ستاره ی پشت پنجره

Submitted by editor69 on

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (Term)
مترجم (Term)
پدیدآورندگان (Term)
نگارنده معرفی کتاب
نوع محتوا
معرفی کتاب
جایگاه
معرفی کتاب صفحه اصلی

رنگ باختن سیاهی در طنین صدای خنده‌ کودکان- «با من بخوان» در جشن پنجمین سال تولد «خونه مادری» در دروازه غار

Submitted by editor69 on

«امروز پنج‌شنبه، سی‌ام شهریور ماه 1402 است. زندگی مثل روزهای گذشته در کوچه‌پس‌کوچه‌های دروازه غار جریان دارد. در کوچه‌ها که قدم می‌زنی، در هر گوشه‌ای، کارتن‌خواب یا مصرف‌کننده‌ای پایپ به دست، مشغول مصرف مواد روزانه‌اش است؛ بوی درهم‌آمیخته‌ی پلاستیک سوخته و زباله و ادرار، و پس‌توهای تنگی که نشئه‌ای زیر آفتاب در خواب عمیق‌اش غلت می‌زند. در همین کوچه‌ها و در لابه‌لای تصاویر ناراحت‌کننده و ناامیدی و تباهی، کودکان بازی می‌کنند. شادند و تصویر سیاه دروازه غار را در دنیای کودکی خود مخدوش می‌‌کنند. به یادمان می‌آورند که نباید به این سیاهی رنگ باخت. 

کوچه پس کوچه‌ها را به مقصد «خونه مادری» رج می‌زنیم. به کوچه‌ی فیضی پلاک پنج می‌رسیم که مثل همیشه آب‌پاشی شده است. هیاهو و هیجانی در کوچه برپاست. کودکان و بزرگسالان بین دو دری که متعلق به فضای «خونه مادری» است جابه‌جا می‌شوند. از در اول که وارد می‌شوی گویی وارد اتاق تمرین تئاتر شدی. هر سمت را که نگاه می‌کنی عده‌ای مشغول تمرین اجرای شعر یا متنی هستند. جلوی در دختران بزرگ‌تر، «سوگندنامه‌ی خواندن» را با صدای بلند می‌خوانند. فاطمه سعی دارد صدای اعضای گروه را هماهنگ کند، فریاد می‌زند بلندتر، پرانرژی‌تر. از طبقه‌ی بالایی صدای تمرین آواز می‌آید. خاله نیره حیدری حرکات همراه اجرای شعر را به کودکان کلاس‌اش یادآوری می‌کند و امیرعلی می‌خواهد قسمت ابتدای شعر که برعهده‌اش است را تکرار کند. «رفتم به باغی، دیدم کلاغی...» صدایی است که از کلاس کودکان زیر پنج سال بیرون می‌آید. مربی امیر را درون دفتر آورده تا متن خوش‌آمدگویی به مهمانان را برای خانم سیار بخواند. همه در سکوت به امیر گوش می‌دهند که شمرده‌شمرده متن خوش‌آمدگویی را می‌خواند و اشک شوق در چشمان پرسنل حلقه می‌زند، از محکم ایستادن امیر با متنی در دست‌اش، و صدای‌ش که بدون اشتباه واژه‌ها را کنار هم قرار می‌دهد... امروز جشن پنجمین سالگرد راه‌اندازی «خونه مادری» است...

کتابخانه خانه ی مادری

امسال، برخلاف سال‌های گذشته، آن‌چه از فعالیت پنج ساله‌ی «خونه مادری» ارائه می‌شود، حداقل‌های حمایتی، مراقبتی و تربیتی نیست، بلکه کیفیتی است متناظر و متناسب با آن‌چه در جهان برای یک کودک طلب می‌شود. امروز در «خونه مادری» نتیجه نه ماه تلاشی متفاوت در جهت احقاق حقوق کودکان ارائه می‌شود...»

این‌ها بخشی از گزارش سرکار خانم مریم زندی، مسئول آموزش «خونه مادری» است. «با من بخوان» از آذر ماه سال گذشته و با پشتیبانی مالی خانم خرمن کسرایی و مشارکت مالی و همکاری «خونه مادری» فعالیت خود در این مرکز را آغاز کرد. در گزارشی زیبا و تاثیرگذار از پنجمین سال راه‌اندازی «خونه مادری» به قلم خانم مریم زندی نتیجه‌ی حضور «با من بخوان» در این مرکز و تاثیرات آن بر روی کودکان، مادران و مربیان و آموزگاران را می‌بینیم.

