخش ششم: صورتک همان صورت است

7.    نمایش من

اکنون در یک جمع‌بندی کلی باید گفت، اگر آموزه حکایت قابوس‌نامه، اخلاقی و از نوعی است که به مخاطب خود می‌آموزد که در هر وضعیتی خود را برای نیازی که دارد به پستی نکشد، در روایت مرادی چیزی دیگر خودنمایی می‌کند. آن اصلی که دیگری در زمانی زمان‌مند در گذشته برای تو به جا گذاشته، نمی‌تواند در این زمانه و با تجربه زیسته من همساز باشد. اگرچه ممکن است، اصل یکی باشد، اما من باید حق تجربه کردن داشته باشم. باید سگ شوم و باید در سگ بودن خود هم تجربه کنم. حق داوری کردن هم با خودم است و نه دیگران و دیگری. 

مرادی صدای کودکان را می شنود، تیپ‌ها را شخصیت و مردم می‌کند و یک‌یک به روی صحنه می‌آورد و پشت صحنه‌ی حکایت پندآموز قابوس‌نامه را نشان می‌دهد. از این داستان نمی‌توان به سادگی پندی گرفت، همچون کودکان مکتب که بسیار آموخته و پندها گرفته‌اند اما نه همان پند سرراست شیخ را. در پایان کتاب، مردمان باور دارند که نمایش عماد، هنری است که هر کس توان دیدن آن را ندارد: «عماد شاد بود و موفق. نام او در دهان ها افتاده بود[...] ببینید پسر سقایی چه گونه همت کرد تا بدین جایگاه رسید او از طعن آنان که هیچ هنری ندارند نهراسید. مرحبا… مرحبا!»

در سایت کتابک بخوانید: به بهانه زادروز «هوشنگ مرادی کرمانی» برای «هوشو»های عشق کتاب

8.    من هم هیچم!

«یک جوک قدیمی یهودی هست درباره‌ی گروهی از یهودیان که در کنیسه‌ای گرد آمده بودند و علنا اقرار می‌کردند در پیشگاه خداوند عالم هیچند. اول، خاخامی برمی‌خیزد و می‌گوید: خداوندا! می‌دانم که موجودی بی‌ارزشم. به خدا هیچم!.حرفش که تمام می‌شود، تاجر متمولی برمی‌خیزد و بر طبلِ سینه کوبان بانگ برمی‌آورد که: خداوندا! من هم موجودی بی‌ارزشم. فکر و ذکرم شده مال دنیا. به خدا هیچم. پس از این نمایش نظرگیر، یهودی فقیر ساده‌لوحی هم با پیش می‌گذارد و او هم اعلام می‌کند: خداوندا! من هم هیچم. تاجر پولدار در گوش خاخام می‌گوید: امان از روزگار! چه وقاحتی! این یارو کیست که جرأت کرده ادعا کند او هم هیچ است![4

طنزی که هوشنگ مرادی کرمانی در «آب‌انبار» به کار برده از همین جنس است. شیخ در شکستن خود و هیچ‌انگاری دنبال بلندمرتبگی است. سقای فقیر و دردکشیده کجا می‌تواند ادعای هیچ بودن کند وقتی خود هیچ است! نادیده گرفته می‌شود و هر روز زندگی تحقیر می‌شود. 

داستان «آب‌انبار» با زبانی ساده اما نزدیک به زبان ادبیات کهن نوشته شده است. آنچه بیش از هم به چشم می‌آید و شگفتی کتاب هم در آن است، طنز زیرکانه‌ای است که هوشنگ مرادی کرمانی در سطر سطر داستان پنهان کرده: «شوخی کردن، نوعی خطر کردن است، گونه‌ای صداقت، شجاعت، ترس، افشاگری و مداخله.[...] کمدین‌های خلاق چیزی را به گفت در می‌آورند که دیگران از گفتنش خجالت می‌کشند، حقیقت را درست از چیزی بیرون می‌کشند که آنان را می‌ترساند[...] شوخی دارای همان حقیقت‌جویی جلابخشی است که هر هنر اصیل و بزرگی واجد آن است.[5]»


پ. ن:
«نه داستان از واقعیت جداست و نه تاریخ می‌تواند پیوندش با روایتگری را انکار کند[6]»

«نان کمیاب است. گرسنگی توی آبادی بیداد می‌کند[...] در مدرسه هر کس تکه‌ای نان توی کیفش دارد باید مواظبش باشد که بچه‌ای سراغش نرود[...] شرط‌بندی و بردوباخت ها سر نان است. محمود تکه‌ نانی تو کیفش دارد. با او شرط می‌بندم که شیشه‌ای نفت بخورم و نان بگیرم[...] شیشه‌ی نفت را سر می‌کشم. بوی نفت تو دماغم می‌پیچد. نفت را قورت می‌دهم. دلم آشوب می‌شود. می‌خواهم بالا بیاورم. نمی‌توانم. نفت از گلویم بالا می‌آید، می‌آید تو دهانم، قورتش می‌دهم. نفت همراه آب دهانم برمی‌گردد تو گلو و معده‌ام. بچه‌ها نگاهم می‌کنند. حالم بد می‌شود. می نشینم، سرم گیج می‌رود. محمد دستپاچه می‌شود. نانش را توی دستم می‌گذارد: بیا بخور شرط را بردی. نان را گاز می‌زنم. می‌جوم. نان جویده با نفت با آب دهانم با بوی نفت قاطی می‌شود. خمیره‌ی نان نفت آلود را بالا می‌آورم. عق می‌زنم عق می‌زنم معلم می‌آید. بچه‌ها و محمود می‌گریزند. باقی نان را توی جیبم می‌چپانم[...] سرم گیج می‌رود. بوی نفت مزه‌ی نفت از دهانم بیرون نمی‌رود. دل و روده‌هام می‌سوزد. دنیا بوی نفت می‌دهد.»

این سطرها بخشی از کتاب «شما که غریبه نیستید» زندگی‌نامه‌ای به قلم هوشنگ مرادی کرمانی است. زیاده بر سخن است که بخواهیم بر این سطرها و مقایسه‌اش با کتاب، چیزی بنگاریم. تنها به همین بسنده می‌کنیم که زندگی واقعی می‌تواند تلخ‌تر، برنده‌تر و طاقت‌فرساتر از هر داستانی باشد. همه کودکان مکتب داستان «آب‌انبار» نان دارند حتی عماد که فقیرترین کودک مکتب است. شرط‌ها در آن مکتب بر سر حلوایی چرب و شیرین و زعفرانی بود و در روستای زادگاه هوشنگ مرادی کرمانی، در کودکی او، شرط‌ها بر سر نان بسته می‌شد. هوشنگ مرادی کرمانی نویسنده‌ای با نگاهی زیبا به انسان و زندگی است که برخلاف شیخ مکتب داستانش در پی اصلاح و سخن‌وری نیست اما از داستان‌هایش و نگاه انسانی‌اش بسیار می‌توان آموخت. 


پانویس

۱- زندگی در دنیای متن: گفت‌وگو با پل ریکور. ترجمه بابک احمدی. نشر مرکز. به نقل از سایت بی‌کاغذ/اطراف

۲- پل ریکور، زمان و حکایت، مهشید نونهالی، جلد اول، انتشارات گام نو، تهران، ۱۳۸۳، ص ۱۳۱

۳- همان، ص ۱۳۲

۴- اسلاوی ژیژک و جان میلیانک. هیولای مسیح : پارادوکس یا دیالکتیک؟. ترجمه صالح تجفی

۵- شوخی. تری ایلگلتون. ترجمه مسعود شیربچه. نشر گستره. 1403 

۶- زندگی در دنیای متن: گفت‌وگو با پل ریکور. ترجمه بابک احمدی. نشر مرکز. به نقل از سایت بی‌کاغذ/اطراف
 

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (دسته بندی)
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
مقاله
جایگاه
اسلایدشو
مقالات صفحه اصلی

پادشاه کوچک

Submitted by editor69 on

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (Term)
ویراستار (Term)
تصویرگر (Term)
پدیدآورندگان (Term)
نگارنده معرفی کتاب
نوع محتوا
معرفی کتاب
جایگاه
معرفی کتاب صفحه اصلی

هوشنگ مرادی کرمانی نامزد جایزه جهانی آسترید لیندگرن برای سال 2025

Submitted by editor74 on

«مرادی کرمانی همیشه روایت‌گر نه تر و نه خشک و نه راست و نه کج زندگی بوده است. مرادی اما هم تر را دیده و هم خشک، هم راست را چشیده و هم کج را به قلم دوخته. ازاین‌رو است که او نویسنده‌ای والاست؛ روایت‌گر ارزش‌های انسانی و زندگی در رنج و درد کودکان. آثار مرادی کرمانی که برای چند نسل از سوی کودکان و نوجوانان و بزرگسالان فارسی‌زبان و هم‌چنین فرهنگ‌ها و زبان‌های دیگر خوانده شده، بخشی از فرهنگ ایران است و نشان‌دهنده جایگاه ممتاز او در میان نویسندگان یک‌سده گذشته در فرهنگ فارسی است.»

-محمدهادی محمدی

موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان، برای هفتمین‌بار هوشنگ مرادی کرمانی نویسنده‌ی برجسته‌ی کشورمان را نامزد دریافت جایزه‌ی آسترید لیندگرن (آلما) ۲۰۲۵ کرده است.
جایزه‌ی آسترید لیندگرن (آلما) که به یادبود یکی از نویسندگان برتر جهان، آسترید لیندگرن از سال 2002 از سوی وزارت فرهنگ سوئد پایه گذاشته شده، با تاکید بر این حق شکل گرفته است که کودکان حق دارند از خود ادبیاتی غنی و با ارزش داشته باشند. این جایزه که در حقیقت برای پاسداشت و بزرگداشت خواندن، پس از جایزه هانس کریستین آندرسن، بزرگ‌ترین جایزه جهانی ادبیات کودک و نوجوان است.

