فهرست کتاب های ترجمه شده برای کودکان و نوجوانان
- فهرست کتاب های ترجمه شده برای کودکان و نوجوانان
- فهرست کتاب های ترجمه شده برای کودکان ۰ - ۲ سال
- فهرست کتاب های ترجمه شده برای کودکان ۳ - ۶ سال
- فهرست کتاب های ترجمه شده برای کودکان ۷ - ۹ سال
- فهرست کتاب های ترجمه شده برای کودکان ۱۰ - ۱۲ سال
- فهرست کتاب های ترجمه شده برای نوجوانان ۱۳ سال به بالا
- فهرست کتاب های ترجمه شده برای بزرگسالان
داستانی در فضای آلمان و به سبک گوتیک و اسرارآمیز، ماهرانه، پیچیده، سرگرم کننده، ترسناک، هیجان انگیز و هوشمندانه است. قصه ای پریانی برای کودکان و داستانی تفکربرانگیز و هنرمندانه از نظر روایت برای بزرگسالان. داستانی در ژانر وحشت درباره ی خیر و شر، مهربانی و خودخواهی، زندگی و هنر.
شنبه, ۲۶ فروردین
در روزگار قدیم که فکر و ذکر همه ی شاهزاده خانم ها زیبایی بود، در سرزمین خیالی "دم پختک" شاهزاده خانمی به دنیا می آید به نام "رز" که بسیار زشت است. او در آرزوی زیبا شدن و ازدواج با شاهزاده ی سرزمین سبزیجات به یک پری مهربان و نیروی جادویی اش متوسل می شود. پادشاه، پدر رز، مردی نادان است که از هر چه خرد و خردمند بود بیزار است و خردمندان را از کشورش بیرون می کند. اما دلقک دربار که مردی خردمند و قدرتمند است با ترفندی خود را در دل پادشاه جا کند تا بتواند خردورزی را به کشور باز گرداند.
دوشنبه, ۱۴ فروردین
ایزی دختر کوچکی است که از خیلی چیزها می ترسد. او از تاریکی، عنکبوت، از اشتباه کردن هنگامی که نقاشی می کشد، از افتادن وقتی اسکیت به پا دارد، یا وقتی که باید در نمایش مدرسه روی صحنه برود و از جنگل تاریک و انبوه هم می ترسد.
یکشنبه, ۲۱ اسفند
در مدرسه کلمنتین همه دانش آموزان در تلاش هستند برای سفر بهاری خود پول تهیه کنند. کلاس سومیها و چهارمیها تصمیم دارند استعدادهای خود را در مراسمی به نمایش بگذارند. امّا کلمنتین کار ویژهای که مناسب این برنامه باشد به فکرش نمیرسد.
چهارشنبه, ۳ اسفند
کتاب «میک هارته اینجا بود» روایت فیبی از مرگ برادرش است. میکِ هشتساله در تصادف با دوچرخه جانش را از دست داده است. مادر، پدر و خواهرش هر یک به شکلی غمگین و سوگوار هستند. فیبی ضمن مرور خاطرات میک، رویارویی خود و والدینش با این حادثهی ناگوار را تعریف میکند.
چهارشنبه, ۳ اسفند
"حقیقت دارد من یک فیلسوف کوچکم" کتابی است در هشت دفتر، به شکل خاطره نویسی یک کودک که در هر دفتر از موضوعاتی چون حسادت ها، تفاوت ها، دلخوشی ها، غم ها، نگرانی ها، تنهایی ها و با هم بودن ها، جور دیگر بودن ها، ظاهر و درون انسان ها، حسرت خوردن ها، پرسش ها و پاسخ ها و چگونگی طرح آن ها، بیماری و پیری، درد داشتن ها و بسیاری نکته های ریز فلسفی و روانشناختی صحبت می کند.
سه شنبه, ۲ اسفند
الن کودکی تنها است و حوصله اش سر رفته و دوست دارد با کسی همبازی شود . او از تاریکی می ترسد و در عین حال ماجراجویی را هم دوست دارد. او برای رفع تنهایی خود با شیر پارچه ایش بازی می کند؛
سه شنبه, ۲ اسفند
تا حالا شنیده اید یک دیو زمینی بخواهد از شرایط زندگی خود در غار زیر انبار قدیمی باغ دست بردارد، به خانه ی آدم ها برود، تمام عادت های خود مانند تف کردن، آروغ زدن، نخوردن کرم خاکی و... را فراموش و با مقررات انسان ها زندگی کند، هر چند سخت باشد؟
چهارشنبه, ۲۶ بهمن
"موزا" پسری ۹ ساله و دورگه ای است که با پدربزرگش در دهکده ای در صحرای لاکوتا در میان سرخپوستان زندگی می کند. مادر سرخپوستش در هنگام تولد او می میرد و پدر سفید پوستش پزشکی است که موزا هرگز او را ندیده و در کلان شهری (تکنوسیتی) ساخته شده ی دست انسان و با استفاده از تکنولوژی مدرن و هوای مصنوعی زندگی می کند.
