کتاب های مناسب معلمین دبستان
<p>در این صفحه شما میتوانید لیست کتابهای مناسب برای معلمین پایه دبستان را مشاهده کنید. برای کسب اطلاعات بیشتر یا مشاوره در انتخاب کتاب، میتوانید از طریق تماس تلفنی یا واتس اپ با ما در ارتباط باشید.</p>
ریکی پسر ۱۰-۱۲ ساله ای است که به نظر همکلاسی هایش کمی عجیب وغریب است. حتی مادرش هم این طور فکر می کند. او خیلی دوست دارد معروف باشد ولی در هیچ چیز مهارتی ندارد؛ نه در ریاضی، نه فوتبال، نه دوچرخه سواری نه خیلی کارهای دیگر که معمولا برای پسرها مثل آب خوردن است. ریکی فکر می کند تنها مهارتی که دارد پخمه بودن است. او حتی از ظاهر خود هم راضی نیست.
چهارشنبه, ۱۱ اسفند
تری و اندی با هم دوست هستند و در یک خانه ی درختی زندگی می کنند. در ابتدا خانه ی درختی آن ها ۱۳ طبقه داشت ولی هر از چندی ۱۳ طبقه به آن اضافه می کنند. آن ها در خانه درختی شان، اتاق ها و مسیرهای مختلفی دارند، یک مسیر گنده ی بولینگ، یک حوضچه پر از کوسه ی آدمخوار، شاخه های انگوری که می شود تاب خورد، یک آزمایشگاه مخفی زیرزمینی، یک نمایش عروسکی ۲۴ ساعته از داستان پانچ و جودی که هفت روز هفته اجرا می شود، یک اتاق مخصوص یادآوری چیزهایی که ممکن است فراموش کرده باشیم، یک آکادمی آموزش نینجاگری به حلزون ها و...، و یک اتاق تغییر قیافه ی ۵۰۰۰ چهره که لباس مبدل برای هر موقعیتی دارد.
چهارشنبه, ۱۱ اسفند
داستان شهر موش کورها از سالها پیش شروع شد. روزی موش کوری در یک چمنزار زیرِ زمین رفت. آن زیر مدتی طولانیای تنها نماند و با گذشت زمان زندگی زیرزمینی را تغییر داد...
کتاب «شهر موش کورها» به تاریخ صنعتی شدن و پیشرفت زندگی مدرن بر کرهی زمین و نیاز به برقراری تعادل بین توسعه و استفاده از منابع طبیعی با نقش آفرینی یک موش کور میپردازد.
دوشنبه, ۹ اسفند
اثر بازنویسی از قصه عامیانه کدوی قلقله زن است. خاله پیرزن به دیدن دخترش می رود که در سوی دیگر جنگل خانه دارد. سر راهش گرگ، پلنگ و شیر را می بیند. اما، با چرب زبانی از دست آن ها فرار می کند. یک هفته در خانه دخترش می ماند و هنگام برگشت به خانه داخل یک کدوی بزرگ پنهان می شود و پیرزن سالم به خانه اش می رسد.
چهارشنبه, ۴ اسفند
شاید بسیاری از شما کتاب «شازده کوچولو» را خوانده باشید. در این صورت داستان کودکی و سرگذشت نویسنده آن، برایتان جذاب خواهد بود. کتاب «آنتوان و شازده کوچولو» بخشی از زندگی «آنتوان دوسنت اگزوپری» خلبان و نویسنده فرانسوی معاصر است.
شنبه, ۳۰ بهمن
شنگال چیزی است بین قاشق و چنگال؛ نه قاشق است و نه چنگال. نه قاشق ها او را در جمع خود میپذیرند نه چنگالها. او روی میز غذا جایی ندارد و بسیار تنهاست.