در کتابک بخوانید: در ستایش روایت و روایت‌گری، هوشنگ مرادی کرمانی 

در ماه‌های گذشته سلسله مقالاتی به قلم عادله و آزاده خلیفی با عنوان «زندگی، زمانه و داستان‌های هوشنگ مرادی‌ کرمانی» در چند بخش منتشر شد تا دریچه‌ای باشد به شناخت بیش‌تر او و آثارش:

بخش نخست: مرادی کرمانی، روایت سرگردانی میان «‌من»‌ و «من دیگر»‌‌ 
بخش دوم: غریبه‌ترین آشناها 
بخش سوم: آنان که گول نخورده‌اند به خطا می‌روند 
بخش چهارم: از سربار تا سرخور تا مرگی با چشم‌های بیدار 
بخش پنجم: آگاهی بازتابنده؛ ویرانه‌های جهانی رهایی‌یافته
بخش ششم: صورتک همان صورت است 
بخش هفتم: «تهِ خیار» - شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی 

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
خبر
جایگاه
اسلایدشو
مقالات صفحه اصلی

با من بخوان برای نهمین سال پیاپی در فهرست نامزدان جایزه‌ی آسترید لیندگرن

Submitted by editor69 on

 به روال هر سال در ماه اکتبر نامزدان جایزه‌ی یادبود آسترید لیندگرن(آلما) در نمایشگاه کتاب فرانکفورت معرفی شدند و برنامه‌ی «با من بخوان» برای نهمین سال پیاپی در میان نامزدان شایسته‌ی دریافت این جایزه جای گرفت! «با من بخوان» امسال هم همانند سال گذشته از سوی نهادها و شخصیت‌هایی به عنوان نامزد این جایزه معرفی شده است که فراتر از گستره‌ی ملی، اعتبار جهانی دارند: کاترین پترسون نویسنده‌ی نام‌دار ادبیات کودکان جهان، شاخه‌ی ملی فلاندرز «دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان» (IBBY)، و ایفلا (فدراسیون بین‌المللی انجمن‌ها و مؤسسات كتابداری) معرفان برنامه‌ی «با من بخوان» به عنوان نامزد دریافت جایزه‌ی آلما 2025 بوده‌اند. امسال در مجموع 265 نامزد (شخص و نهاد) از 72 کشور و منطقه، شامل نویسندگان و تصویرگران، قصه‌گویان و ترویج‌گران کتاب‌خوانی، برای دریافت این جایزه با هم رقابت خواهند کرد. 

پس از انجمن بین‌المللی سوادILA که در سال‌های 2018 تا 2021 برنامه‌ی «با من بخوان» را نامزد آلما کرده بود، ایفلا دومین نهاد بین‌المللی است که برنامه‌ی «با من بخوان» را شایسته‌ی دریافت این جایزه‌ی بزرگ جهانی می‌داند. ایفلا یا «فدراسیون بین‌المللی انجمن‌ها و مؤسسات كتابداری» که جای‌گاه مهمی در عرصه‌ی کتاب‌داری و ترویج کتاب‌خوانی در جهان دارد و معیارها و استانداردهای بالایی را برای ارائه‌ی خدمات کتابخانه‌ای به کودکان و نوجوانان در جهان دنبال می‌کند، همواره در پی ترویج بهترین شیوه‌های کار با کودکان و نوجوانان در میان اعضای خود بوده است. انتخاب «با من بخوان» به عنوان نامزد جایزه‌ی آلما از سوی این نهاد معتبر جهانی برای دومین سال نشان‌دهنده‌ی کیفیت عملکرد این برنامه بر اساس استانداردهای جهانی است.

ifla

کاترین پترسون دیگر معرف برنامه‌ی «با من بخوان» برای دوست‌داران ادبیات کودکان نامی پرآوازه است. او که خود برنده‌ی جایزه‌ی آلما سال ۲۰۰۶، جایزه‌ی هانس کریستین اندرسن ۱۹۹۸ و دیگر جایزه‌های معتبر در حوزه‌ی ادبیات کودکان بوده است، امسال چهارمین سال است که از برنامه‌ی «با من بخوان» برای دریافت جایزه‌ی آلما پشتیبانی می‌کند. کاترین پترسون از جمله نویسندگانی است که همواره توجه ویژه‌ای به رنج‌های کودکان محروم داشته و از پشتیبانان بزرگ برنامه‌های ترویج خواندن در میان کودکان و نوجوانان مناطق محروم جهان بوده است. او بارها به مناسبت‌های گوناگون با ارسال پیام‌هایی دل‌گرم‌کننده،‌ حمایت و باور عمیق خود به «با من بخوان» را اعلام کرده است. 

کاترین پترسون

شاخه‌ی ملی ایبی در فلاندرز- بلژیک که یکی از شاخه‌های دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان (IBBY) در سراسر جهان و از پشتیبانان پایدار برنامه‌ی «با من بخوان» است، از سال 2017 تا کنون پیوسته این برنامه‌ را به عنوان نامزد خود برای دریافت جایزه‌ی آسترید لیندگرن معرفی کرده است. شاخه‌های ملی ایبی در کشورهای گوناگون جهان، نهادهای ناسودبر و مستقلی‌اند که برای بهبود کیفیت کتاب‌های کودکان و گسترش فرهنگ کتاب‌خوانی و کتابخانه‌های کودک فعالیت می‌کنند. شاخه‌های ملی ایبی از جمله نهادهایی هستند که می‌توانند نامزدهای جایزه‌ی آسترید لیندگرن را به هیئت داوران این جایزه پیشنهاد بدهند.

ibby

برنده‌ی جایزه‌ی یادبود آسترید لیندگرن سال 2025 در تاریخ یکم آوریل در یک کنفرانس مطبوعاتی در استکهلم اعلام خواهد شد.

درباره‌ی «با من بخوان»

«با من بخوان» برنامه‌ای برای ترویج کتاب‌خوانی و سوادآموزی برای همه‌ی کودکان به‌ویژه کودکان محروم و در بحران است که زیر نظر موسسه‌ی پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان اجرا می‌شود. این برنامه با شعار «همه‌ی کودکان حق دارند کتاب‌های باکیفیت بخوانند» کوشش کرده است برای رسیدن به حق خواندن و دست‌رسی به کتاب‌های باکیفیت گام‌های اساسی بردارد. «با من بخوان» بر تقویت سواد پایه و سهیم شدن کتاب با کودکان و نوجوانان با روش بلندخوانی، گفت‌وگو و نمایش در پیوند با کتاب تمرکز دارد تا هم‌زمان با ایجاد لذت و شوق خواندن، تأثیرگذاری ژرف‌تری بر ذهن و جان کودکان بگذارد. این برنامه بر اساس این رویکرد، افزون بر گزینش آگاهانه کتاب‌های مناسب و باکیفیت و رساندن آن به دست کودکان، می‌کوشد با برگزاری کارگاه‌های گوناگون، مربیان و آموزگاران و خانواده‌ها را در زمینه‌ی سواد، کتاب‌خوانی و فعالیت‌های در پیوند با آن توان‌مند کند.

کتابخوانی با من بخوان

برنامه با من بخوان

برنامه‌ی «با من بخوان» در مناطق مختلفی که کودکان محروم و در بحران نیاز به آموزش و کتاب‌های باکیفیت داشته باشند، از سوی نیکوکاران پشتیبانی می‌شود. این برنامه از سال ۱۳۸۹ به شکل آزمایشی از حاشیه‌ی شهر تهران آغاز شد و تاکنون در مراکزی در ۲۸ استان ایران اجرا شده است. از آن‌جا که «با من بخوان» به شکلی طراحی شده که قابل اجرا برای گروه‌های سنی گوناگون و در مناطق متفاوت است، تاکنون در حوزه‌های متنوعی چون مدارس و مراکز آموزشی در مناطق محروم، مراکز حمایت از کودکان کار و خیابان در مناطق حاشیه‌ای، مراکز کودکان پناهنده، شیرخوارگاه‌ها و پرورش‌گاه‌ها، بیمارستان‌ها، مناطق زلزله‌زده و سیل‌زده و...، در شرایط خاص و گاه به ظاهر ناممکن، به اجرا درآمده و به موفقیت‌های چشم‌گیری دست یافته است. 

کتابخوانی در مناطق محروم

«با من بخوان» با ارائه‌ی طرح‌ها و برنامه‌های متنوعی هم‌چون «خواندن با نوزاد و نوپا»، «خواندن با خانواده»، «سوادآموزی کاربردی مادران»، «پویش یک ترویجگر، یک کیسه کتاب»، «کتابخانه‌های سبز» و... می‌کوشد با روش‌های جدید برمبنای دانش روزآمد در جهت ارتقای سواد فرهنگی جامعه گام بردارد. تاکنون صدهاهزار کودک و هزاران بزرگ‌سال که حلقه‌ی ارتباطی این برنامه با کودکان هستند در مناطق گوناگون ایران و در مراکزی در افغانستان از این برنامه بهره‌مند شده‌اند. برنامه‌ی «با من بخوان» تا کنون بیش از 100 کتابخانه‌ی کودک‌محور در شهرها و روستاهای ایران راه‌اندازی کرده و بیش از 8000 معلم، کتاب‌دار و داوطلب را آموزش داده است. این برنامه از سال ۲۰۱۷ به این سو هر سال در فهرست نامزدان جایزه‌ی یادبود آسترید لیندگرن (آلما) قرار گرفته است.

نامزدان جایزه‌ی یادبود آسترید لیندگرن

درباره‌ی جایزه‌ی یادبود آسترید لیندگرن (ALMA)

جایزه‌ی یادبود آسترید لیندگرن در سال 2002، سالی که این نویسنده‌ی نامدار کودکان درگذشت، توسط دولت سوئد برای ترویج و گسترش حق همه‌ی کودکان برای دست‌رسی به ادبیات غنی و داستان‌های باکیفیت بنیان نهاده شد. داوران این جایزه هر ساله یک شخص یا سازمان را به دلیل سهم برجسته‌اش در ادبیات کودکان و نوجوانان و ترویج آن به عنوان برنده‌ی این جایزه برمی‌گزینند. 
آسترید لیندگرن نویسنده‌ای بود که در گسترش ادبیات کودکان به‌مثابه‌ی یک هنر نقشی برجسته داشت. به همین دلیل جایزه‌ی یادبود او، همسو با دیدگاه‌های‌اش، به کسانی اعطا می‌شود که با تخیل، شجاعت، احترام و هم‌دلی در بالاترین سطح ادبی و هنری به فعالیت پایدار مشغول‌ند و از این طریق به دست‌رس‌پذیر شدن آثار ادبی باکیفیت که سرگرم‌کننده، نوآورانه، چالش‌برانگیز یا پیچیده باشند کمک می‌کنند.

آسترید لیندگرن

افراد یا سازمان‌های منتخبی که دارای گسترده‌ترين و بیش‌ترین اطلاعات درباره‌ی نويسندگان، تصويرگران، قصه‌گويان و فعالان ادبيات کودک هستند، می‌توانند هر سال نامزدهاى خود را از سراسر دنیا به هیئت‌داوران جایزه‌ی آلما معرفى کنند. هیئت داوران و برندگان قبلی نیز حق پیشنهاد نامزدها را دارند. در حال حاضر در ايران چهار نهاد «موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان»، «شوراى کتاب کودک» (به عنوان شاخه‌ی ملی ایبی در ایران)، «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» و «انجمن نویسندگان کودک و نوجوان» این امتیاز را دارند که نامزدهای خود را به آلما معرفی کنند. 

موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان امسال نیز همانند سال‌های گذشته «هوشنگ مرادی کرمانی» نویسنده‌ی محبوب چند نسل از کودکان ایران را نامزدی شایسته برای دریافت جایزه‌ی آسترید لیندگرن تشخیص داده و او را به هیئت داوران این جایزه معرفی کرده است.

هوشنگ مرادی کرمانی

هیئت داوران جایزه‌ی آلما متشکل از گروهی 12 نفره از استادان حوزه‌ی ادبیات بین‌المللی کودکان و نوجوانان و هم‌چنین حقوق کودکان و کتاب‌خوانی کودکان است و شامل نویسندگان، تصویرگران، پژوهشگران ادبی، کتاب‌داران، منتقدان و کارشناسان حقوق کودک هستند. یکی از اعضای هیئت داوران نماینده‌ی خانواده‌ی آسترید لیندگرن است.

آسترید لیندگرن

مبلغ جایزه پنج میلیون کرون سوئد (حدود 550000 دلار آمریکا) است که آن را به بزرگ‌ترین جایزه در نوع خود تبدیل می‌کند و پیامی به جهان است که ادبیات و خواندن کودکان را باید بسیار جدی گرفت. به باور بنیان‌گذاران این جایزه خواندن باعث تقویت و گسترش تفاهم میان مردم و فرهنگ‌ها می‌شود و دست‌رسی کودکان و نوجوانان به ادبیات پیش‌شرط دموکراسی و آزادی است. ادبیات درها را به سوی جهان‌های جدید می‌گشاید و آسترید لیندگرن گواه روشنی بوده و هست که نشان می‌دهد این امر چه معنایی می‌تواند داشته باشد. این جایزه بر آن است تا تاثیر لیندگرن در ساختن پلی میان انسان‌ها، نسل‌ها و فرهنگ‌ها، برای سال‌های طولانی ادامه داشته باشد.

بیش‌تر بخوانید:
فهرست نامزدهای جایزه آسترید لیندگرن (آلما) سال 2025
برندگان سال‌های گذشته جایزه آسترید لیندگرن 
با برنامه‌ی «با من بخوان» بیش‌تر آشنا شوید
کتاب‌های کاترین پترسون به زبان فارسی
چرا نامزدی «با من بخوان» از سوی فدراسیون بین‌المللی انجمن‌ها و موسسات کتاب‌داری (ایفلا) برای جایزه‌ی آلما مهم است؟
زندگی، زمانه و داستان‌های هوشنگ مرادی کرمانی- بخش هفتم

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
خبر
جایگاه
اسلایدشو
با من بخوان صفحه اصلی

انتشار مجموعه‌ی «کودک و تجربه طبیعت»

Submitted by editor69 on

تجربه‌ی عمیق طبیعت در کودکی سلامت روانی را در بزرگسالی رقم خواهد زد 

اوقاتی را که کودک در دل طبیعت می‌گذراند بایستی با بازی و کار با چوب و خاک و آب، و تجربه‌ی ساختنِ کلبه‌ای کوچک همراه کرد تا بدین طریق کودک درک کند که می‌تواند جهانِ خود را شکل بدهد و خودش را کشف کند. 

مجموعه‌ی ۹جلدی «کودک و تجربه طبیعت» انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد از اهمیت همین تجربه‌ی عمیقِ زیست در طبیعتْ در دوران کودکی می‌گوید و از ما می‌خواهد که آشتی و آشنایی و صمیمیت با طبیعت را به کودکان‌مان بیاموزیم و با آن‌ها، در این مسیر نورانی همراه و همگام شویم.

مجموعه‌کتاب‌های راهبردی «کودک و تجربه طبیعت»، با زبانی ساده و روان، به بچه‌ها و بزرگ‌ترها یاد می‌دهند که در جریان تجربه‌ی طبیعت چگونه با کشف معنا و هدفی رضایت‌بخش برای خود، طبیعت، و زندگی روزمره و مردم را  به بخشی از خویشتن تبدیل کنند. 

در نخستین جلد مجموعه‌ی «کودک و تجربه طبیعت»، کتاب «بوم‌شناسیِ تخیلات کودکی» را ورق می‌زنیم که در آن تأکید می‌شود تجربه‌ی عمیق طبیعت در کودکیْ سلامت روانی را در بزرگسالی رقم خواهد زد؛ زیرا طبیعتْ سرشار از زندگی و فرایندهای مرتبط با زندگی است و خوشی و شادی و درگیری عاطفی و هیجانی ناشی از حضور در طبیعتْ قالبی را فراهم می‌کند که گرایش کودک و بعدها فرد بزرگسال برای خلاقیت و اکتشاف در آن شکل می‌گیرد و ساخته می‌شود.

بوم شناسی تخیلات کودکی


خرید کتاب بوم شناسی تخیلات کودکی (مجموعه مقالات)


پیام دومین جلد این مجموعه، با عنوان «خنگمان می‌کنند؛ نقشه پنهانی مدارس اجباری»، این است که آموزش بچه‌ها باید با طبیعت، زندگی روزمره و مردم همراه شود. در این کتاب، از روش آموزش ماشینی مدارس انتقاد شده است. در جریان مطالعه‌ی کتاب، تجربه‌ی معلمی را مرور می‌کنیم که در ساحل سبز یک رودخانه، در جریان زندگی‌ای پر از جنب‌و‌جوش آموخته است که از نزدیک خورشید و کشتی و قطار و سنجاقک را تماشا کند و با گوش فرا دادن به قصه‌های ملوانان و کارکنان قطار از زندگی واقعی الهام بگیرد. او یاد گرفته است که با جنگل و دشت و دریا همراه شود، ماجراجویی کند و در قلبش، هیچ‌گاه رودخانه‌ی محل زندگی‌اش را ترک نکند. در حقیقت، او با یادگیری از همه‌ی افراد شهر، آموزش دادن را یاد می‌گیرد و معلم می‌شود.

خنگمان می‌کنند؛ نقشه پنهانی مدارس اجباری


خرید کتاب خنگمان می کنند: نقشه پنهانی مدارس اجباری


کتاب «کودکی و طبیعت؛ اصول طراحی برای معلمان»، سومین جلد مجموعه، ما را رهنمون می‌‌کند که برای آموختن باید با جنگل و دشت و دریا دوست شویم. این کتاب ما را به یک ماجراجویی فراموش‌نشدنی در کنار تیم اردوی مدرسه می‌برد تا همراه با بچه‌ها، در مکانی خاص، مانند باغ، پارک، موزه یا زمین بازیِ کنار مدرسه یاد بگیریم که کلاس آموزشی بهتری در دل طبیعت برپا کنیم و تاریخ و جغرافیا و ادبیات را در کنار این همه زیبایی بهتر بیاموزیم. بچه‌ها در گام بعد می‌توانند با مسئولیت‌پذیری دست به کنش بزنند؛ برای مثال، یک پوستر یا نمایش درباره‌ی پارک محل زندگی خود طراحی کنند یا با کمک جمعی از دوستان و معلمان در محیط مدرسه، باغچه‌ای کوچک بسازند.

کودکی و طبیعت؛ اصول طراحی برای معلمان


خرید کتاب کودکی و طبیعت: اصول طراحی برای معلمان


چهارمین جلد مجموعه، یعنی کتاب «انسان‌شناسی یادگیری در کودکی»، تأکید می‌کند که کودکان باید در فرایند یادگیری مشارکت کنند؛ زیرا انسان در کودکی ظرفیت منعطف و قدرتمندی برای یادگیری دارد و کودکان از طریق مشاهده و همکاری با دیگر افراد در خانه، روستا، مزرعه، فضای شهری و محیط بازی بهتر می‌آموزند. و البته هرچه مشارکت کودکان در فرایند یادگیری بیشتر باشد، در آینده بزرگسالانی کارآمدتر خواهیم داشت.

انسان‌شناسی یادگیری در کودکی


خرید کتاب انسان شناسی یادگیری در کودکی


کتاب «پنداشت تربیت، چرا بچه‌ها اینگونه که می‌بینیم، بار می‌آیند؟» پنجمین جلد مجموعه است. نویسنده‌ی این کتاب معتقد است که شخصیت کودکان در گروه هم‌سالان شکل می‌گیرد. وی تصریح می‌کند که کودکان در روند جامعه‌پذیری، نه با بزرگسالانی مانند پدر و مادر که با گروه هم‌سالان‌شان همانندسازی می‌کنند. کودکان می‌توانند در محیطی متفاوت شخصیتی متفاوت بسازند، درست مانند سیندرلا بیرون کلبه‌ی غمگین؛ زیرا سیندرلا آموخته بود جارو و لباس‌های مندرس را در کلبه رها کند و در بیرون کلبه رفتاری کاملاً متفاوت داشته باشد. البته باید توجه داشت والدین با انتخاب دوستان فرزندان‌شان و با تعیین مسئولانه‌ی محل زندگی، مدرسه و فضای بازی بچه‌ها می‌توانند مسیر بهتری برای فرزند خود تعیین کنند.

پنداشت تربیت، چرا بچه‌ها اینگونه که می‌بینیم، بار می‌آیند؟


خرید کتاب پنداشت تربیت: چرا بچه ها این گونه که می بینیم بار می‌ آیند؟


از نگاه کتابِ «بازی؛ چگونه بازی به مغز ما شکل می‌دهد، تخیل را شکوفا می‌کند و روحمان را غنا می‌بخشد»، ششمین جلد این مجموعه، بازی فرصتی برای ابراز خود و تجربه‌ کردن کار و زندگی است. از این رو، کودکانی که اجازه‌ دارند در خانه و مدرسه بازی کنند و شاد باشند، خوش‌بین‌تر هستند، میل کمتری به خشونت نشان می‌دهند و در سازگاری، یادگیری و دوست‌یابی موفق‌تر خواهند بود. بازی تمرینی برای مهارت‌های لازم آینده است. در حقیقت، بچه‌ها با بازی کردن دنیای اطراف‌شان را می‌شناسند، همکاری را یاد می‌گیرند و می‌فهمند در صورتی که اشتباه کردند، چگونه آن را تصحیح کنند؛ برای مثال، ما با آموختن بازی اسکی یاد می‌گیریم که در جریان کار و زندگی، باید همواره به پیش راند، تعادل را حفظ کرد و از افتادن و شکست دوری گزید.