«خونه مادری»، زیرمجموعه‌ی حمایتی- آموزشی از مجموعه «طلوع بی‌نشان‌ها»، در سال ۱۳۹۷ تاسیس شده است. این مرکز هر روز از صبح تا عصر پذیرای کودکان (نوزادان تا نوجوانان) آسیب‌دیده از اعتیاد و کارتن‌خوابی است و افزون بر نگه‌داری و تغذیه‌ی آن‌ها در طور روز، نیازهای آموزشی آن‌ها را نیز برآورده می‌کند و توانایی‌های آن‌ها را در آمادگی برای ورود به مدرسه و همچنین جامعه افزایش می‌دهد. با آغاز همکاری «با من بخوان» و «خونه مادری» کتابخانه‌ای با نزدیک به ۸۰۰ جلد کتاب در این مرکز گشایش یافت و مربیان و یاوران این مرکز در کارگاه‌های آموزشی گوناگونی شیوه‌های سهیم شدن کتاب با کودکان را فراگرفتند به این امید که سرنوشتی دیگر برای این کودکان رقم زده شود.

کتابخانه  با من بخوان دروازه غار

متن کامل این گزارش را در لینک زیر بخوانید:

گزارش جشن پنجمین سالگرد راه‌اندازی «خونه مادری»

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (دسته بندی)
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
خبر
جایگاه
اسلایدشو
با من بخوان صفحه اصلی

گزارشی از جشن کتابخوانی کاپیتان بوک 2023

Submitted by editor69 on

آنقدر گنج و ثروت در «کتاب‌ها» نهفته است که نمی‌توانی تصورش کنی. بسیار بیشتر از غنایم و ثروت‌های جزیره دزدان دریایی... اما بخش هیجان‌انگیز آن، این است که تو می‌توانی هرروز زندگی‌ات، از گنج‌های درون کتاب‌ها بهره و لذت ببری... .
-والت دیسنی

 

جشن کتابخوانی کاپیتان بوک

امسال هم مانند همیشه، در استان نورد راین وستفالن در آلمان، جشن کتابخوانی کاپیتان بوک در مراکز مختلف شهر، کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مراکز فرهنگی برگزار شد. در این جشن نویسندگان از کشورهای مختلف برای کودکان کتاب خواندند و برنامه‌هایی اجرا شد.

در سایت کتابک بخوانید: کتاب‌خوانی برای کودکان؛ هفده دلیل در اهمیت کتاب‌خوانی و آغاز کردن آن

جشن کتابخوانی کاپیتان بوک از سال ۲۰۰۳ بنیان گذاشته شده است و در اکتبر یا نوامبر به مدت یک‌هفته برگزار می‌شود. امسال با نوه‌ی شش ساله‌ام قرار گذاشتم در این جشن شرکت کنیم.
فکر می‌کنم هیجان من، چیزی کم از نوه‌ی کوچکم ندارد به‌ویژه آن‌که قصد دارم گزارشی از این برنامه تهیه کنم.

نمایش فیلم در جشن کتابخوانی

جشن کتابخوانی کاپیتان بوک با برنامه‌های گوناگونی که ارائه می‌دهد نبودش برای بچه‌ها و خانواده‌ها تصورپذیر نیست و با استقبال هر ساله، به نظر می‌رسد جشنی همیشگی برای کودکان این ایالت باشد.

خواندن و تشویق کودکان به خواندن در این جشن از راه‌های گوناگونی صورت می‌گیرد. از کتابخوانی کاپیتان بوک به همراه چمدان شگفت‌انگیزی پر از کتاب گرفته تا بلند‌خوانی نویسنده‌های کتاب، حضور نویسندگان کتاب کودک از کشورهای مختلف، نمایش فیلم برای کودکان، اجرای تئاتر، کشیدن نقاشی و همچنین ساختن کاردستی پس از خواندن کتاب در کارگاه‌ها به همراه مربی‌های ویژه، از جمله برنامه‌های همیشگی است که برای تشویق کودکان به کتابخوانی انجام می‌شود. 
همچنین کتاب نویسندگانی که برنامه‌ی بلندخوانی دارند فروخته می‌شود و در پایان بلندخوانی، نویسنده‌ها کتاب را برای بچه‌ها امضا کرده و با آن‌ها گفت‌وگو می‌کنند.

در سایت کتابک بخوانید: بلندخوانی، اهداف و روش‌های آن

بلندخوانی برای کودکان

جشن کتابخوانی کاپیتان بوک اهداف بسیاری را دنبال می‌کند که خانم اورزولا وایسبرن، مسئول موسسه هنر و فرهنگ، آن‌ها را این‌گونه توضیح می‌دهد:
«قابلیت اصلی خواندن این است که برای کودکان و نوجوانان درهای بسیاری می‌گشاید مانند افزایش سواد آن‌ها، یادگیری واژه‌های بیشتر، تقویت توانایی‌های نوشتاری و تشویق به بیان احساسات خود و... . امروزه دانشمندان دریافته‌اند خواندن کتاب از کودکی سبب تقویت و پرورش سلول‌های مغزی، افزایش فعالیت مغز، تولید و باز‌آفرینی فانتزی، تقویت قوه‎‌ی زیباشناسی و درنهایت، افزایش خلاقیت در کودکان می‌شود. کودکان در دنیای قصه‌ها و داستان‌ها بسیاری از توانایی‌های خود را کشف می‌کنند؛ توانایی‌هایی که همواره در مسیر زندگی، در تقویت اعتمادبه‌نفس و تحکیم شخصیت آن‌ها تاثیرات بسیار مثبت و مهمی می‌گذارند.»