دوشنبه, ۱۸ بهمن
شب بود و حوصله گلناز و خرس قطبی سر رفته بود. مادر پای کامپیوتر به کارهایش میرسید و پدر پای تلویزیون بود. پدر از پای تلویزیون بلند میشود بدون آنکه آن را خاموش کند. خرس قطبی سراغ تلویزیون میرود و خاموشش میکند. گلناز میپرسد چرا؟ خرس قطبی پاسخ میدهد: «بهخاطر خرسهای قطبی!».
چهارشنبه, ۱۳ بهمن
«لونا برای تولدش میتوانست هر چیزی که دوست دارد از مادرش بخواهد؛ یک تاب بزرگ بالای قلهی کوه، بیست و یک همبازی که با آنها فوتبال بازی کند یا حتی یک داور که وقتی دارد با خودش شطرنج بازی میکند، جلوی تقلب کردنش را بگیرد. اما او آن سال چیزی دیده بود که با همهی اینها فرق داشت. لونا یک بچهی آدم دیده بود و دلش میخواست یکی از آنها داشته باشد.»
چهارشنبه, ۶ بهمن
می گویند کسی که روز یکشنبه به دنیا بیاید خوش شانس است. اما این موضوع در باره ی دخترک صدق نمی کند. پدر و مادرش را هرگز ندیده است و در یک پرورشگاه زندگی می کند. او حتی پدر و مادر عاریه ای هم ندارد.
دوشنبه, ۴ بهمن
دری، دختر کوچولوی ۶ ساله دارد. دوست خیالی ای او هیولایی است به نام مری. البته دری معتقد است که هیولاهای زیادی در خانه آن ها زندگی می کنند مثل هیولای ماشین لباسشوی، هیولای جاروبرقی، هیولای توالت یا راه پله، یا هیولای سس گوجه که وقتی فشارش می دهی صدایش در می آید. خواهر و برادر بزرگترش، ویولت و لوک، دوست ندارند با او بازی کنند، از خیالبافی های او کلافه اند و معتقدند که رفتارش مثل نی نی کوچولوهاست. سرانجام روزی ویولت و لوک برای اینکه او از کارهای بچه گانه اش دست بردارد به او می گویند خانمی به نام گابل گراکر وجود دارد که نی نی کوچولوها را می دزدد.
شنبه, ۲ بهمن
این مجموعه پنج جلدی از قصهها و افسانههای گریم با نام های «پسری که پدرخواندهاش مرگ بود و داستانهای دیگر»، «برادران سیاه شیطان و داستانهای دیگر»، «سه کوتوله در جنگل و داستانهای دیگر»، «زیبای خفته و داستانهای دیگر» و «شنل قرمزی و داستانهای دیگر» با هدف آشنایی نوجوانان با قصههای آلمانی و لذت بردن از ادبیات کهن و عامیانه ترجمه و منتشر شده است.
چهارشنبه, ۲۹ دی
چشمهای سار کوچولو ضعیف شده است و نمیتواند کتاب بخواند و باید از عینک استفاده کند. وقتی دوستانش او را با عینک میبینند به او میخندند و مسخرهاش میکنند. سار کوچولو غمگین میشود.
شنبه, ۲۵ دی
اگر کسی بگوید: «من از هیچ چیز نمی ترسم»، یا دارد شوخی میکند یا معنی درست و کامل احساس «ترس» را نمیداند.
«ترس» یکی از مهمترین احساساتی است که از لحظه تولد تا آخرین دم زندگی، با انسان همراه است. ترسیدن، به ما کمک میکند که در موقعیتهای خطرناک، رفتار یا واکنش مناسب انجام دهیم.
چهارشنبه, ۲۲ دی
با دستهایمان به جای زدن چه کارهایی میتوانیم بکنیم؟ با دستها میشود نمایش عروسکی بازی کرد، در لباس پوشیدن به برادر کوچکتر کمک کرد، به جانوران غذا داد، مسواک زد، در آغوش گرفت و دهها کار دیگر.