بازی؛ چگونه بازی به مغز ما شکل می‌دهد


خرید کتاب بازی: چگونه بازی به مغز ما شکل می دهد، تخیل را شکوفا می کند و به روحمان غنا می بخشد


هفتمین جلد این مجموعه کتابی خواندنی است با عنوان «به کودکانمان چه هدیه می‌دهیم؟ کمکی برای تصمیم‌گیری». نویسنده‌ی این کتاب بر این باور است که بندرگاه امنْ کشتی کودکان را به جزیره‌ی خوشبختی می‌رساند و البته برای اینکه چنین بندر امنی را به یک کودک هدیه دهیم، نیازی به صرف پول هنگفت یا وقت زیاد نیست. چنین بندر امنی مکان مشخص و ثابتی ندارد و هرکجا که هدایت‌کنندگان مسیر زندگی کودکْ او را دوست داشته باشند، این بندر خودبه‌خود شکل می‌‌گیرد. بی‌گمان بندرگاه کِشتی هم برای این نیست که کشتی در آنجا راحت لنگر بیندازد و از توقف لذت ببرد؛ بلکه بندرگاه کشتی‌‌ها را در برابر طوفان و هوای نامساعد محافظت می‌کند، سوخت‌شان را تأمین می‌نماید و آن‌ها را برای سفر بزرگ بعدی آماده خواهد کرد.

به کودکانمان چه هدیه می‌دهیم؟ کمکی برای تصمیم‌گیری


خرید کتاب به کودکانمان چه هدیه می‌ دهیم؟ کمکی برای تصمیم گیری


«حس شگفتی»، کتابی سرشار از جنگل و دشت و دریا، هشتمین جلد مجموعه‌ی «کودک و تجربه طبیعت» است. نویسنده‌ی این کتاب به ما می‌آموزد که بهترین راهِ حس کردن و درک نمودن زندگیْ گوش سپردن به نجوای طبیعت است؛ طبیعتی که با زبانی شایسته و زیبا با ما در گفت‌وگوست. این کتاب راهنمای والدین است تا شریک تجربیات لذت‌بخش کودکان از حضور در طبیعت باشند. اما در عین حال، هر برگ‌ آن تصاویری بی‌نظیر از عناصر طبیعتِ رام‌نشدنی را پیش چشم می‌گذارد و با نثری سرشار از زیبایی، هر بیننده و خواننده‌ای را به چند لحظه درنگ و مکاشفه‌ی درونی فرا می‌خواند.

حس شگفتی


خرید کتاب حس شگفتی


جنگل سرسبز و زیبا، دشت پهناور و بی‌انتها و دریای آبی و رؤیاییِ بی‌نظیر همیشه الهام‌بخشِ اعتلای آدمی خواهند بود. در ارتباط با این طبیعت باشکوه است که انسان می‌تواند، از دوران کودکی تا بزرگسالی، فردیتش را بسازد و تعریف کند... این سطرها را باید جان کلام کتاب «کودکی را دریابیم» (متن کامل «بوم‌شناسی خیال در کودکی»نهمین جلد از مجموعه‌کتاب‌های «کودک و تجربه طبیعت»‌، دانست که در آن بر اهمیت تجربه و درک کودک از طبیعت تأکید شده است؛ زیرا انسان به شکل ذاتی به درک طبیعت نیاز دارد و کلید اصلی رسیدن به سلامت ذهنی و روانی در دست خیال ذاتی و خودانگیخته‌ی دوران کودکی است؛ خیالی که شکلی از یادگیری است و در عین حال، یکی از نیروهای سازمان‌دهنده‌ی دستگاه عصبی و ادراکی محسوب می‌شود.

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (دسته بندی)
نوع محتوا
مقاله
جایگاه
مقالات صفحه اصلی

بچه ها، پدر و مادرها برای زلزله آماده شوید!: آمادگی مدرسه و خانواده در برابر زلزله

Submitted by editor69 on

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (Term)
مترجم (Term)
تصویرگر (Term)
نگارنده معرفی کتاب
نوع محتوا
معرفی کتاب
جایگاه
معرفی کتاب صفحه اصلی
ژانر کتاب

شیائو و پدرش کجا رفتند؟

Submitted by editor69 on

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (Term)
تصویرگر (Term)
نگارنده معرفی کتاب
نوع محتوا
معرفی کتاب
جایگاه
معرفی کتاب صفحه اصلی
قالب کتاب

فانتزی و زیرگونه‌های آن (بخش ششم)

Submitted by editor69 on

بخش نخست مقاله را در سایت کتابک بخوانید:  فانتزی و زیرگونه‌های آن (بخش نخست)


فهرست

- فانتزی شمشیر و سیاره  

ویژگی‌های دیگر فانتزی شمشیر و سیاره 

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی شمشیر و سیاره 

- فانتزی زمین در حال مرگ

ویژگی‌های دیگر فانتزی

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی

- فانتزی آینده

ویژگی‌های دیگر فانتزی آینده

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی آینده 

- فانتزی استیم‌پانک

ویژگی‌های دیگر فانتزی استیم‌پانک

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی استیم‌پانک

- فانتزی آرکین‌پاینک آرکین‌پانک

ویژگی‌های دیگر فانتزی آرکین‌پانک

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی آرکین‌پانک

فانتزی گازسوز 

ویژگی‌های دیگر فانتزی گازسوز

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی گازسوز

- فانتزی غرب عجیب

ویژگی‌های دیگر فانتزی غرب عجیب

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی غرب عجیب


- فانتزی شمشیر و سیاره [1]

داستان‌های این زیرگونه کمی رنگ فانتزی دارند و اندکی رنگ داستان‌های علمی-تخیلی. داستان‌های این زیرگونه تا دهه‌ی ۱۹۹۰ محبوب و نویسندگان علاقه‌مند به آن پرکار بودند؛ تا زمانی‌که فانتزی‌های والاتر به محبوبیت بیشتری دست یافتند. 

در این زیرگونه، داستان‌های عاشقانه‌ی پرهیجانی خلق شده است؛ همچنین تعداد زیادی از داستان‌های مرتبط با این فانتزی دارای یک وجه مشترک‌‌اند: بدین‌گونه که در گذشته، بیشتر آن‌ها داستان‌هایی علمی-تخیلی تلقی می‌شدند، اما در حال حاضر تکنولوژی به‌کاررفته در‌ آن‌ها تاریخ‌گذشته محسوب می‌شود. از این رو بیشتر فانتزی تلقی می‌شوند.

رخدادهای داستانی این زیرگونه در دنیایی بیگانه رخ می‌دهد و البته که در داستان‌های گوناگون، تفاوت‌هایی میان این جهان‌ها وجود دارد، اما آنچه مشترک است نوعی تناقض است؛ برای مثال، در داستان شاهزاده خانم مریخی از ادگار رایس باروز قایق‌های پرنده وجود دارد، اما از چهارپایان برای حمل‌و‌نقل استفاده می‌شود! یا سلاح‌های بسیار پیشرفته‌ای دردسترس است، اما در درگیری‌ها افراد با مشت‌زنی و کشتی گرفتن از خود دفاع می‌کنند! در عین حال، فرهنگ دنیای بیگانه‌ی ساخته‌شده هم‌زمان نسبت‌به زمین پیشرفته‌تر و بکرتر است. در این داستان‌ها، معمولاً یک شخصیت قوی مرد، به‌صورت جادویی، به جهان بیگانه منتقل شده است. او باید با هیولاها بجنگد، در دنیای عجیب جابه‌جا شود، بانویی زیبا را نجات دهد و...

شاید شخصیت‌های این داستان‌ها ویژگی‌های داستانی علمی-تخیلی را داشته باشند؛ اما اصولاً ترجیح می‌دهند که از شمشیر استفاده کنند. جادو یا عرفان دینی غیرمعمول نیست، اما کم پیش می‌آید در محوریت داستان قرار داشته باشند. فیلم‌ها و کتاب‌های «جنگ ستارگان» بهترین نمونه‌های این زیرگونه‌اند.

فانتزی شمشیر و سیاره

ویژگی‌های دیگر فانتزی شمشیر و سیاره

•    سطح جادو: کم. آنچه در وجه علمی این زیرگونه وجود دارد، غیرواقعی است. به همین ترتیب، جادویی که در این جهان‌ها وجود دارد نیز چندان کاربردی نیست. به‌طور معمول، جادو در اعمال استفاده نمی‌شود و معمولاً تمامی اعمال فیزیکی‌ هستند.

•    اندیشه‌های والا و پیامدها و تأثیرات اجتماعی: کم. این زیرگونه معمولاً به بررسی اندیشه‌‌ها نمی‌پردازد. داستان‌‌های این زیرگونه درباره‌ی قهرمانان شجاع و ماجراجویی‌های عاشقانه است. در حقیقت، هدف این نیست که خواننده‌ طبیعتِ ساختارهای اجتماعی را بررسی کند؛ اما گاه پیش می‌آید که قهرمان در دیالوگ‌های فلسفی شرکت کند. 

•    سطح شخصیت‌پردازی: کم-متوسط. شخصیت‌ها تیپیکال هستند. اصولاً شخصیت‌ها مرد هستند، میل زیادی به زندگی و زنده ماندن دارند، افتخارآفرین‌اند و برای نجات شهر و خانواده‌ی خود است که در این سفر به سر می‌برند. البته شاید از منظری نیز ضد-قهرمان باشند؛ برای مثال، دزد یا دزد دریایی. اما شخصیت‌های زن معمولاً دوبعدی‌ و فراتر از تیپ هستند.

•    سطح پیچیدگی طرح: متوسط. داستان‌ها بسیار ماجراجویانه‌اند. طرح‌ها نیروهای پیش‌برنده‌ی این زیرگونه‌اند، اما با وجود این، بسیاری از آن‌ها به کلیشه تبدیل شده‌اند؛ برای مثال، نجات یک دختر، بازگشت به خانه و... 

•    سطح خشونت: زیاد. هدف قهرمان داستان احتمالاً جنگ‌ نبوده است، اما چند نفر او را به جنگی گریزناپذیر وادار کرده‌اند. خوانندگان در این جنگ‌ها می‌توانند منتظر دلاوری‌های فیزیکی بسیاری باشند.

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی شمشیر و سیاره

•    فانتزی پالپ (pulp fantasy): فانتزی شمشیر و سیاره ریشه در ادبیات پالپ دارد و وجه مشترک این دو زیرگونه سطح بالای ماجراجویی در آن‌هاست.

•    شمشیر و جادو: هر دو زیرگونه تمایل به ماجراجویی و شگفتی دارند.

•    فانتزی علم: فانتزی شمشیر و سیاره در نگاه کلی‌، فانتزی‌ای علم است؛ زیرا عناصری از فانتزی و داستان علمی-تخیلی دارد.