جشن کتابخوانی کاپیتان بوک

وارد محوطه بزرگ سالن موزه‌ی هنری آلمان در شهر بن می‌شوم اما این‌بار چندمورد به چشم من که هرسال در این برنامه شرکت می‌کنم تازه آمد و توجه مرا جلب کرد. این‌بار کاپیتان بوک زن بود و چمدان بزرگ‌تری پر از کتاب برای بچه‌ها همراهش بود.
به سوی او رفتم و خود را معرفی کرده و گفتم من با کاپیتان بوک مرد هم گفت‌وگو داشته‌ام و عکس گرفته‌ام، آیا اجازه دارم از شما عکس بگیرم؟ با خوش‌‍رویی پذیرفت.

در گوشه‌ای از سالن پلاکارد بزرگی توجه‌ام را جلب می‌کند. روی آن بزرگ نوشته شده است: Help

پروژه کمک به کودکان جنگ زده

از خانمی که پشت میز وابسته به پلاکارد ایستاده بود پرسیدم شما چه وظایف و مسئولیت‌هایی بر عهده دارید؟ پاسخ می‌دهد پروژه ما به کودکان‌ جنگ‌زده یاری می‌رساند. می‌پرسم مثلاً چه کمک‌هایی؟ پاسخ می‎دهند در زمینه‌های متفاوتی کمک می‌کنیم: کمک‌های پزشکی، درمانی و بهداشتی، آب‌رسانی، تغذیه و همچنین با ایجاد پروژه‌هایی به کودکانی که آسیب روحی دیده‌اند کمک می‌کنیم. بروشوری به من داد و متوجه شدم فعالیت آن‌ها در سطح بین‌المللی است. برای ایشان آرزوی موفقیت می‌کنم و می‌گویم ای کاش دیگر جنگی نباشد، با لبخندی می‌گوید آرزوی ما هم همین است.

جشن کتابخوانی و کمک به کودکان جنگ زده

در جای دیگری از سالن، دیواری از جنس مقوا توجه مرا جلب می‌کند. روی دیوار نقاشی‌‌شده و کودکان بسیاری در اطراف آن می‌چرخیدند و بازی می‌کردند. روی آن امضا شده: بیست سالگی پروژه آبراپالابرا « Abrapalabra». این واژه اصطلاحی اسپانیایی است به معنای «ورد جادویی» یا طبق توضیحی که یکی از خانم‌های مسئول پروژه دادند «جادوی کلمه»

 جشن کتابخوانی

این پروژه از سال ۲۰۰۲ شروع شده و مبتکر آن موزه زنان در شهر بن آلمان است. هرسال در کلاس‌های چهارم دبستان، مسابقه داستان‌نویسی‌ای برگزار می‌شود و داستان هر دانش‌آموزی که برنده شود جایزه به تمام کلاس تعلق می‌گیرد. جایزه‌ها معمولاً دیدار از مرکزی هنری یا موزه، شرکت تئاتر یا رفتن به شهربازی است.

چاپ داستان های کودکان

از انگیزه آن‌ها برای این کار پرسیدم. پاسخ دادند این پروژه هنگامی که دانش‌آموزان نوشتن را به تازگی آموخته‌اند (کلاس چهارم دبستان) به آن‌ها کمک می‌کند با نوشتن و بیان نوشتاری احساسات و آرزوهای خود، توانایی خود را در بیان و درست نوشتن تقویت کنند. 
تاکنون مجموعاً ۱۹ جلد کتاب از داستان‌های نوشته شده برای کودکان چاپ شده و بیستمین جلد آن در زیر چاپ است. هر کتاب پیرامون یک موضوع است.

در شانزدهمین جلد با موضوع «اگر یک پرنده بودم»، پسری فلسطینی به زیبایی در داستانی که خودش قهرمان آن است آرزو می‌کند پرنده شود و مادربزرگش را که در منطقه حیفا زندگی می‌کند ملاقات کند. این آرزو در طی داستان فانتزی او برآورده می‌شود. او در راه بازگشت از خانه مادربزرگ، دچار مشکلاتی می‌شود و پرنده‌ای دیگر که داستانی شبیه به او دارد، به او کمک می‌کند به مقصد برسد. از آن تاریخ تا امروز این دو کودک دوستان صمیمی یکدیگر شده‌اند. این داستان نمونه‌ای ساده از آرزوی کودکی برای برقراری صلح است.