چهارشنبه, ۱۹ بهمن
لیام و مکس دو پسر نوجوان ساکن در یکی از روستاهای انگلستان در تعطیلات تابستان به سر میبرند. خانواده مکس از روستائیان و پدر لیام نویسنده و مادرش هنرمند و عکاس هستند. آنها هنگام بازی و کندن زمین به خیال پیدا کردن گنج، چاقویی کهنه پیدا میکنند که در سراسر تابستان لیام آن را با خود به همهجا میبرد.
سه شنبه, ۱۸ بهمن
هشت داستان کوتاه، طنز و فانتزی با درونمایه اجتماعی فلسفی در کتاب "دوباره احمق های چلم" گرد هم آمده اند تا به مخاطب لذت بدهند و او را بخندانند. داستان ها حماقت انسان ها را به تصویر کشیده اند و راه حل هایی که برای مشکلات پیش آمده مطرح می شود از موضوع اصلی احمقانه تر است. حوادث داستان در دهکده ی خیالی "چلم" روی می دهد که مشهور است اداره ی آن با رئیس شورا و بزرگانی است که همه احمق هستند.
دوشنبه, ۱۰ بهمن
خرگوش ما در کتاب «این یک جعبه نیست» یک جعبه دارد ولی آیا در خیال او هم این یک جعبه است؟ البته که نه!
هر بار که از او پرسیده می شود آیا این یک جعبه است؟ او در خیال خود آن را چیز دیگری می بیند. یکبار ماشینی است سوار بر آن، بار دیگر جعبه را یک قله کوهی می بیند که به بالای آن رسیده است یا خانه ای که در حال آتش گرفتن است و او مشغول خاموش کردن آن و بار دیگر ربات و ....
یکشنبه, ۹ بهمن
سوفی کوچولو می خواهد بزرگ که شد یک کار خیلی بزرگ انجام دهد. در این باره با مادرش حرف می زند. مادر شغل های زیادی به او پیشنهاد می کند، مانند، پرستاری، شست و شو گری فیل در باغ وحش! رانندگی جرثقیل و خیلی کارهای دیگر.
سه شنبه, ۴ بهمن
واژه نامه ای موضوعی و مصور و الفبائی که مفاهیم کلیدی ریاضیات ۵ سال دبستان را به زبان نسبتاً ساده و به کمک مثال و تصویر بیان می کند. از ویژگی های این فرهنگنامه طرح پرسش در ذهن دانش آموز است به طوری که او را با موضوع های مطرح شده درگیر و برای پاسخ گویی به پرسش ها به تلاش بیشتر وامی دارد.
یکشنبه, ۲ بهمن
پسرک تنها است و نیاز به یک همبازی دارد. تخیل قوی و کودکانه او در حیاط خانه و در دل طبیعت به کار می افتد. گربه اش را به شکل یک ببر می بیند. با سگش یک گرگ می شود، همراه با ماهی حوض، به دریانوردی می رود. اما گربه و سگ و ماهی علاقه ای به این بازی ها ندارند.
چهارشنبه, ۲۸ دی
"پروانه " یازده سال دارد و در کابل در زمان سلطه ی طالبان بر افغانستان (سال ۱۹۹۷) زندگی می کند. مادرش نویسنده ای اخراجی است که با کمک دوست نزدیکش در سازمان اتحاد زنان افغان به فعالیت می پردازد. پدرش معلم تاریخ است که در اثر بمباران یک پایش را از دست داده و به جرم تحصیل در انگلستان و خواندن کتاب های انگلیسی، توسط طالبان به زندان افتاده است.
شنبه, ۱۰ دی
رفتن به تعطیلات، آن هم در تابستان و کنار دریا خیلی کیف دارد. البته اگر تنها نباشی، یعنی فقط با پدر و مادرت نباشی بلکه والدینت حاضر شوند یکی از دوستان تو را هم با خودشان به سفر ببرند. والدین تیم خیلی با او کنار می آیند و بیسکویتز را هم با خودشان می برند (راستش از بس دوست تیم خوراکی و بیسکویت می خورد، اسمش را بیسکویتز گذاشته اند).
دوشنبه, ۵ دی
«فلدولین» بر خلاف سایر خفاشها که از شاخهها آویزان میشوند، ووارونه است. ولی با وجود «متفاوت بودن» خیلی خوشبخت است. پدر و مادرش امیدوار بودند که او هم یک روز مانند سایر خفاشها شود. او بزرگ و بزرگتر شد ولی هیچ تغییری نکرد.
دوشنبه, ۵ دی
"کل ماتیوز" پانزده ساله دوران تبعیدش را در جزیره ای در آلاسکای امریکا می گذراند. او مجرم است همکلاسی اش "پیتر" را چنان با عصبانیت کتک زده و سر او را به زمین کوبیده که پیتر دیگر نمی تواند مانند یک انسان سالم راه برود و زندگی کند.
چهارشنبه, ۳۰ آذر
۲۴ ماه اگوست سال ۷۹ میلادی، ساعت ده صبح، در شهر پومپئی ایتالیا وضع با همیشه تفاوت دارد. دود غلیظی از دهانه ی کوه وزوو بیرون می آید. "توصیه ی به درد بخور" در این وضعیت این است: "دعایت را بخوان! به معبد خانه ات برو و به درگاه خدایان دعا کن که از این مهلکه جان سالم به در ببری."
شنبه, ۱۹ آذر