کتاب «دست برای زدن نیست» تلاش میکند کودکان را از اعمال خشونت با زدن دیگران دور کند و به آنها روشهایی برای کنترل خشمشان پیشنهاد دهد.
شنبه, ۱۸ دی
صبح یکی از روزهای تابستان « جالی پستچی » مانند برنامه همیشگیاش از خواب بیدار شد، صبحانه خورد و لباس پوشید تا سراغ دوچرخهاش برود و نامههای آن روز را به دست آسیابان، گربه پشمالو، دختر مو بلند و بقیه برساند. اما دوچرخهاش پنچر شده بود. پس پیاده راه افتاد. بین راه ناگهان جغجغه بچه غول از آسمان روی سرش افتاد و از حال رفت. وقتی به هوش آمد خرگوشی را دید که یکی از نامهها را برداشته و میدود.
شنبه, ۱۸ دی
اسکندر، پادشاده مقدونیه علاقه ی زیادی به کشورگشایی دارد. او پس از لشکرکشی های بسیار به سرزمین چین می رسد. کشور چین از لشکری بزرگ و قدرتمند برخوردار است و پادشاهی مهربان و دانا کشور را اداره می کند. اما فرمانروای کاردان چین به جای جنگ، با خرد و تدبیر اسکندر را راضی به صلح و دوستی می کند.
چهارشنبه, ۱۵ دی
اثر بازنویسی خلاق از قصه های عامیانه ایرانی است.
گنجشکی برای ساختن لانه بوته خاری پیدا می کند. پیرزنی بوته خار را از او می خواهد تا تنور آتش کند و قول می دهد که به عوض آن کمی نان به او بدهد. اما پیرزن بدقولی می کند. گنجشک نان های پیرزن را برمی دارد و به چوپانی می دهد تا به عوض آن کمی شیر بگیرد. چوپان هم سهم شیر او را نمی دهد.
گنجشک میشی از گله او برمی دارد، و در دهکده به بابا درویشی که عروسی پسرش است می دهد. او هم سهم گنجشک را نمی دهد. گنجشک عروس را برمی دارد و به تار زن می دهد و تار او را می گیرد.
دوشنبه, ۱۳ دی
المر با دیگر فیل ها فرق دارد. همه فیلها خاکستری هستند، اما او چهارخانه و رنگارنگ است و به هر کجا میرود، همه او را میشناسند. المر از این که با دیگران تفاوت دارد، چندان راضی نیست. برای همین خود را به رنگ خاکستری در میآورد تا شبیه دیگران شود. ولی حالا هیچ کس او را نمیشناسد.
دوشنبه, ۱۳ دی
برخی کلمات مهربانانهاند و برخی نیستند. کلمات برای اذیت کردن کردن نیستند. کلمههای آزار دهنده چه میکنند؟
در کتاب «کلمهها برای اذیت کردن نیستند!» نویسنده پیش از آنکه به موضوع آزار رساندن به دیگران با کلمات بپردازد، دنیای جالب و سرگرمکننده کلمات را به کودکان نشان میدهد. کلماتی که کوتاه یا بلند هستند یا خندهدار هستند و میتوانند آرام یا بلند گفته شوند. در بخشی دیگر کتاب به احساسات مختلفی میپردازد که کودکان ممکن است پس از شنیدن کلمات ناراحتکننده تجربه کنند.
شنبه, ۱۱ دی
با این که می دانم این چیزها فقط یک سری خیالات خام است، هر بار قهرمان کتابی به گذشته برمی گردد حسابی به او حسودی می کنم. به خصوص که بتواند برود و چیزی را در سال ها قبل درست کند. مژگان کلهر هم در رمان دختری با روبان سفید حتما این را می داند، چون فکر می کنم آدم های زیادی از فکر برگشتن به گذشته، حتی در حد مرور خاطرات خوش، لبخند می زنند.
چهارشنبه, ۸ دی