در یکی دیگر از این مجموعه کتاب‌ها، گزارش بسیار جالبی از برزیل خواندم. گزارشی از کشتی‌های پر از کتاب که به منطقه‌ی آمازون و شمال شرقی برزیل فرستاده می‌شود. در مناطقی که فقط از طریق رودخانه‌ها با هم تماس دارند و جاده‌ای نیست، هر ماه کشتی‌ای پر از کتاب در ایستگاه‌های مختلف ساحلی توقف می‌کند و به این مناطق به‌طور رایگان، کتاب کودک و نوجوان می‌دهد. به این صورت ساکنین این مناطق را تحت پوشش برنامه‌ی کتاب‌خوانی خود قرار می‌دهند. آن‌ها در این یک ماه سعی می‌کنند که کتاب‌ها را بخوانند و میان خودشان تقسیم کنند تا ماه بعدی که کتاب‌های جدید از راه می‌رسد، همه‌ی کودکان و نوجوانان محل کتاب‌ها را خوانده باشند. این کار حدود ده سالی است انجام می‌شود. این پروژه در برزیل جوایز مختلفی را به خود اختصاص داده است. نام این پروژه Barca das Letras است؛ پروژه‌ای بسیار ارزشمند و در نوع خود بی‌نظیر. این گزارش سبب شد من هم تصمیم بگیرم گزارشی از برنامه‌ی «با من بخوان» برای جلد بعدی این کتاب تهیه کنم.
توبا صابری اکتبر ۲۰۲۳

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (دسته بندی)
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
مقاله
جایگاه
اسلایدشو
مقالات صفحه اصلی

شروع دوباره ی تو

Submitted by editor69 on

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (Term)
تصویرگر (Term)
نگارنده معرفی کتاب
نوع محتوا
معرفی کتاب
جایگاه
معرفی کتاب صفحه اصلی
ژانر کتاب
قالب کتاب

دیدگاه: کتاب آتش یخ‌زده

Submitted by editor69 on

به «یکتا بهروزی» که شمع مادرش را روشن نگاه داشته است.

«آتش یخ‌زده» روایت پر‌فراز‌و‌نشیب پرواز به سمت زندگی جدید است. زندگی جدیدی که پدر برای پسر کوچکش ماتیو رقم می‌زند تا در خلال این سفر پر‌رمز‌و‌راز، زوایای تازه‌ای از جغرافیای جهان درون و بیرون خود را تجربه کند. تجربه‌ای که هر نوجوانی به آن احتیاج دارد، تا ضمن روبه‌رو شدن با ترس‌‌ها و نگرانی‌‌ها، امیدها و ناکامی‌‌هایی که دستاورد دنیای بزرگسالان است، به تصویر و تصوری شایسته و درخور از خویشتنِ خود برسد و هویت خویش را خلق کرده، بر اساس همین هویت به زندگی ادامه دهد.


خرید کتاب کودک درباره هویت


کتاب آتش یخ زده

پدر گفت: «خوب، ماتیو ما باز هم با هم هستیم و داریم به‌سوی یک زندگی جدید پرواز می‌کنیم.»

همین جمله کافی است تا مخاطب را با داستان هم‌سفر کند. بدین‌گونه او پابه‌پای قهرمانان داستان به اکتشاف و مکاشفه‌ی خود و دنیای پیرامونش دست خواهد زد؛ زیرا تمامی شخصیت‌های «آتش یخ‌زده» کنجکاوند و جست‌وجوگر. شخصیت‌هایی که در هیچ کجا، چه خانه باشد و چه مدرسه، چه قله‌ی کوه باشد و چه دامنه‌ی آن، از حرکت باز نمی‌ایستند و همواره در تلاش هستند. ایشان در نهایتِ شجاعت خطر می‌کنند و دل به دریای پرتلاطم حوادث می‌سپارند. هیچ برف و بورانی هم نمی‌تواند اراده‌ی آن‌ها را به زانو دربیاورد و شکست‌شان دهد. آن‌ها، در خلال همین کنجکاوی جسورانه، که گاه تا یک قدمی مرگ پیش می‌‌رود، زوایای تاریک هستی را درمی‌نوردند و در تقابل با جهان آکنده از واقعیت بزرگسالان، جهان عظیم سرشار از رؤیای خود را خلق می‌کنند.