خرید کتاب فانتزی در ادبیات کودک و نوجوان


-    فانتزی زمین در حال مرگ [2]

نام این زیرگونه خلاصه‌ای از داستان‌های آن است! این داستان‌ها دلتنگ‌کننده هستند: زمین در حال مرگ است و غم و ناامیدی به همه چیز نفوذ کرده‌ است. تم‌های معمول چنین داستان‌هایی این‌گونه است: خستگی جهان، مظلومیت، ایده‌آل‌گرایی، هرج‌و‌مرج، امید تازه ‌شدن و زندگی دوباره. ویژگی خاص این زیرگونه اتمام آرام ‌آرام جهان است، در‌حالی‌که نظام جهان به‌ سمت نوعی بی‌نظمی پیش می‌رود.

این زیرگونه به فانتزی و داستان علمی-تخیلی مرتبط است. همچنان که جهان از بین می‌رود، قوانین طبیعت هم از بین می‌روند و علم و جادو تفکیک‌ناپذیر می‌شود. 
محیط داستان‌های این زیرگونه زمین است، اما نه زمینی که ما می‌‌شناسیم! معمولاً فضای آن و ساختار اجتماعی‌اش و حتی فیزیک حاکم بر جهان ناآشناست. این محیط و نظام ناآشنا که ما نمی‌شناسیم و نمی‌دانیم که با آن چه کرده‌ایم، در مرکز داستان‌های این زیرگونه قرار دارد.

فانتزی زمین در حال مرگ

ویژگی‌های دیگر فانتزی

•    سطح جادو: کم-متوسط. علم و جادو در این زیرگونه تفکیک‌ناپذیرند. در واقع در این زیرگونه جادو توجیه دارد، حتی بر پایه‌ی اصول علمی ابتدایی.

•    اندیشه‌های والا و پیامدها و تأثیرات اجتماعی: زیاد. آخرزمان ظرفیت معناسازی گسترده‌ای دارد؛ بنابراین هرچند این داستان‌ها غم‌انگیزند، ظرفیت بیشتری برای بازگشت به معانی ژرف زندگی دارند.

•    سطح شخصیت‌پردازی: زیاد. در این داستان‌ها، نویسنده تمایل دارد که فقط بر یک بازمانده‌ی تنها تمرکز کند. به همین دلیل، تعداد شخصیت‌ها محدود و اندک است، اما به هرکدام از آن‌ها به‌خوبی پرداخته شده است.

•    سطح پیچیدگی طرح: زیاد. جست‌وجو برای هدفی مانند منبعِ غذا یا امید نیروی پیش‌برنده‌ی داستان‌های این زیرگونه است. جست‌وجو همان طرح داستان است. البته این بدین معنی نیست که آنچه جست‌وجو می‌شود، یافته می‌شود، اما این جست‌وجو برای طرح بسیار مهم و اساسی است.

•    سطح خشونت: متوسط- زیاد. در پایان جهان، بسیاری از انسان‌ها برای زنده ماندن به خشونت روی می‌آورند. اما گاه عشق و مهربانی و امید (یا دست‌کم اشتیاقی برای داشتن امید) هم وجود دارد؛ بنابراین می‌توان گفت که خشونت همه‌ی چیزی نیست که در این داستان‌ها وجود دارد.

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی

•    فانتزی آینده: داستان‌های فانتزی زمین در حال مرگ در آینده‌ای بسیار دور اتفاق می‌افتد. به همین دلیل، این دو زیرگونه به هم نزدیک‌اند.

•    فانتزی علم: داستان‌های فانتزی زمین در حال مرگ اشتراکات بسیاری با این زیرگونه دارند؛ زیرا دارای حس فانتزی‌اند، در آینده اتفاق می‌افتند و به‌طور معمول، تکنولوژی‌های جدیدی در آن‌ها دیده می‌شود.

کتاب فانتزی


خرید کتاب فانتزی


-    فانتزی آینده [3]

داستان‌های این زیرگونه در آینده اتفاق می‌افتند و المان‌های فانتزی دارند. فانتزی‌ها معمولاً در گذشته اتفاق می‌افتند یا دست‌کم در زمانی‌که به نظر می‌رسد گذشته است. به همین دلیل، فانتزی آینده کمی متناقض به نظر می‌آید. در عین حال، هرچه فانتزی تکامل پیدا کرد، دیگر مفهوم آینده مختص داستان‌های علمی-تخیلی نبود و در فانتزی هم حضور یافت. در واقع، فانتزی آینده از گونه‌های گوناگون بسیاری استخراج شده است: رمانس، وحشت، علمی-تخیلی و دلهره‌آور. از آنجایی که این زیرگونه بیشتر از طریق دوره‌ی زمانی آن شناخته می‌شود، تعریف ویژگی‌های دیگر آن دشوار است.

فانتزی آینده به اندازه‌ی سایر زیرگونه‌های فانتزی از گونه‌های دیگر وام گرفته است، اما به شیوه‌ای جدید؛ برای مثال، افسانه‌ی شاه‌ ‌آرتور پیش‌بینی می‌کند که او باز می‌گردد، در رمان‌های Camelot 3000، شاه آرتور در سال ۳۰۰۰ باز می‌گردد که در آن جادو و شمشیر با سامورایی‌ها و بیگانه‌ها همراه می‌شود.

در این زیرگونه، داستان‌های فانتزی کلاسیک با داستان علمی-تخیلی در هم می‌آمیزد؛ بنابراین هم‌زمان با اینکه شاه‌ آرتور و شوالیه‌هایش در حال جنگیدن برای نجات  کَمِلوت هستند، قرار دادن داستان در آینده و استفاده از عناصر گونه‌های دیگر داستان و شخصیت‌های قدیمی را دوباره به شیوه‌ی جدید بازتولید می‌کند. یکی از ویژگی‌های خاص این زیرگونه تکنولوژی است که در ساخت جهان آینده تأثیرگذار است. در این زیرگونه تکنولوژی از جادو تفکیک نمی‌شود یا توضیح داده نمی‌شود؛ برای مثال، موجودات جادویی جهش‌یافته‌هایی از موجودات عادی هستند.

فانتزی آینده

ویژگی‌های دیگر فانتزی آینده

•    سطح جادو: متغیر. سطح جادو در این زیرگونه به دنیای آینده مربوط است. جادو ممکن است مشابه تکنولوژی باشد، کلاً وجود نداشته باشد یا به‌جای تکان دادن چوب جادو و... گونه‌ای از قدرت باشد.

•    اندیشه‌های والا و پیامدها و تأثیرات اجتماعی: زیاد. وقتی داستانی در آینده رخ می‌دهد، صحبت درباره‌ی جهان کنونی گریز‌ناپذیر است. همچنین، این زیرگونه ایده‌های فراوانی درباره‌ی گونه‌ی فانتزی ارائه می‌دهد. مرزهای مرسوم و پایه‌ای این گونه را وسیع‌تر می‌کند (برای مثال دوره‌ی زمانی) و باعث توسعه‌ی گونه می‌شود. بنابراین قرارداد‌ها کاملاً عوض شوند و یا با دید منطقی بررسی شوند.

•    سطح شخصیت‌پردازی: متغیر. گاه شخصیت‌های قدیمی در داستان‌های این زیرگونه پیدا می‌شوند که به معنی شخصیت‌پردازی ابتدایی یا بازآفرینی جالب شخصیت‌های قدیمی (مانند شاه آرتور) است که متفاوت با شخصیت‌های مرسوم فانتزی هستند. فانتزی‌ آینده یک گذشته‌ی متفاوت دارد، برای همین پتانسیل حضور شخصیت‌های جذاب در آن وجود دارد.

•    سطح پیچیدگی طرح: متغیر. ویژگی خاصی برای طرح این داستان‌ها وجود ندارد و طرح‌ها پیش‌بینی‌ناپذیرند.

•    سطح خشونت: متوسط-زیاد. فانتزی آینده همیشه خشن نیست، اما می‌تواند بسیار خشن باشد. ترکیب آینده و جنگ‌های خوب و بد فانتزی صحنه‌های حماسی ایجاد می‌کند. در واقع، به نظر می‌آید که همیشه در فانتزی آینده چیزی هست که باید برایش جنگید.

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی آینده

•    فانتزی علم: داستان‌های فانتزی علم معمولاً در آینده اتفاق می‌افتند، به همین دلیل می‌توانند زیرمجموعه‌ی فانتزی آینده باشند.

•    فانتزی آرکین‌پانک: این فانتزی می‌تواند نسخه‌ای از فانتزی آینده باشد؛ زیرا معمولاً در آینده اتفاق می‌افتد و جادو و تکنولوژی را با هم دارد.

•    فانتزی کسالت‌بار: هر دو زیرگونه می‌خواهند مفاهیم مرسوم و قدیمی فانتزی را دوباره بازآفرینی کنند.  

•    فانتزی زمین در حال مرگ: در این زیرگونه اتفاقات در آینده می‌افتد و انسان‌ها و موجودات جهش‌یافته هستند و...

بخش دوم مقاله را در سایت کتابک بخوانید: فانتزی و زیرگونه‌های آن (بخش دوم)

- فانتزی استیم‌پانک [4]

این فانتزی در دوران ویکتوریایی اتفاق می‌افتد که در آن تکنولوژی ویکتوریایی، برای مثال ماشین بخار، وجود داشت. این زیرگونه در حوالی دهه‌ی ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ به نقطه‌ی اوج خود رسید و از آن پس به فُرمی محبوب در ادبیات، فیلم، بازی، مُد و هنر بدل شد.

فانتزی استیم‌پانک از آن زیرگونه‌هایی است که می‌تواند در دسته‌ی حوزه‌ی فانتزی و داستان علمی-تخیلی قرار گیرد. این زیرگونه عناصر علمی و قوی‌‌ای دارد که آن را به داستان علمی-تخیلی نزدیک می‌کند، اما طبیعت فانتاستیک این تکنولوژی‌های قدیمی به آن روح فانتزی می‌بخشد. به علاوه، در برخی از این دنیاها، فانتزی جادو منبع قدرت است.  استیم‌پانک زیرگونه‌ا‌ی بینا‌رشته‌ای است که عناصری از مکان‌های گوناگون دارد: داستان علمی-تخیلی، فانتزی، داستان وحشت، معمایی و تاریخی. 

به‌طور معمول، فضای این زیرگونه در فضای دوران ویکتوریایی انگلیس است. اما این داستان‌ها می‌توانند در  غرب آمریکایی،  فضای پادآرمانشهری  یا حتی در سیاره‌های دیگر اتفاق بیفتند. در بین همه‌ی این مکان‌ها، وجه اشتراکی در تغییرات اجتماعی و انقلاب وجود دارد. حس کلی این داستان‌ها پر از تضاد است: از سویی فضا تاریک و مرگ‌بار است و از سوی دیگر حس امید و خوش‌بینی جریان دارد.

