معرفی کتاب های مناسب برای کودکان ۷ - ۹ سال

در این صفحه کتاب های مناسب برای کودکان ۷ - ۹ سال معرفی شده‌اند.

در سال‌های نخست دبستان که کودکان با خواندن و نوشتن آشنا شده‌اند، می‌توانند کتاب‌هایی با متن ساده و کوتاه را خودشان بخوانند. بنابراین بهتر است علاوه‌بر بلندخوانی برای کودکان، گاهی هم اجازه دهیم خود کودکان کتاب به دست بگیرند و از خواندن کتاب لذت ببرند. این کار به آن‌ها اعتمادبه‌نفس می‌دهد که مهارت‌های خود را به‌کار گیرند و در جهت تقویت این مهارت‌ها تلاش کنند.

کتاب‌هایی با موضوع مهارت‌های زندگی، ارزش‌های زندگی، محیط زیست و کتاب‌های تصویری برای این گروه سنی مناسب است. بهتر است کتاب‌هایی که به‌صورت غیرمستقیم به کودکان آموزش می‌دهند را در دسترس‌شان قرار دهیم.

زیر دسته بندی ها
گریس دختر بچه‌ای شش ساله است که تازه به مدرسه رفته است. او نگاهی طنزآلود به دنیای اطرافش دارد که از سادگی های کودکی سرچشمه می گیرد.
دوشنبه, ۲۱ فروردین
خانم هاترن، معلم هنر مدرسه، در بین دانش آموزان محبوبیتی ندارد. چون خیلی سختگیر است و اخلاقش مانند لباس‌هایش زشت است. بدتر از همه، او انتظار دارد که در کلاس هنر همه چیز مرتب و منظم سر جایش باشد و دانش آموزان مانند یک شانه تخم مرغ به ردیف و پشت سر هم بنشینند و آن طوری نقاشی کنند که او می‌خواهد. همه از دستورات خانم هاترن اطاعت می‌کنند. البته همه، به‌جز بیدی. کتاب «بیدی» داستان این دختر و دنیای جادویی‌اش را روایت می‌کند.
دوشنبه, ۱۴ فروردین
«جیب‌های آنجلیکا اسپراکت» کتابی است در مورد خانمی به همین نام که کت بلند بنفش جالبی پر از جیب دارد و هر جیب وسیله خارق العاده‌ای درونش دارد.
چهارشنبه, ۲۵ اسفند
آموس یک کوآلا ست... حیوانی که شاید کمتر قهرمان کتابی شده باشد! بیشتر پای موش‌ها و خرگوش‌ها و شیرها به کتاب‌ها باز می‌شود. همین حیوان متفاوت شاید اولین چیزی باشد که توجه مخاطب کتاب را به خود جلب کند؛ حیوانی رنگارنگ که در شهری سیاه‌ و سفید گیر افتاده، شهری که انگار تمامش را دوده گرفته، حتی گل‌ها و سبزه‌ها هم سیاه سیاه‌اند. به همین دلیل، همه آموس را چپ‌چپ نگاه می‌کنند؛ حیوانی قرمز و زرد و آبی میان این همه سیاهی که گویی در شهر خودش غریبه است!
دوشنبه, ۲۳ اسفند
جرمی هر شب خواب کفش هایی را می بیند که دوست دارد. همه ی همکلاسی های از این کفش ها دارند به جز او و آنتونیو. مادربزرگ معتقد است باید چیزی را بخرد که نیاز دارد، نه چیزی را که دوست دارد. سرانجام پسرک کفش مورد علاقه اش را با قیمت پایین تر در یک فروشگاه خیریه پیدا می کند و با آن که کفش ها برای او کوچک هستند آن ها را می خرد. 
دوشنبه, ۲۳ اسفند
تری و اندی با هم دوست هستند و در یک خانه ی درختی زندگی می کنند. در ابتدا خانه ی درختی آن ها ۱۳ طبقه داشت ولی هر از چندی ۱۳ طبقه به آن اضافه می کنند. آن ها در خانه درختی شان، اتاق ها و مسیرهای مختلفی دارند، یک مسیر گنده ی بولینگ، یک حوضچه پر از کوسه ی آدمخوار، شاخه های انگوری که می شود تاب خورد، یک آزمایشگاه مخفی زیرزمینی، یک نمایش عروسکی ۲۴ ساعته از داستان پانچ و جودی که هفت روز هفته اجرا می شود، یک اتاق مخصوص یادآوری چیزهایی که ممکن است فراموش کرده باشیم، یک آکادمی آموزش نینجاگری به حلزون ها و...، و یک اتاق تغییر قیافه ی ۵۰۰۰ چهره که لباس مبدل برای هر موقعیتی دارد.