خرید کتاب با موضوع نوجوانان و خودشناسی


کیاک گفت: «ما باید همیشه در حرکت باشیم.»
«من به یخ‌های شناور اعتماد ندارم. تو فقط پاهایت را جای پای من بگذار.»
در «آتش یخ‌زده»، مرز میان خیال و واقعیت و رؤیا و آرزو، نه‌چندان دور است و نه آن‌چنان نزدیک. اما در نهایت این آرزو است که آتش واقعیت را خاموش می‌کند و خود روح شکست‌ناپذیرش را چون ابری سپید بر هستی می‌گستراند. چنین جهان‌بینی‌‌ای مخاطب را متقاعد می‌‌کند که تحت هیچ شرایطی، رؤیاهایش را به فراموشی نسپارد و همیشه و همه‌جا به آرزوهایش فکر کند. 

«کاش مادر هم اینجا بود.» ماتیو آهی کشید: «او خیلی دوست داشت...»
«خوب، او اینجا نیست و من و تو باید به این فکر عادت کنیم.»
ماتیو گفت: «این را می‌دانم. فقط یک آرزو بود.»
پدر نفس عمیقی کشید و گفت: «آرزو هیچ‌چیز را عوض نمی‌کند.»
این گفت‌وگوی فلسفی میان ماتیو و پدرش، ضمن برجسته ساختن تقابل میان جهان‌بینی کودکان و بزرگسالان، بر این انگاره تأکید می‌‌کند که زندگی در ذات خود مبارزه‌‌ای طاقت‌‌فرساست و در نهایت این کودکان‌‌اند که پیروز میدان هستند. در این اثر، حوادث داستان به‌شکلی هنرمندانه در هم تنیده شده‌اند و مخاطب را برای رویارویی با طوفانی سهمناک آماده می‌کنند؛ طوفانی که هیچ ساحل امن آرامشی ندارد و او را نه برای خوابی رؤیاگونه، که برای تقابل با زندگی سخت و دشواری آماده خواهد کرد که چاره‌ای جز پیروزی بر آن نیست. 

تکاپو برای کشف جهان‌‌های ناشناخته‌‌ی دور از دسترس از موتیف‌‌های اصلی داستان است. پدر ماتیو مثل همیشه در جست‌وجوی یافتن گنجی پنهان در دل زمین است؛ گنجی که اگرچه هیچ‌گاه پیدایش نمی‌کند، وسوسه‌‌ی یافتنش همیشه با اوست و همین وسوسه زندگی او و ماتیو را سرشار از هیجان کرده است. اما ماتیو به‌جای گنجی که در زیر زمین پنهان شده است، به جست‌وجوی پدرش می‌پردازد که سرما و برف و بوران بی‌رحمانه می‌خواهند او را از پسرک بگیرند. ماتیو به‌ناچار درگیر مبارزه‌ای نابرابر می‌شود که البته در پایان سربلند از آن بیرون می‌آید. او نمی‌خواهد تسلیم سرمای زندگی شود و تحت هر شرایطی شمعی را میان تاریکی روشن می‌کند و اجاق خانه‌اش را روشن نگه می‌دارد.

وقتی ماتیو به داخل خانه قدم گذاشت گفت: «پدر تو اینجا هستی؟» جوابی نیامد. خانه‌ی خاکستری با آن فضای تیره و سرد لرزید. ماتیو با دست کلید چراغ را زد. اما هیچ اتفاقی نیفتاد. دوباره امتحان کرد. هیچ. او یکی از شمع‌های سفید را که برای مواقع اضطراری بود از قفسه درآورد و با یک کبریت هم شمع و هم اجاق را روشن کرد.

در «آتش یخ‌زده»، مخاطب همچون قهرمان قصه (با شگردی که نویسنده در ساختار روایی‌اش انتخاب کرده است) هر لحظه خود را در یک قدمی معدنی بزرگ و در بزنگاه شکار یک ماهی نهنگ‌آسا می‌بیند. اما هربار معدن از برابر چشمانش ناپدید می‌شود و ماهی از دستانش می‌گریزد تا انگیزه‌ی سفر در ذهن او باز هم چنان آتشی که هیچ‌گاه خاموشی نمی‌‌گیرد، زبانه بکشد. این امر مخاطب را وامی‌دارد تا به این دیدگاه فلسفی دست پیدا کند که آنچه در زندگی ارزش حقیقی دارد، جستن است، نه یافتن. شدن است، نه بودن. 
از سوی دیگر، رگه‌‌های روان‌شناسی وجودی، که در سرتاسر روایت موج می‌‌زند، مخاطب را با مفهوم وجود به‌شکلی دیگرگونه آشنا می‌کند، تا به ارزش حقیقی وجود پی ببرد؛ به نحوی که هم برای حفظ آن و هم برای هویت‌بخشی به خود نهایت تلاش خود را به کار گیرد.
پرستار گفت: «پدرت خیلی قوی است. او حدود صدوشصت کیلومتر راه یخ‌زده را طی کرد تا به اینجا رسید. او هم جان چارلی و هم جان خودش را نجات داده است.»

