قصه‌های کودکانه

خواندن قصه برای کودکان، افزون بر رشد خلاقیت و هوش‌اش، به ایجاد رابطه‌ای صمیمی میان کودک و والدین نیز کمک می‌کند.
در این بخش، مجموعه‌ای از قصه‌های ویژه‌ی کودکانه گردآوری شده است. این روایات ساده هستند و نثری شیرین و داستانی دارند. 
بیش‌تر این داستان‌ها برگرفته از پیک دانش‌آموز، افسانه‌های ازوپ  و داستان‌های فضل‌الله مهتدی هستند.
هم‌چنین در این بخش، داستان‌هایی برای آشنایی کودکان با زبانزدهای (ضرب‌المثل) زبان فارسی درنظر گرفته شده است تا کودکان به سبب این داستانک‌ها، با فرهنگ خود آشنا شوند.


خرید کتاب باکیفیت کودک


داستان یا قصه نثری است که روایتی تخیّلی در آن نقل می‌شود. قصّه معمولاً روایتی است از کارهای آدم‌ها که راست پنداشته می‌شود. 

در سایت کتابک بخوانید: سودمندی‌های خواندن داستان قبل از خواب برای کودکان

در هيچ عصری انسان بی‌نياز از داستان نخواهد شد، زيرا كه داستان‌ها در زندگی انسان‌ها دارای جنبه‌های پندآموز و عبرت انگيز هستند و درس زندگی و تجربه‌ی بهتر زيستن را به انسان می‌آموزند.

