داستان واقع گرا
در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با کتاب کودک درباره داستان واقع گرا را مشاهده کنید.
تا به حال شده به این فکر کنید که میخواهید زودتر بزرگ شوید و کارهای بزرگسالان را انجام دهید؟ برخورد والدینتان چگونه بوده؟ آیا آنها هم مثل خانوادهی «میگل» مخالفت کردهاند؟ یا به شما اجازه دادهاند به آنها کمک کنید؟
دوشنبه, ۱۱ مهر
بازی باب گراهام با نور خورشید شگفتانگیز است. او در کتاب «خورشید چطور به خانه کوکو رسید» طلوع خورشید را بهانهای برای نشان دادن برخی رخدادها در سراسر دنیا کرده است. این کتاب، میتواند ادامهی کتاب «دکمههای نقرهای» باشد. در یکی از صفحههای کتاب، بر دیوار خانهی کوکو، دختر داستان، نقاشی او را از جودی و جاناتان میبینیم.
چهارشنبه, ۲۱ اردیبهشت
کتاب «دکمههای نقرهای» داستان دیدن چیزها و کسانی است که روزانه به آنها توجه نمیکنیم؛ چیزها و کسانی که از ما دور هستند و نمیتوانیم آنها را ببینیم، اما شبیه همهی رخدادهای این کتاب همواره پیرامون ما در جریاناند.
دوشنبه, ۱۹ اردیبهشت
کتاب «تا خانه در باران» نمایشی از رخدادهای یک شب بارانی است از فاصلههای نزدیک و دور. مادری با فرزندش در راه خانه است، سوار بر ماشین. در این شب بارانی که جادهها شلوغ و لغزنده است، کودک شاهد رخدادهایی عجیب و ساده است. ما از نماهای دور و نزدیک مانند یک فیلم، نظارهگر این داستان نمایشی هستیم. از خرگوشها و موشها و ماهیها و اردکها تا حتی حلزون. از وسایل و جزئیات لباس و ماشینها، تا خیابان و آسمان و بزرگراه. همه چیز در این کتاب دیدنی است و خواندنی.
شنبه, ۱۷ اردیبهشت
کتاب «رامونای شجاع شجاع» سومین جلد از مجموعه کتاب «رامونا» ست. رامونا دوست دارد استقلال بیشتری پیدا کند و در این مسیر اولین مشکلی که باید حل شود، یکی بودن اتاقش با خواهرش بئاتریس است. اما باید دید که یک اتاق جدا میتواند به مستقل شدن رامونا کمک کند یا نه.
سه شنبه, ۴ خرداد
کتاب «رامونای آتشپاره» دومین جلد از مجموعه کتاب «رامونا» ست. موضوع این قسمت، وارد شدن رامونا به مدرسه و شروع دوره کودکستان است و معلم مهربانی که قرار است رامونا خوب بودنش را به او اثبات کند. داستان همراه شدن رامونا با دیگران که برای اولین بار بدون حضور مادر و سایر اعضای خانواده اتفاق میافتد و همینجاست که اولین قدمهای رامونای آتشپاره برای وارد شدن به جامعهای بزرگتر برداشته میشود.
سه شنبه, ۴ خرداد
کتاب «دنیای رامونا» جلد هشتم و در واقع آخرین جلد از مجموعه کتابهای «رامونا»ست. «رامونا» آمادهی رفتن به کلاس چهارم شده. الان خواهر کوچکتری دارد به نام «روبرتا» که باید بعضی از مسئولیتهای نگهداری از او را هم به عهده بگیرد و بالاخره توانسته یک دوست دختر صمیمی به اسم «دیزی» برای خودش داشته باشد.
دوشنبه, ۳ خرداد
کتاب «رامونا و خواهرش» اولین جلد از مجموعه کتاب «رامونا» است. این کتاب تنها جلدی است که داستان از زبان بئاتریس خواهر رامونا گفته میشود. بئاتریس که معمولاً آرام و ساکت است و سعی دارد همهٔ کارها را درست جلو ببرد؛ نمیداند با شیطنتهای خواهر آتشپارهاش «رامونا» چهطور کنار بیاید.
دوشنبه, ۳ خرداد
کتاب «عروس دریایی» داستان مواجه دختری است به نام سوزی با مرگ بهترین دوستش. سوزی بهترین دوستش «فرنی» را از دست داده است. فرنی در دریا غرق شده، در حالی که همه میدانند بهترین شناگر مدرسه بوده است. سوزی نمیتواند این حادثه را بپذیرد.
یکشنبه, ۲ خرداد
کتاب «رامونا و پدرش» چهارمین جلد از مجموعه کتاب «رامونا» ست. پدر شغلش را از دست داده و زمان بیشتری در خانه است. رامونا که فکر میکند با بودن پدر در خانه میتواند زمان شاد بیشتری را با او بگذراند؛ به مرور متوجه این میشود که پدر حال چندان خوبی ندارد. همیشه در حال صحبت با تلفن یا در انتظار زنگ زدن تلفن است و نمیتواند با رامونا بازی کند.