ستایش تجربه و تقابل زندگی حقیقی با سیستم تعلیم و تربیت مدرسه‌‌ای از دیگر مفاهیم بنیادینی است که نویسنده به شکلی هنرمندانه، بی‌آنکه به دام انتقاد مستقیم بیفتد در چیدمان اتفاقات و حوادث داستان خلق کرده است تا مخاطب به ارزش حقیقی تجارب زندگی پی ببرد و هیچ‌گاه از مدرسه‌‌ی واقعی، که خود زندگی است، غافل نشود. آنجا که ماتیو و دوستش در جست‌وجوی پدرش میان سرمای کوه گرفتار می‌‌شوند، ماتیو ضمن آگاهی از ناکارآمد بودن آموزش‌‌های مدرسه در خلق زندگی موفق، با اتکا به تجربیات پدربزرگش از مرگ نجات پیدا می‌‌کند.

در سایت کتابک بخوانید: انسان‌مداری در بازی‌های سنتی، گفت‌وگو با ثریا قزل ایاغ

«خواندن و نوشتن، جغرافیا، تاریخ، تیراندازی و تنیس خیلی هم لذت داشت.»
کیاگ گفت: «به‌جز تنیس و تیراندازی. چون من هم این‌‌ها را یاد گرفته‌‌ام. ولی ماتوسی کدام‌یک از این درس‌ها می‌‌تواند اینجا به تو کمک کند؟»
«نمی‌‌دانم. فکر می‌‌کنم هیچ‌کدام از آن‌ها نتواند در این شرایط به ما کمک کند.» 
کیاگ گفت: «درست است. هیچ‌کدام. ماتوسی در مدرسه درباره‌‌ی یخ به تو نگفتند؟»
«نه، درباره‌‌ی یخ نه.»
«یک بار یک کالونا به من گفت که پدربزرگم یک نادان بوده است. می‌‌شنوی چه می‌‌گویم نادان؟ ولی هرآنچه ما ظرف این چند روز انجام داده و در روزهای آینده انجام خواهیم داد از پدربزرگم به من رسیده است. بدون دانش پدربزرگم من و تو تا حالا مرده بودیم.»
بهره‌‌گیری از فرهنگ شفاهی اسکیموها و سرخپوست‌ها، جایی که داستان در آن اتفاق می‌‌افتد، جذابیت خاصی به فضای داستان بخشیده است و در پرداخت شخصیت‌‌ها و باورپذیری آن‌ها نقش مهمی دارد. ارجاعات درون‌متنی و پیرامتنی به این فرهنگ شفاهی، مرز میان واقعیت و افسانه را به حدی به هم نزدیک کرده است که از طریق درهم‌تنیدگی روایی، گاه در همدیگر می‌‌آمیزند و گاه در هم استحاله می‌شوند. این درهم‌تنیدگی سبب شده است مخاطب خود را نه صرفاً در مقام خواننده‌‌ی داستان، که به شکل انسانی تصور کند که خود در آن سرزمین حضور دارد و سایه به سایه‌‌ی مردمانش حرکت می‌‌کند و افسانه‌هایشان را به‌شکلی مستقیم تجربه کرده، با باورمندی به آن‌ها تا انتهای داستان پیش می‌‌رود.

موج بزرگ زندگی از مرگ قوی تر است


خرید کتاب موج بزرگ: زندگی از مرگ قوی‌تر است


«مادربزرگم می‌‌خواهد من به تو بگویم که او تقریباً تمام عمرش را در آکی آکتولااولاویک، در زمستان‌ها و در ایگلو و در تابستان‌ها در چادر پوست سگ آبی به سر آورده است. او شب‌ها نمی‌‌تواند بدون نور چراغ بخوابد. او از تاریکی می‌‌ترسد و معتقد است که چیزهای عجیبی مثل روح و شبح در تاریکی پرسه می‌زنند.» 

کیاگ گفت: «پدربزرگم مُرد با این فکر که زمین مسطح است. او فکر می‌‌کرد ارواح، یخ‌‌ها را به حرکت درمی‌‌آورند و آن‌ها را متوقف می‌‌کنند. او می‌‌گفت شب‌های مهتاب گاه می‌‌شود انسان‌های کوچکی را دید که در کنار شکاف‌‌ها به پشت دراز کشیده و پاهایشان را مثل قیچی در هوا حرکت می‌‌دهند و فریاد می‌‌کشند و می‌‌خندند و انسان‌های درمانده را دست می‌‌اندازند.»