زیر دسته بندی ها
ویکتوریا گل نرگس رو از همهٔ گل‌ها بیشتر دوست داشت. بهار که می‌شد، توی باغ، گل نرگس می‌رویید. به نظر ویکتوریا اینطور می‌اومد که گل نرگس شبیه یک شیپور زرد روشنه. پروانه‌های صورتی‌رنگ به سراغ گل‌ها می‌اومدن تا شهد اون‌ها رو بنوشن و گرده جمع کنن. زنبورعسل‌های درشت و پرمو، وزوزکنان از گلی به گل دیگه پر می‌کشیدن. ویکتوریا بوی دلپذیر گل‌های نرگس رو خیلی دوست داشت. وقتی باد می‌وزید، سر گل‌ها به پایین و بالا حرکت می‌کرد. برگ‌های تازهٔ درخت‌ها در باد موج می‌زد و صدای زمزمه‌ای از اون‌ها برمی‌خاست. ویکتوریا هر روز گل‌ها رو آب می‌داد تا زودتر بلند بشن. آفتاب، بر گلبرگ‌های لطیف نرگس بوسه می‌زد.
چهارشنبه, ۷ خرداد
کریسی بیرون مرغدونی راه می‌رفت و دونه‌هایی رو که جک کشاورز برای اون و مرغ‌های دیگه ریخته بود از زمین برمی‌چید. کریسی عاشق زندگی در مزرعه بود. هر چی که دلش می‌خواست اونجا بود: هر نوع دونه‌ای که دلش می‌خواست بخوره، زندگی در کنار مرغ‌های دیگه در مرغدونی، و امنیت در برابر حیوونای وحشی. تنها چیزی که از اون می‌خواستن این بود که روزی یک تخم بگذاره؛ که این هم کار سختی براش نبود. حتی بعضی روزها دو تا تخم می‌گذاشت.
چهارشنبه, ۷ خرداد
تام و سام، دو اردک زردرنگ، در آبگیر توی بوستان زندگی می‌کردن. بعضی روزها پسرکی به نام امی به آبگیر می‌اومد و به تام و سام تکه‌های نون می‌داد. تام و سام شناکنان می‌چرخیدن و به این خوراکی‌های خیس، نوک می‌زدن. گاهی هم سرشون رو زیر آب می‌کردن تا اگه ماهی از اون دور و بر رد می‌شه، بگیرن.
چهارشنبه, ۷ خرداد
لیلا و لئون توی یک غلاف نخود نشستن و روی آبگیر شناور شدن. اون‌ها که دو تا کفشدوزک بودن، گرمای خورشید رو روی بال‌های قرمز خال‌خالی‌شون احساس می‌کردن.     دو تا اردک شناکنان گذشتن. لیلا و لئون برای اون‌ها دست تکون دادن. اردک‌ها هم براشون «کواک» کردن و رد شدن. قورباغه‌ای از یک طرف آبگیر به طرف دیگه پرید. لیلا و لئون براش دست تکون دادن. قورباغه هم «غورغور» کرد و پرید لای بوته‌ها.
چهارشنبه, ۷ خرداد
گاو نری کنار نی‌زار آمد تا آب بخورد، پای‌اش سُر خورد و وقتی شلپی در آب افتاد، بچه‌قورباغه‌ی کم سن‌وسالی که در گل و لای نیزار بود، زیر پای او له شد.
چهارشنبه, ۷ خرداد
ما تصمیم داریم کتاب «آرش کماندار» را در «سه قسمت»  برایتان بلندخوانی کنیم.  آرش کماندار روایت تازه‌ای است از اسطوره  همیشه جاویدانِ آرش کمانگیر نویسنده: محمدهادی محمدی تصویرگر: ندا راستین‌مهر
شنبه, ۲۷ اردیبهشت
"بوسه هایی برای بابا" داستانی فانتزی و تصویری است که به موضوع خواباندن کودک با بازی و عشق پدرانه می پرازد. نویسنده: فرانسیس واتس برگردان: مینا پورشعبانی تصویرگر: دیوید لگ   
چهارشنبه, ۲۴ اردیبهشت
ما تصمیم داریم کتاب «آرش کماندار» را در «سه قسمت»  برایتان بلندخوانی کنیم.  آرش کماندار روایت تازه‌ای است از اسطوره  همیشه جاویدانِ آرش کمانگیر نویسنده: محمدهادی محمدی تصویرگر: ندا راستین‌مهر  
چهارشنبه, ۲۴ اردیبهشت
ما تصمیم داریم کتاب «آرش کماندار» را در«سه قسمت»  برایتان بلندخوانی کنیم.  آرش کماندار روایت تازه‌ای است از اسطوره  همیشه جاویدانِ آرش کمانگیر نویسنده: محمدهادی محمدی تصویرگر: ندا راستین‌مهر  
چهارشنبه, ۲۴ اردیبهشت
هر بهار در پارک پاندا یک نمایشگاه برگزار می‌شد. بستنی‌فروش‌ها بستنی‌های توت‌فرنگی، شکلات، و وانیل رو با قاشق‌های مخصوص توی قیف بستنی می‌گذاشتن. دستگاه‌های پشمک‌سازی می‌چرخیدن و شکر رو به کلاف‌های درهم‌پیچیده شیرین تبدیل می‌کردن. یک بادکنک‌فروش با بادکنک‌های رنگی، شکل حیوانات مختلف رو می‌ساخت، و همهٔ خرس‌های ساکن گریزلی‌ویل به نمایشگاه می‌اومدن تا هندوانه‌های آبدار، ذرت بودادهٔ کره‌ای، و عسل غلیظ و چسبناک بخورن. تری هم که یک خرس قهوه‌ای بود، توی پارک راه می‌رفت و به صدای نوازنده‌هایی که ساز می‌زدن گوش می‌داد و بچه‌هایی رو که در زمین بازی تاب می‌خوردن تماشا می‌کرد.
سه شنبه, ۱۶ اردیبهشت
هر روز صبح، بابای مری با ماشین قرمزرنگش به سرِ کار می‌رفت. بابا پیش از این که از گاراژ بیرون بیاد، می‌ایستاد و برای مری دست تکون می‌داد. مری هم برای پدرش دست تکون می‌داد و به داخل خونه برمی‌گشت.
یکشنبه, ۱۴ اردیبهشت
روز جهانی زمین از سال ۱۹۷۰، هرساله در تاریخ ۲۲ آوریل جشن گرفته می‌شود تا به هر یک از ما یادآوری کند که این زمین و اکوسیستم آن است که زندگی و معاش را برایمان فراهم می‌کند. قصه‌گو:مریم قاسم‌پور  
سه شنبه, ۹ اردیبهشت
فلیکر- کرم شبتاب- وزوزکنان توی پارک می‌گشت و از آسمون که با نور ماه روشن شده بود لذت می‌برد. بوته‌های پرگل و درختان سربه‌زیر انداخته، هوا رو معطر کرده بودن. از روی چند تا نیمکت، که در کنارهٔ جادهٔ باریکی قرار گرفته بودن، پروازکنان گذشت. سطل‌های زباله که کنار اون‌ها گذاشته شده بود از کاغذ ساندویچ، چوب آبنبات، پاکت خالی ذرت و  لیوان‌های خیس‌خوردهٔ بستنی لبریز بود.
سه شنبه, ۹ اردیبهشت
داستانی است لطیف درباره مهربانی، دوستی و قدرت عشق نوشته‌ی نویسنده و تصویرگر برجسته هلندی ماکس فلت هاوس. نویسنده و تصویرگر: ماکس فلت هاوس برگردان: هورزاد عطاری ناشر:مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان
دوشنبه, ۸ اردیبهشت
داستانی است لطیف درباره مهربانی، دوستی و قدرت عشق نوشته‌ی نویسنده و تصویرگر برجسته هلندی ماکس فلت هاوس. نویسنده و تصویرگر: ماکس فلت هاوس برگردان: هورزاد عطاری ناشر:مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان
دوشنبه, ۸ اردیبهشت
داستان خرگوش کوچولویی است که نمی‌خواهد بخوابد. کتاب به یکی از مشکلات رایج خانواده‌ها می‌پردازد: فرستادن کودکان به رختخواب؛ موقعیتی که هم برای کودک و هم پدر و مادر بسیار تنش‌زاست.
دوشنبه, ۸ اردیبهشت
آیرین هر روز یک ظرف پُر از بستنی می‌خورد. البته این که زیاد اشکالی نداشت؛ اشکال اینجا بود که آیرین تنها به خوردن بستنی راضی نمی‌شد. اون یک ظرف شکلات کاکائویی، یک آبنبات چوبی، یک پاکت سیب‌زمینی سرخ‌شده، و سه تا بطری نوشابهٔ گازدار می‌خورد.
دوشنبه, ۱ اردیبهشت
ماه تی‌تی،کلاه تی‌تی وقتی که به اینجا رسیدی چشمه آب رو ندیدی؟
یکشنبه, ۳۱ فروردین
کتاب «قورباغه و گنج» داستانی است درباره گنج‌های واقعی زندگی‌مان؛ چیزهای ارزشمندی که در زندگی داریم ولی گاهی فراموش‌شان می‌کنیم. نویسنده و تصویرگر:ماکس فلت هاوس برگردان:سارا یوسف‌پور ناشر:مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان قصه‌گو: زهرا ناظری 
یکشنبه, ۳۱ فروردین
نویسنده:محمد هادی محمدی    
شنبه, ۲۳ فروردین