استیم‌پانک زیرگونه‌ا‌ی تصویری و خلاق است و شاید همین امر یکی از دلایل محبوبیت آن باشد. مُد، معماری، هنر و مکانیک اشیاء، همه طراحی مشابه‌ و جذابیت هنری دارند. مُد ویکتوریایی، چرخ‌دنده‌های ساعت، عینک‌های ایمنی، فلز برنج، بالن‌ها و رایانه‌های آنالوگ از نمونه‌های این جذابیت‌ها هستند.

فانتزی استیم‌ پانک

ویژگی‌های دیگر فانتزی استیم‌پانک

•    سطح جادو: کم. در برخی جهان‌های استیم‌پانک جادو وجود دارد که احتمالاً در داستان منشأ قدرت است. اما در بسیاری از این داستان‌ها کلاً جادو وجود ندارد. در واقع، در این داستان‌ها، بیشتر تکنولوژی‌های عجیب و غیرممکن و فانتاستیک دیده می‌شود تا جادو.

•    اندیشه‌های والا و پیامدها و تأثیرات اجتماعی: متغیر. داستان‌های این زیرگونه در دورانی انقلابی (چه از نظر اجتماعی و چه از نظر تکنولوژی) رخ می‌دهند؛ بنابراین فرصتی برای بیان نظرات اجتماعی وجود دارد. از سوی دیگر، این زیرگونه‌ا‌ی در راستای بازآفرینی و تخیل دوباره است. به همین دلیل، نویسندگان می‌توانند شرایطی را بسازند که در آن بتوان به کشف پیامدها و تأثیرات تغییرات تاریخی پرداخت.

•    سطح شخصیت‌پردازی: متوسط. قرن نوزدهم مملو از شخصیت‌های قوی است: مجرمان، افراد نابغه یا عجیب، دانشمندان و حتی هیولاها. این شخصیت‌ها پتانسیل بالایی دارند که می‌توان به زوایای آن‌ها پرداخت؛ البته اگر نویسنده بیش از اندازه خودش را به ساخت جهان مشغول نکند و از این امر باز نماند.

•    سطح پیچیدگی طرح: کم-متوسط. طرح این داستان‌ها لزوماً پیچیده نیست؛ به‌طور معمول، رازی وجود دارد که باید کشف شود و البته که طرح ما را به سمت کشف آن راهنمایی می‌کند؛ همچنین گاه ممکن است که طرح، به واسطه‌ی ساخت جهان، باعث کندی روند داستان شود یا در بدترین حالت، حتی روند داستان را متوقف کند.

•    سطح خشونت: متغیر. انقلاب و راز نوعی خشونت در خود دارد، اما کم پیش می‌آید که این در تمرکز استیم‌پانک باشد. در واقع، حس کلی این زیرگونه خوش‌بینانه است.

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی استیم‌پانک

•    تاریخ Alternate: فانتزی استیم‌پانک در واقع بخشی از تاریخ جایگزین است؛ زیرا با این پرسش درگیر است که چه می‌شد، اگر برق منبع برق ما نبود! 

•    فانتزی شهری: داستان‌های استیم‌پانک معمولاً در فضاهای شهری رخ می‌دهند. به همین دلیل این دو زیرگونه اشتراکاتی دارند.

•    فانتزی علم: ترکیب جادو و تکنولوژیِ داستان علمی-تخیلی باعث می‌شود که استیم‌پانک با فانتزی علم رابطه‌‌‌ای نزدیک داشته باشد.

بخش سوم مقاله را در سایت کتابک بخوانید: فانتزی و زیرگونه‌های آن (بخش سوم)

- فانتزی آرکین‌پاینک آرکین‌پانک [5]

جادو و علم به‌طور هم‌زمان در این دنیا‌ها قرار دارند؛ البته که محدود‌ه‌های آن‌ها جداست، اما یکدیگر را تکمیل می‌کنند و همراه با هم استفاده می‌شوند. جادو بسیار اعجاب‌آور است و وقتی با تکنولوژی ترکیب می‌شود انقلابی رخ می‌دهد.

برخلاف استیم‌پانک، در این زیرگونه محدودیتی برای دوران ویکتوریایی لندن وجود ندارد و شاید در تاریخ جایگزین، جوامع در آینده یا معاصر یا جهان‌های ثانویه اتفاق بیفتند. نکته این است که جامعه باید صنعتی شده باشد.

برخی آرکین‌پانک  را با مگاپانک (Magepunk) و دانجن‌پانک (Dungeon Punk)  به‌جای هم استفاده می‌کنند. آرکین‌پانک بیشتر استفاده می‌شود اما یک نکته‌ای که باید درباره‌ی آن درنظر گرفت این است که در آرکین‌پانک جادو (که arcane به آن اشاره دارد) الهی نیست و همین مسأله آن را به یک چیز عادی و روزمره تبدیل می‌کند که همه می‌توانند از آن استفاده کنند. کلمه‌ی punk در نام این زیرگونه مرز آن را مشخص می‌کند. این داستان‌ها با فیلم‌های نوآر اشتراکاتی دارد. ممکن است به عنوان پادآرمان‌شهر تلقی شوند. در شخصیت‌ها یک چیز تاریک وجود دارد.

همچنین لازم به ذکر است که جهانِ این زیرگونه با جها‌ن‌هایی که در آن‌ها جادو و علم دو نیروی جدا از یکدیگرند یا جادو عاملی مخفی است، تفاوت دارد. در جهان آرکین‌پانک جادو و علم با یکدیگر تجمیع شده‌اند و دردسترس بسیاری از مردم قرار دارند (نه فقط دانشمندان جادوگران دیوانه!).

فانتزی آرکین‌پاینک

ویژگی‌های دیگر فانتزی آرکین‌پانک

•    سطح جادو: متوسط. جادو با علم و تکنولوژی متفاوت است، اما در ارتباط با آن استفاده می‌شود. جادو بسیار کارآمد است و از قدرت آن می‌توان بهره‌برداری کرد و به کنترل خود درآورد. در این زیرگونه، جادو و علم با هم تکامل یافته‌اند و دست‌کم در سطح قرن ۱۹ هستند. همان‌طور که گفته شده جادو و علم مختص دانشمندان و جادوگران نیست.

•    اندیشه‌های والا و پیامدها و تأثیرات اجتماعی: متوسط. در این زیرگونه از ایده‌های فلسفی والایی که قرار باشد روح خواننده را متحول کند، چندان خبری نیست. در عین حال، بسیار تخیلی است و امکانات زیادی را برای خواننده ایجاد می‌کند. در این زیرگونه، همیشه نکته‌ی مخفی تاریکی وجود دارد که آشکار شدن آن تأثیرات اجتماعی به دنبال خواهد داشت. 

•    سطح شخصیت‌پردازی: متغیر. این زیرگونه بیشتر با محیط آن شناخته می‌شود تا با شخصیت‌هایش. اما شخصیتی که به کرّات از آن استفاده می‌شود ضد-قهرمانی افسرده‌حال است که شوخ‌طبعی صریح و نقادانه‌ای دارد. در عین حال، دست نویسندگان در شخصیت‌‌پردازی‌ها باز است. شخصیت دیگری که گهگاه در این زیرگونه ظاهر می‌شود قهرمان (مؤنثی) شجاع است. 

•    سطح پیچیدگی طرح: متوسط-زیاد. این زیرگونه تمایل دارد شبیه به زیرگونه هیجان‌انگیز (thriller) و رمزوراز شود. داستان‌ها مملؤ از پیچ‌و‌تاب‌های طرح و اتفاقات پایانی شگفت‌انگیزند.

•    سطح خشونت: متغیر. سطحی از خشونت در این زیرگونه وجود دارد و یک‌جورهایی خشونت وقتی ظاهر می‌شود که بُعد پانک داستان پررنگ‌تر می‌شود. با وجود این، سطح خشونت به‌شدت متغیر است؛ از بسیار کم تا بسیار زیاد.

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی آرکین‌پانک

•    فانتزی علم: تفاوت این دو زیرگونه در این است که در آرکین‌پانک جادو و علم همراه با هم متکامل می‌شوند و پس از مدتی، جادو شبیه به تکنولوژی می‌شود و شبیه به آن عمل می‌کند.

•    فانتزی سخت (Hard): هر دو زیرگونه نگاهی کاربردی به جادو دارند. فانتزی سخت به جزئیات پایه‌ای  می‌پردازد، ولی آرکین‌پانک فقط ناخوشایند است.

•     فانتزی استیم‌پانک: دو زیرگونه‌ی آن بُعد پانک دارند، اما تفاوت‌ آن‌ها در این است که منبع قدرت تکنولوژیکی در این دو متفاوت است (جادو و ماشین بخار)؛ همچنین از نظر محدودیت‌های دوره‌های زمانی با یکدیگر فرق دارند. 

بخش چهارم مقاله را در سایت کتابک بخوانید: فانتزی و زیرگونه‌های آن (بخش چهارم)

-    فانتزی گازسوز [6]

این زیرگونه به گونه‌های فانتزی و داستان تاریخی مرتبط است و استعاره‌ها، تم‌ها و حتی شخصیت‌هایی را از داستان گوتیک وام می‌گیرد. فراطبیعت در این زیرگونه بسیار پررنگ دیده می‌شود. داستان‌‌های این زیرگونه پانک نیستند.

اولین‌بار Kaja Foglio از عبارت Gaslamp برای توصیف سری کُمدی‌اش، با عنوانGirl Genius ، استفاده کرد. این عبارت، که گاه به آن Gaslight گفته می‌شود، به لامپ‌هایی اشاره دارد که با گاز کار می‌کنند. فانتزی گازسوز حال‌و‌هوای خاصی دارد و برای ایجاد حس داستان‌های گوتیک بسیار مناسب است.

اولین روشنایی عمومی در سال ۱۸۰۷ بود - فانتزی گازسوز در دوران ویکتوریایی، ادواردی انگلیس (یا مکانی که فرهنگ بریتانیایی در آن غالب است) رخ می‌دهد. لامپ‌های گازی بخشی متفاوت در ساختار داستان هستند؛ زیرا تکنولوژی‌ای کوتاه‌مدت‌اند و نوعی حس نوستالژی و تاریخی را منتقل می‌کنند. حال‌و‌هوای فانتزی گازسوز نیز بخشی از جذابیت تصویری داستان است. بسیاری از هنرمندان تصویری/بصری به این زیرگونه علاقه دارند. در واقع، کمدی‌ها و رمان‌های گرافیک در این زیرگونه حضوری چشمگیر و مهم‌ دارند.