چهارشنبه, ۱۱ اسفند
داستان شهر موش کورها از سال‌ها پیش شروع شد. روزی موش کوری در یک چمنزار زیرِ زمین رفت. آن زیر مدتی طولانی‌ای تنها نماند و با گذشت زمان زندگی زیرزمینی را تغییر داد... کتاب «شهر موش کورها» به تاریخ صنعتی شدن و پیشرفت زندگی مدرن بر کره‌ی زمین و نیاز به برقراری تعادل بین توسعه و استفاده از منابع طبیعی با نقش آفرینی یک موش کور می‌پردازد.
دوشنبه, ۹ اسفند
اثر بازنویسی از قصه عامیانه کدوی قلقله زن است. خاله پیرزن به دیدن دخترش می رود که در سوی دیگر جنگل خانه دارد. سر راهش گرگ، پلنگ و شیر را می بیند. اما، با چرب زبانی از دست آن ها فرار می کند. یک هفته در خانه دخترش می ماند و هنگام برگشت به خانه داخل یک کدوی بزرگ پنهان می شود و پیرزن سالم به خانه اش می رسد.
چهارشنبه, ۴ اسفند
شنگال چیزی است بین قاشق و چنگال؛ نه قاشق است و نه چنگال. نه قاشق ها او را در جمع خود می‌پذیرند نه چنگال‌ها. او روی میز غذا جایی ندارد و بسیار تنهاست.
دوشنبه, ۱۸ بهمن
شب بود و حوصله گلناز و خرس قطبی سر رفته بود. مادر پای کامپیوتر به کارهایش می‌رسید و پدر پای تلویزیون بود. پدر از پای تلویزیون بلند می‌شود بدون آن‌‌که آن را خاموش کند. خرس قطبی سراغ تلویزیون می‌رود و خاموشش می‌کند. گلناز می‌پرسد چرا؟ خرس قطبی پاسخ می‌دهد: «به‌خاطر خرس‌های قطبی!».
چهارشنبه, ۱۳ بهمن
دری، دختر کوچولوی ۶ ساله دارد. دوست خیالی ای او هیولایی است به نام مری. البته دری معتقد است که هیولاهای زیادی در خانه آن ها زندگی می کنند مثل هیولای ماشین لباس‌شوی، هیولای جاروبرقی، هیولای توالت یا راه پله، یا هیولای سس گوجه که وقتی فشارش می دهی صدایش در می آید. خواهر و برادر بزرگترش، ویولت و لوک، دوست ندارند با او بازی کنند، از خیالبافی های او کلافه اند و معتقدند که رفتارش مثل نی نی کوچولوهاست. سرانجام روزی ویولت و لوک برای اینکه او از کارهای بچه گانه اش دست بردارد به او می گویند خانمی به نام گابل گراکر وجود دارد که نی نی کوچولوها را می دزدد.
شنبه, ۲ بهمن
چشم‌های سار کوچولو ضعیف شده است و نمی‌تواند کتاب بخواند و باید از عینک استفاده کند. وقتی دوستانش او را با عینک می‌بینند به او می‌خندند و مسخره‌اش می‌کنند. سار کوچولو غمگین می‌شود.
شنبه, ۲۵ دی
اگر کسی بگوید: «من از هیچ چیز نمی ترسم»، یا دارد شوخی می‌کند یا معنی درست و کامل احساس «ترس» را نمی‌داند.  «ترس» یکی از مهم‌ترین احساساتی است که از لحظه تولد تا آخرین دم زندگی، با انسان همراه است. ترسیدن، به ما کمک می‌کند که در موقعیت‌های خطرناک، رفتار یا واکنش مناسب انجام دهیم. 