حضور نه در رویکردی فیزیکی، بلکه در نگاهی فلسفی، از دیگر مفاهیم کلیدی داستان است. ساختار «آتش یخ زده» به گونه‌ای است که همه در آن حضور دارند. چه شخصیت‌هایی که حرف از پشت حرف روی سطرها راه می‌روند و با یکدیگر و مخاطب دیدار می‌کنند، چه شخصیت‌هایی که غائب‌اند، اما در روح و جان دیگران حضوری ازلی و ابدی دارند و با همین حضورِ معجزه‌گرشان داستان را پیش می‌‌برند. مادر در این داستان موجود منحصر‌به‌فردی است که اگرچه همسفر ماتیو و پدرش نیست، هیچ‌گاه از طرح داستان حذف نمی‌شود و ماتیو هر‌از‌گاهی با مرور خاطراتش او را از حاشیه به متن داستان فرامی‌خواند، تا مبارزه علیه عادت به نبودن را ادامه دهد. او برای رهایی از این عادت مرگ‌بار مدام از فقدان و فراموشی عادت‌زدایی می‌کند. نویسنده در این داستان به‌طرزی معجزه‌آسا دلبستگی ماتیو به مادرش را به تصویر کشیده است و همذات‌پنداری عمیقی را با شخصیت او برای مخاطب خلق کرده تا او هم به نقش مادر – حتی آن‌گاه که غایب است - در شکل‌گیری شخصیت انسان پی ببرد و کهن‌الگوی مادر را در گستره‌ی زندگی سخت و دشوارش حفظ کند.

ماتیو به یاد حرف‌های مادرش افتاد. او همیشه می‌گفت: «پدرت همیشه فکر می‌کند در یک‌قدمی یک معدن بزرگ است که زیر پای او پنهان شده است. تو باید به این فکر عادت کنی. او مثل ماهیگیری است که فکر می‌کند جایی در زیر آب‌ها، یک ماهی بزرگ منتظر قلاب اوست. کسی چه می‌داند شاید یک روز آنچه را که او به دنبالش می‌گردد بیابد.»
کسی چه می‌داند، شاید در یک قدمی من و تو هم یک معدن بزرگ وجود دارد، که زیر پایمان پنهان شده است. شاید ما همان ماهیگیری هستیم که جایی در زیر آب‌‌ها، یک ماهی بزرگ منتظر قلاب‌مان است. اگر این‌گونه است، بیا معطل نکنیم و «آتش یخ زده» را سطر به سطر بخوانیم. کسی چه می‌داند، شاید من و تو نیز یک روز آنچه را به دنبالش هستیم بیابیم.

مشخصات کتاب


نویسنده: جیمز هوستون
مترجم: ثریا قزل ایاغ
ناشر: توس
سال نشر: 1372
نوبت چاپ: اول
 

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (دسته بندی)
ویراستار (دسته بندی)
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
مقاله
جایگاه
مقالات صفحه اصلی

مجموعه افسانه آمبر

Submitted by editor69 on

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
پدیدآورندگان (Term)
نگارنده معرفی کتاب
نوع محتوا
معرفی کتاب
جایگاه
معرفی کتاب صفحه اصلی

برگزاری کارگاه سه‌روزه برای کتابداران ارمنستان: چگونه از حقوق کودکان برای خواندن پشتیبانی کنیم؟

Submitted by editor69 on

کتابخانه‌ی ملی کودکان ارمنستان، خنکو آپر (Khnko Aper) به مناسبت نودمین سال تاسیس این کتابخانه در شهر ایروان در روزهای 4، 5 و 6 اکتبر (12 تا 14 مهرماه) با همکاری شاخه‌ی ملی دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان (IBBY Armenia) با دعوت از زهره قایینی، مدیر موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان و برنامه‌ی «با من بخوان»، کارگاهی سه‌روزه با عنوان «چگونه از حقوق کودکان برای خواندن پشتیبانی کنیم؟» برگزار کرد. 

خانم زهره قایینی در کارگاه ارمنستان

روزان تونایان، رئیس کتابخانه‌ی ملی کودکان خنکو آپر، در مصاحبه‌ای با یکی از شبکه‌های تلویزیونی ارمنستان هدف از برگزاری این کارگاه را بالابردن سطح دانش و مهارت‌های کتابداران کتابخانه‌های ارمنستان اعلام کرده و می‌گوید: «با توجه به تجربه‌ی غنی و گسترده‌ی زهره قایینی کارشناس ادبیات کودکان و ترویج کتابخوانی که تاکنون به همراه همکاران‌اش در برنامه‌ی «با من بخوان» دو جایزه‌ی معتبر جهانی ایبی-آساهی (2016) و ایبی-آی‌رید (2022) را کسب کرده است، از ایشان دعوت کردیم تا به این‌جا بیایند و در قالب یک کارگاه سه‌روزه تجربه‌های ارزش‌مند خود را با کتابداران ما سهیم شوند.» 