فانتزی لامپ گازی

ویژگی‌های دیگر فانتزی گازسوز

•    سطح جادو: متوسط. این زیرگونه ارتباطی قوی با فراطبیعت دارد که البته هیچ‌کدام از ارتباط‌ها به‌طور خاص جدید و نوآورانه نیستند؛ زیرا این زیرگونه بسیاری از قرارداد‌هایش را از گونه‌‌های دیگر وام می‌گیرد. اما جادو در آن در مقایسه با زیرگونه‌های قدیمی‌تر کاربردی ویژه دارد. جادو در این زیرگونه با تکنولوژی یا اجسام مکانیکی پیوند خورده است.

•    اندیشه‌های والا و پیامدها و تأثیرات اجتماعی: متغیر. هرگاه محیط داستانْ تاریخِ جایگزین باشد، پتانسیل ارائه نظریه درباره اجتماع نیز وجود دارد. تاریخ جایگزین به خواننده امکان می‌دهد که نه‌تنها اتفاقات تاریخی را، بلکه ساختارهای اجتماعی و سیاسی را که آن اتفاقات را احاطه کرده‌اند دوباره بررسی کند و همه چیز را با دیدگاه جدید بنگرد. در فانتزی گازسوز کمی فراطبیعت و جادو هم چاشنی کار می‌شود. البته مانند همیشه، همه‌ی نویسندگان از این پتانسیل استفاده نمی‌کنند.

•    سطح شخصیت‌پردازی: متوسط. فانتزی گازسوز برگرفته از رسوم قدیمی است و آن‌ها را برای مخاطب مدرن به‌روز می‌کند. هرچند در این فانتزی، همواره از شخصیت‌های تیپیکال برای پر کردن دنیای داستان استفاده می‌ شود، امکان آفرینش شخصیت‌‌های جدید نیز وجود دارد.

•    سطح پیچیدگی طرح: متغیر. یک طرحِ استاندارد برای تمام داستان‌های این زیرگونه وجود ندارد و چون این زیرگونه بر اساس رسوم قدیمی طراحی شده است، سطح پیچیدگی طرح هر داستان با دیگری متغیر است. یک طرح شاید شبکه‌ای از روابط اجتماعی درهم تنیده باشد، سرنخ‌های درهم‌وبرهم و حل رازها یا بازگویی تاریخی‌ای که نتیجه‌ی آن از قبل معلوم است.

•    سطح خشونت: متغیر. این زیرگونه با بسیاری از زیرگونه‌ها و گونه‌های دیگر اشتراکاتی دارد. به همین دلیل، سطح خشونت در آن متغیر است؛ برای مثال، داستان گازسوز که با گونه‌ی وحشت تداخل دارد، سطح خشونت بالاتری دارد؛ اما داستان‌هایی که اشتراکات بیشتری با فانتزی رفتار دارند، خشونت کمتری در خود دارند و بیشتر بر مسائل اجتماعی متمرکزند.

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی گازسوز

•    فانتزی استیم‌پانک: این دو زیرگونه بسیار مشابه یکدیگرند، اما در استیم‌پانک عناصر علمی-تخیلی بیشتری دیده می‌شود و در دورانی نامعلوم نیز اتفاق می‌افتد؛ همچنین فانتزی گازسوز چندان پانک نیست.

•    فانتزی تاریخی: فانتزی گازسوز در محیطی تاریخی اتفاق می‌افتد و هرچند معمولاً تاریخِ جایگزین را روایت می‌کند، شخصیت‌ها و اتفاقات تاریخی نقشی مهم در آن ایفا می‌کنند.

•    فانتزی خون‌آشام: خون‌آشام‌ها و سایر موجودات فراطبیعی در داستان‌های گازسوز بسیار دیده می‌شوند (بیشتر به دلیل اشتراکات آن‌ها با داستان گوتیک).

•    فانتزی رفتار: فانتزی گازسوز دقیقاً زمانی رخ می‌دهد که سلسله‌مراتب اجتماعی و روند شهری ‌شدن وجود دارد؛ همچنین اندکی فتنه و شوخ‌طبعی در ماجرا دیده می‌شود. به همین دلیل این دو زیرگونه اشتراکاتی با یکدیگر دارند.

بخش پنجم مقاله را در سایت کتابک بخوانید: فانتزی و زیرگونه‌های آن (بخش پنجم)

- فانتزی غرب عجیب [7]

این زیرگونه، به‌صورت ذاتی با گونه‌های دیگر تداخل دارد؛ با فانتزی، غربی (Western)، وحشت، استیم‌پانک و معمایی (Mystery). البته که همه‌ی این‌ گونه‌‌ها در اندازه‌هایی متفاوت با یکدیگر ترکیب می‌شوند و این ترکیب گونه‌ها نشان از انعطاف فانتزی و قابلیت آن در بازتولید داستان‌ها و استعاره‌ها دارد.

همچنین این زیرگونه ترکیب نیروهای متضاد است: قانون و هرج‌و‌مرج، فولکلور و صنعتی ‌شدن، طبیعت و فراطبیعت، خوب و بد حقیقی و آزمایش شدن. این تضادها نمایانگر تفاوت‌هاست که از بسیاری جهات همان برخورد جهان‌ها و فرهنگ‌ها با یکدیگر است.

تصویری از اکتشاف همراه با حس تراژدی و خیانت در این برهه‌ی تاریخی وجود دارد که محیطی مناسب برای داستان‌گویی است. با این حساب، چه اتفاقی خواهد افتاد، اگر کمی جادو و فراطبیعت به این ترکیب اضافه شود؟

فانتزی غرب عجیب

ویژگی‌های دیگر فانتزی غرب عجیب

•    سطح جادو: متغیر. سطح جادو در این داستان‌ها به قصد نویسنده وابسته است. قدرت جادویی گاه عضوی رایج در جهان و گاه پدیده‌ا‌ی ویژه است. اما در داستان‌های دیگر، فراطبیعت بیشتر از جادو یافت می‌شود؛ زیرا بهتر می‌تواند فضا را ناخوشایند (gritty) کند.

•    اندیشه‌های والا و پیامدها و تأثیرات اجتماعی: متغیر. در داستان‌های این زیرگونه، گاه نظرات اجتماعی و عقاید یا وجود ندارند یا نقش خاصی در داستان ایفا نمی‌کنند. اما داستان‌هایی وجود دارند که از پتانسیل بالای اجتماعی و فرهنگی این دوره‌ی زمانی استفاده می‌کنند. داستان‌ها معمولاً خوانندگان را وادار می‌کنند درباره‌ی اخلاق، هویت، وظیفه و اهمیت تاریخ فکر کنند و سؤالاتی را در این زمینه‌ها برای‌ ایشان مطرح می‌کند. در نتیجه، گاه این داستان‌ها از نظر فکری جذاب هستند.

•    سطح شخصیت‌پردازی: متغیر. این زیرگونه، به‌خودی‌خود پتانسیل استفاده از شخصیت‌های کلیشه‌ای را برای نویسنده فراهم می کند. اما همه‌ی نویسندگان به این شخصیت‌های پراستفاده بسنده نمی‌کنند و شخصیت‌های جدیدی هم به وجود می‌آورند؛ برای مثال، شخصیتی که نیمی انسان و نیمی خون‌آشام است. در واقع، این زیرگونه قابلیت های فراوانی دارد که شامل پرورش شخصیت‌ها هم می‌شود.

•    سطح پیچیدگی طرح: متوسط-زیاد. طرح این داستا‌ن‌ها معمولاً پر از اکشن، رمز‌و‌راز و ماجراجویی است و خواننده را به ادامه دادن داستان ترغیب می‌کند.

•    سطح خشونت: زیاد. جهان این داستان‌ها جهانی بی‌قانون است و خشونت شیوه‌ای مرسوم برای حل‌و‌فصل اختلافات به شمار می‌آید. 

زیرگونه‌های مرتبط با فانتزی غرب عجیب

•    اشتراک عمده‌ای که با سایر گونه‌ها و زیرگونه‌‌های فانتزی دارد جست‌وجو، جادو، خون‌آشام است.

تاریخ جایگزین و بازگویی افسانه دو زیرگونه‌ای هستند که اشتراک زیادی با فانتزی غرب عجیب دارند. با فانتزی شهری اشتراکاتی در اتمسفر و جو داستان دارد. اگر علم و جادو ترکیب شوند، فانتزی استیم‌پانک هم ممکن است اشتراکاتی داشته باشد.


پانویس

1- Sword and Planet Fantasy

2- Dying Earth Fantasy

3- Futuristic Fantasy

4- steampunk fantasy

5- arcanepunk fantasy

6- Gaslamp Fantasy

7- Weird west fantasy

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
مترجم (دسته بندی)
ویراستار (دسته بندی)
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
مقاله
جایگاه
اسلایدشو
مقالات صفحه اصلی

مجموعه فرانک و برت (ماجرای دوچرخه سواری، ماجرای قایم‌ باشک)

Submitted by editor69 on

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (Term)
مترجم (Term)
تصویرگر (Term)
پدیدآورندگان (Term)
نگارنده معرفی کتاب
نوع محتوا
معرفی کتاب
جایگاه
معرفی کتاب صفحه اصلی
ژانر کتاب
قالب کتاب

ماریت تورن‌کویست برنده‌ی جایزه‌ی یوهانس ورمیر 2024 شد!

Submitted by editor69 on

جایزه‌ی یوهانس ورمیر، جایزه‌ی هنر دولت هلند، در سال 2024 به ماریت تورن‌کویست، تصویرگر و نویسنده‌ی محبوب و نام‌آشنای کتاب‌های کودکان تعلق گرفت. این نخستین بار است که هنرمندی از حوزه‌ی ادبیات کودک این جایزه را از آن خود می‌کند. هیئت داوران این جایزه‌ی بااهمیت به ریاست ماریس فوسکنز به اتفاق آرا ماریت را به سبب توانایی هنری منحصربه‌فردش در به تصویر کشیدن احساسات جهانی و فراگیر انسانی در متن و تصویر، و نزدیک کردن آن‌ها به دنیای تجربه‌ی مخاطبان آثارش، شایسته‌ی دریافت این جایزه دانستند.

جایزه‌ی هنر دولت هلند (جایزه‌ی یوهانس ورمیر) که از سال 2008 توسط وزارت آموزش، فرهنگ و علوم این کشور برای قدردانی و تشویق استعدادهای برجسته‌ی هنری بنیان گذاشته شده است، هرساله به یک هنرمند که در کشور هلند کار می‌کند تعلق می‌گیرد و شامل مبلغ 100000 یورو است که برای اجرای یک پروژه‌ی خاص در حوزه‌ی فعالیت هنرمند برگزیده در نظر گرفته شده است. هنرمندانی از رشته‌های گوناگون هنری، از رقص تا طراحی، از مد تا موسیقی، از نقاشی گرفته تا ادبیات و... می‌توانند نامزد دریافت این جایزه باشند. جایزه‌ی امسال در روز دوشنبه 4 نوامبر 2024 در لاهه توسط وزیر وزارت آموزش، فرهنگ و علوم هلند به ماریت اعطا خواهد شد. 