چهارشنبه, ۲۲ دی
با دست‌هایمان به جای زدن چه کارهایی می‌توانیم بکنیم؟ با دست‌ها می‌شود نمایش عروسکی بازی کرد، در لباس پوشیدن به برادر کوچک‌تر کمک کرد، به جانوران غذا داد، مسواک زد، در آغوش گرفت و ده‌ها کار دیگر. کتاب «دست برای زدن نیست» تلاش می‌کند کودکان را از اعمال خشونت با زدن دیگران دور کند و به آن‌ها روش‌هایی برای کنترل خشمشان پیشنهاد دهد. 
شنبه, ۱۸ دی
صبح یکی از روزهای تابستان « جالی پستچی » مانند برنامه‌ همیشگی‌اش از خواب بیدار شد، صبحانه خورد و لباس پوشید تا سراغ دوچرخه‌اش برود و نامه‌های آن روز را به دست آسیابان، گربه‌ پشمالو، دختر مو بلند و بقیه برساند. اما دوچرخه‌اش پنچر شده بود. پس پیاده راه افتاد. بین راه ناگهان جغجغه‌ بچه غول از آسمان روی سرش افتاد و از حال رفت. وقتی به هوش آمد خرگوشی را دید که یکی از نامه‌ها را برداشته و می‌دود.
شنبه, ۱۸ دی
 اسکندر، پادشاده مقدونیه علاقه ی زیادی به کشورگشایی دارد. او پس از لشکرکشی های بسیار به سرزمین چین می رسد. کشور چین از لشکری بزرگ و قدرتمند برخوردار است و پادشاهی مهربان و دانا کشور را اداره می کند. اما فرمانروای کاردان چین به جای جنگ، با خرد و تدبیر اسکندر را راضی به صلح و دوستی می کند.
چهارشنبه, ۱۵ دی
اثر بازنویسی خلاق از قصه های عامیانه ایرانی است. گنجشکی برای ساختن لانه بوته خاری پیدا می کند. پیرزنی بوته خار را از او می خواهد تا تنور آتش کند و قول می دهد که به عوض آن کمی نان به او بدهد. اما پیرزن بدقولی می کند. گنجشک نان های پیرزن را برمی دارد و به چوپانی می دهد تا به عوض آن کمی شیر بگیرد. چوپان هم سهم شیر او را نمی دهد. گنجشک میشی از گله او برمی دارد، و در دهکده به بابا درویشی که عروسی پسرش است می دهد. او هم سهم گنجشک را نمی دهد. گنجشک عروس را برمی دارد و به تار زن می دهد و تار او را می گیرد.
دوشنبه, ۱۳ دی
المر با دیگر فیل ها فرق دارد. همه فیل‌ها خاکستری هستند، اما او چهارخانه و رنگارنگ است و به هر کجا می‌رود، همه او را می‌شناسند. المر از این که با دیگران تفاوت دارد، چندان راضی نیست. برای همین خود را به رنگ خاکستری در می‌آورد تا شبیه دیگران شود. ولی حالا هیچ کس او را نمی‌شناسد. 
دوشنبه, ۱۳ دی
برخی کلمات مهربانانه‌اند و برخی نیستند. کلمات برای اذیت کردن کردن نیستند. کلمه‌های آزار دهنده چه می‌کنند؟ در کتاب «کلمه‌ها برای اذیت کردن نیستند!» نویسنده پیش از آن‌که به موضوع آزار رساندن به دیگران با کلمات بپردازد، دنیای جالب و سرگرم‌کننده کلمات را به کودکان نشان می‌دهد. کلماتی که کوتاه یا بلند هستند یا خنده‌دار  هستند و می‌توانند آرام یا بلند گفته شوند. در بخشی دیگر کتاب به احساسات مختلفی می‌پردازد که کودکان ممکن است پس از شنیدن کلمات ناراحت‌کننده تجربه کنند.
شنبه, ۱۱ دی
پنگوئن‌ها یک دلیلی دارد که بال دارند، نه؟ داشتن دوستی که برای خودش یک هواپیمای شخصی داشته باشد و پیشنهاد بدهد تو را هم سوار کند خوب است، اما تجربه کردن پرواز با بال های خودت چیز دیگری است. در واقع بال‌های پنگوئن برای پرواز ساخته نشده‌اند اما پنگوئن از آرزوی پرواز دست نمی‌کشد.
دوشنبه, ۶ دی