یکشنبه, ۲ خرداد
کتاب «مطلقا تقریبا» داستان پسری ۱۰ ساله است به نام آلبی که در هیچ چیزی بهترین نیست؛ نه خوشتیپترین پسر کلاس و مدرسه است و نه ورزشکارترین. خواندن برایش سخت است و از ریاضی سر در نمیآورد. با اخراج شدن از مدرسه خصوصی، آلبی اعتماد به نفس خود را کاملا از دست میدهد و پدر کمالگرایش را حسابی ناامید میکند.
چهارشنبه, ۲۹ اردیبهشت
کتاب «رامونا و مادرش» جلد پنجم از مجموعه کتاب «رامونا» ست. داستان این قسمت داستان رامونایی است که هنوز دوست دارد خرگوش کوچولوی مامان باشد؛ اما نمیفهمد چرا دیگر مامان او را خرگوش کوچولوی خودش نمیداند. مادر رامونا هنوز کار تمام وقت میکند و سرش شلوغ است، پدر هم صندوقدار فروشگاه شده و وقت سرخاراندن ندارد. بئاتریس هنوز کم صبر است و فکر میکند دوستداشتنی نیست. حالا رامونا باید بتواند علاوه بر همه این مشکلات ماندن در کنار خانواده دوستش «هوی» را در چند ساعت بعد از مدرسه هم تاب بیاورد.
سه شنبه, ۲۸ اردیبهشت
کتاب «رامونای هشت ساله» جلد ششم از مجموعه کتاب «رامونا» ست. داستان این جلد داستان رفتن رامونا به کلاس سوم و روبهرو شدنش با مسائل جدید است. رامونا که از رفتن به کلاس سوم خیلی خوشحال است؛ با مشکلاتی هم روبه روست. مثل اینکه باید برای حفظ شرایط خانوادهاش بعدازظهرها به خانهٔ دوستش برود تا مادرش بتواند تمام وقت کار کند، اما مشکل بزرگ این است که در آنجا باید با دختر کوچک خانواده «ویلاجین» همبازی شود و او را مشغول کند، کاری که برای رامونا خیلی سخت است.
دوشنبه, ۲۷ اردیبهشت
کتاب «اُلی عزیز» سه داستان را روایت میکند. داستان آُلی، برادر بزرگترش مات و قهرمان که یک پرستو است. «الی عزیز» داستانی است درباره تغییر، هدفهای بزرگ، تاوانهای سخت و تلاش برای ادامه دادن.
شنبه, ۲۱ فروردین
برای اولین بار «سارا به دندانپزشکی میرود» او با این که، این کار را دوست ندارد اما با شجاعت، به آنجا میرود. در زمان معاینه میترسد و فرار میکند؛ کم کم با کمک دکتر، اوضاع رو به راه میشود و او از پس این کار بر میآید.
شنبه, ۹ اسفند
«آپولین راننده میشود» از مجموعه کتاب «بازیها و رفتارهای کودکانه» درباره خلاقیت و تخیل در بازی کردن است. آپولین با یک جعبه ماشین بازی میکند. وقتی هم چپ میکند. به تعمیر کار زنگ میزند تا ماشین را درست کند.
سه شنبه, ۳۰ دی
«پوپی گرسنه است» از مجموعه کتاب «لئو و پوپی» است. پوپی گرسنه است اما غذا نمیخورد. لئو از عروسکش، پوپی، عصبانی میشود. او یه یاد رفتار مادرش با خودش میافتد و تلاش میکند تا راهی پیدا بکند و به پوپی غذا بدهد.
چهارشنبه, ۱۷ دی
«آواره بیخورشید»، روایت مهاجرت و کوچ از کشوری به کشور دیگر بر اثر جنگ و ناامنی است. سالها است که مردم افغانستان درگیر جنگی فرسایشی هستند، چه با نیروهای متجاوز و چه با نیروهای واپسگرای داخلی مانند طالبان. دورهای از زندگی در افغانستان با تسلط طالبان همراه شد. دورهای سخت که مردم افغانستان بسیاری از چیزهایی که داشتند، از جمله میراث فرهنگی کهنشان مانند پیکرههای عظیم بودا در بامیان را از دست دادند. در دورهای که طالبان کم کم میرفتندبخش های اصلی افغانستان را در اختیار بگیرند، به منطقه بامیان رسیدند. داستان «آواره بیخورشید»، در چهار نقطه در جریان است، بامیان در روزگاری که طالبان روستا به روستا پیش میرفتند، در کابل، که دیگر آن را در اختیار گرفته بودند و در حومههای تهران و شهریار، و ورامین که مهاجران افغان به کارگری در زمینهای کشاورزی یا کارهای دیگر میپردازند. و البته مکان آخری که این داستان در آن بسته میشود، اردوگاه پناهندگان افغان در نزدیکی مرز خراسان و هرات است.
چهارشنبه, ۳ دی
«من میتوانم بدون کمک غذا بخورم» دربارهبخش هایی از مهارت غذا خوردن است که کودک میتواند خودش انجام دهد.
سه شنبه, ۲۷ آبان
«جک و نگرانی و گنده بک» داستانی آشنا از موقعیتهای دلهرهآور در زندگی و شیوه مواجهه ما با آنهاست.
سه شنبه, ۲۷ آبان