در بیانیه‌ی هیات داوران این جایزه آمده است که حس تعهد تورن‌کویست فضایی امن در آثارش برای بیان انواع موضوعات مهم انسانی ایجاد می‌کند که دیدگاه‌های متنوع همگان را با آغوش باز می‌پذیرد. همین ویژگی است که آثار ماریت را برای هر گروه سنی واجد ارزشی عمیق می‌سازد.

موضوعات فراگیر و جهانی در آثار ماریت تورن‌کویست

ماریت تورن کویست به عنوان یک تصویرگر و نویسنده در برانگیختن احساسات فراگیر و جهان‌شمول از راه واژه‌ها و تصاویر استاد است. آثار هم‌دلانه‌ی او اغلب بدون ابهام و درباره‌ی موضوعات بنیادین و مهمی چون هویت، شادی، عشق، تنهایی، وداع و مهاجرت است. جمله‌های ماریت واضح و تاثیرگذارند. تصویرسازی‌های او نه تنها در رنگ و در بازی با نور و تاریکی، بلکه در لایه‌بندی و فضاسازی، تطابق کاملی با محتوا دارند و موقعیت‌ها و احساسات را به گویاترین شکل ترسیم می‌کنند. بنا به نظر هیات داوران «آثار ماریت دربردارنده‌ی اندیشه‌ای رها و گشوده، شفقت اجتماعی و عشق به افراد در هر سنی است. آثاری به ظاهر ساده، همیشه قابل تشخیص و چشم‌گیر، گاهی حسرت‌آمیز و آرزومندانه، گاهی سورئال، اما همیشه زیبا.»

موضوعات فراگیر و جهانی در آثار ماریت تورن‌کویست

تخیل در آثار ماریت تورن‌کویست

ویژگی تحسین‌شده‌ی آثار ماریت این است که فضاسازی و تخیلی برانگیزاننده و متقاعدکننده دارد. تصویرها و متن در آثار او با هم پیوسته در تعامل هستند. آن‌چه در متن توصیف نشده است، از طریق تصاویر ترسیم شده است و برعکس. آثار او نزدیک و صمیمی هستند. شاید به دلیل صحنه‌های اغلب روزمره و پرسش‌ها و احساسات عمیقاً شخصی که ماریت به آن‌ها می‌پردازد. آثار او بی‌زمان، و در عین حال کاملاً «معاصر» هستند. به گونه‌ای فروتنانه سخاوتمندند و شجاعت را نشان می‌دهند. هیات داوران جایزه‌ی یوهانس ورمیر معتقدند: «تورن‌کویست هربار در آثارش فضایی امن را ایجاد می‌کند که باعث آرامش و حرکت می شود و قدرت خودباوری را به تصویر می‌کشد. او مهربانانه، زندگی را در تمام جنبه‌های‌اش به کودکان نشان می‌دهد و لنگرهای کوچکی را برای زندگی روزمره و برای لحظه‌های گاه پرتلاطم آن در اختیارشان می‌گذارد.» کتاب‌هایی که او نوشته و تصویرسازی کرده است جوایز معتبری دریافت کرده و به زبان‌های بسیاری در سراسر جهان منتشر شده‌اند. تصویرسازی‌های او برای کتاب‌های آسترید لیندگرن و تون تلگن، و طراحی‌های او برای مجتمع تفریحی کودکان یونی‌باکن (Junibacken) در استکهلم و موزه‌ی کودکان آثار آسترید لیندگرن هم جوایز بین‌المللی بسیاری را دریافت کرده‌اند.

تخیل در آثار ماریت تورن‌کویست

درگیر شدن و تعهد در آثار ماریت

هنر و آثار چندرشته‌ای ماریت گواه هم‌دلی و توجه او به آسیب‌پذیری همگان است، هم در درون خودمان و هم در محیط پیرامون‌مان و هم در جهان. تعهد در آثار او به معنی ارتباط است: او مشوق گفت‌وگوست و دیدگاه‌های دیگر را دسترس‌پذیر می‌کند. به گفته‌ی هیات داوران، آنان تحت تاثیر صدای اجتماعی تورن‌کویست که او از طریق آن با مخاطبان خود ارتباطی عمیق برقرار می‌کند، و نیز تعهد او به پروژه‌هایی در حوزه‌ی ترویج خواندن برای کودکان، به‌ویژه کودکانی که مشکلات گوناگون دست و پنجه نرم می‌کنند، قرار گرفته‌اند. برای نمونه او گلچینی از ادبیات کودک هلند را که به زبان‌های عربی، فارسی، ترکی، سومالیایی، تیگرایی و کردی ترجمه شده، در قالب یک کتاب گردآوری کرده است که ده‌هزار نسخه از آن در مراکز پناه‌جویان به عنوان هدیه‌ی خوش‌آمدگویی میان کودکان پناهنده و مهاجر توزیع شده است.

تعهد در آثار ماریت

ماریت تورن کویست و «با من بخوان»

ماریت تورن کویست یکی از اعضای خانواده‌ی بزرگ «با من بخوان» و از پشتیبانان جهانی این برنامه است. این تصویرگر و ترویجگرِ توانا که تاکنون دوبار از سوی «مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان» و برنامه «با من بخوان» به ایران دعوت شده، در چندین سال گذشته، در حوزه‌های گوناگون همکاری‌های مستمر و مؤثری با برنامه «با من بخوان» داشته است.
ماریت تورن‌کویست، از هنرمندانی است که با کتاب به یاری کودکان در وضعیت دشوار می‌رود تا آنان بهتر با مشکلات خود روبه‌رو شوند و برای آن‌ها راه‌حل‌های شدنی بیایند. از این رو، او افزون بر برنامه‌هایی که در کشور خود برای کودکان پناهنده دارد، در کنار برنامه‌ی «با من بخوان» قرار گرفته است و با اهدای کپی‌رایت کتاب‌های خود به این برنامه، و برگزاری کارگاه‌هایی در پیوند با کتاب‌های خود برای کودکان و آموزشگران «با من بخوان»، از این برنامه نیز پشتیبانی می‌کند. 

ماریت تورن کویست و «با من بخوان»

ماریت تورن کویست و با من بخوان

ماریت تورن کویست و «با من بخوان»

ماریت برای فضاسازی بهتر کتابخانه‌های «با من بخوان» برخی از طرح‌هاو تصویرسازی‌های خود را در اختیار کارشناسان «با من بخوان» قرار می‌دهد تا در طراحی فضای کتابخانه از آن‌ها بهره بگیرند.

ماریت تورن کویست و «با من بخوان»

ماریت تورن کویست و برنامه با من بخوان

ماریت تورن کویست و برنامه با من بخوان

تاکنون با کوشش‌ها و پیگیری‌های ماریت تورن کویست، حق انتشار هفت کتاب با تصویرگری او به برنامه‌ی «با من بخوان» هدیه شده و در مجموعه کتاب‌های این برنامه جا گرفته است. کتاب‌های «پرنده قرمز»، «فراتر از یک رویا»، «پیکو جادوگر کوچک»، «همه می‌روند برای خواب»، «تو مامانی‌ترین هستی!»، «جزیره‌ی شادی» و «لاک‌پشت و من»  از جمله آثار ماریت هستند که از سوی انتشارات مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان (کتاب‌ تاک) به فارسی ترجمه و منتشر شده‌اند.


لینک خرید آثار ماریت تورن کویست در کتاب هدهد


ماریت تورن کویست و برنامه با من بخوان

ماریت تورن‌کویست از سال ۱۳۹۴ به دعوت مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان، پروژه‌ی بین‌فرهنگی تولید کتاب‌های تصویری باکیفیت را برای برنامه «با من بخوان» در ایران آغاز کرد. او در این پروژه، به‌عنوان مدیر هنری با گروهی از تصویرگران جوان و خلاق ایرانی همراه شد تا کتاب‌هایی که متن و تصویرهای باکیفیت دارند، برای کودکان ایرانی تولید شود. تاکنون دستاورد چندین سال کار پیوسته در این پروژه، تصویرگری باکیفیت و انتشار 9 کتاب نوشته‌ی محمدهادی محمدی است. 

ماریت تورن کویست و کتاب های با کیفیت برنامه با من بخوان

این پروژه همچنان ادامه دارد و کتاب‌های بیش‌تری از این مجموعه در دست تولید و انتشار هستند. دو کتاب از این مجموعه «هفت اسب، هفت رنگ» با تصویرگری نوشین صفاخو و «18+2 دارکوب» با تصویرگری سلیمه باباخان جوایز بین‌المللی زیادی را از آن خود کرده‌اند. 

ماریت تورن‌کویست و همکاری با مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان

ادبیات کودک و نوجوان

این نخستین بار است که جایزه‌ی یوهانس ورمیر به هنرمندی اعطا می شود که عمدتاً به کار برای کودکان و نوجوانان متمرکز است. ادبیات کودکان و نوجوانان هلند هم در سطح ملی و هم در سطح بین‌المللی شهرت دارد. آثار ماریت تورن کویست نشان‌دهنده‌ی قدرتی است که ادبیات کودکان هلندی به آن شهرت دارد: یک شکل هنری تمام عیار و بدیع که در آن از موضوعات چالش‌برانگیز و گاه بحث‌برانگیز برای کودکان اجتناب نمی‌شود، مانند هویت جنسیتی، بحران تغییرات اقلیمی، نژادپرستی و جنگ. به گفته‌ی هیئت داوران سال 2024 این انتخاب نشان‌دهنده‌ی به رسمیت شناختن این موقعیت در زمینه‌ی هنر هلند و اهمیت اجتماعی آموزش فرهنگی است.

به مناسبت اهدای جایزه‌ی یوهانس ورمیر، وزارت آموزش، فرهنگ و علوم هلند نمایشگاهی از آثار ماریت تورن کویست در نزدیکی این وزارتخانه در لاهه واقع برای علاقه‌مندان دایر کرده است که از 4 نوامبر 2024 تا اواخر آوریل 2025 به روی علاقه‌مندان گشوده است.

ماریت تورن‌کویست و ادبیات کودک و نوجوان

سایت ماریت تورن‌کویست

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
خبر
جایگاه
اسلایدشو
با من بخوان صفحه اصلی
Subscribe to