روزان تونایان، رئیس کتابخانه ی ملی کودکان خنکو آپر

خانم روزان تونایان رییس کتابخانه ملی کودکان

در روز نخست این کارگاه، زهره قایینی درباره‌ی نقش کتابخانه‌های کودک در سده‌ی بیست‌ویکم سخن گفت و این‌که کتابداران چگونه می‌توانند کودکان را در کسب مهارت‌های سواد به معنای امروزی یاری رسانند. او تاکید کرد اگر بخواهیم کودک کتاب‌خوان پرورش دهیم باید از خانواده آغاز کنیم و سپس با اشاره به سند راهبردی ایفلا برای خدمات کتابخانه‌های کودکان، به تعریف سواد از نگاه نو و اهمیت سواد فرهنگی پرداخت. روز نخست کارگاه با معرفی نظریه‌ی سامانه‌های اکولوژیکی یوری برونفنبرنر روان‌شناس روسی-آمریکایی پایان یافت. شرکت‌کنندگان دریافتند که چگونه نهاد‌های گوناگون در جامعه هم‌چون خانواده، مدرسه، کتابخانه در پیوند و همکاری با هم در پرورش یک کودک نقش دارند. در تمام مراحل کارگاه شرکت‌کنندگان در گفت‌وگوها فعالانه شرکت داشتند و به‌عنوان یک کار عملی گروهی کتابخانه‌های ایده‌آل خود را ترسیم و درباره‌ی ایده‌های خود با یک‌دیگر گفت‌و‌گو کردند. 

کارگاه چگونه از حقوق کودکان برای خواندن پشتیبانی کنیم؟

در روز دوم درباره‌ی خواندن با نوزاد و اهمیت آن و موضوع سواد شکوفایی صحبت شد. سپس این پرسش در برابر شرکت‌کنندگان قرار گرفت که کتابخانه‌ی کودک‌محور چگونه کتابخانه‌ای است و یک کتابخانه برای قرار گرفتن در این جایگاه به چه نکاتی باید توجه کند. تعریف محیط سرشار از سواد و راه‌های تبدیل یک کتابخانه به محیطی که از مهارت‌های چندگانه‌ی سواد کودکان پشتیبانی کند یکی دیگر از موضوع‌های مورد بحث روز دوم کارگاه بود. در این روز هم‌چنین کتابداران فرصت یافتند با تکیه بر آموخته‌های خود در یک کار گروهی، برداشت خود از کتابخانه‌های سرشار از سواد را به شکل یک پوستر شماتیک طراحی و ارائه کنند. روز سوم یا روز پایانی کارگاه با این پرسش که بلندخوانی چیست و چه اهمیتی دارد آغاز شد. چندین کتاب برای شرکت‌کنندگان بلندخوانی شد و کتابداران با روش‌های بلند خوانی، بلندخوانی گفت‌و‌گویی و نقش کتابداران در پیشبرد گفت‌و‌گوها در میان کودکان آشنا شدند. 

آشنایی با کتابخانه های کودک محور

زهره قایینی در این کارگاه توضیح داد که نشست‌های بلندخوانی باید با فعالیت‌های هنری در پیوند باشد تا کودکان درک بیش‌تر و عمیق‌تری از داستان به دست آورند. 

موضوع کتاب‌درمانی یکی از مباحث مهمی بود که در این کارگاه سه‌روزه مطرح شد. ابتدا درباره‌ی تعریف کتاب‌درمانی و مراحل مختلف کتاب‌درمانی، و سپس وضعیت‌های گوناگونی که کودکان به کتاب‌درمانی نیاز دارند سخن گفته شد. گزینش کتاب مناسب در کتاب‌درمانی و راه‌های سهیم شدن آن با کودکان در بحران مورد بحث قرار گرفت و چندین تجربه‌ی عملی در برنامه‌ی «با من بخوان» و پروژه‌های گوناگون جهانی با کتابداران به اشتراک گذاشته شد. این کارگاه با اهدا گواهی‌نامه به شرکت‌کنندگان پایان یافت. 

آشنایی کتابداران با روش‌های بلند خوانی

شاخه ملی ایبی در ارمنستان از سال 2015 تا کنون با پشتیبانی صندوق یامادا کارگاه‌های گوناگونی از سوی تصویرگران، نویسندگان، مترجمان و ناشران برای کتابداران برگزار کرده است و این کارگاه سه روزه که در محل کتابخانه ملی کودکان خنکو آپر برگزار شد تازه‌ترین رخداد فرهنگی در این کتابخانه است.

کتابخانه ی خنکو آپر

پیشینه‌ی تاسیس کتابخانه‌ی ملی کودکان ایروان به سال 1933 باز می‌گردد. این کتابخانه در سال 1935 به نام کتابخانه‌ی ملی کودکان خنکو آپر، نویسنده‌ی نامدار ارمنی، نام‌گذاری شد. کتابخانه‌ی خنکو آپر دارای شش طبقه و در هر طبقه دارای بخش‌های مختلفی برای گروه‌های سنی مختلف کودکان و نیاز‌های گوناگون‌شان است. اتاق قصه‌گویی و نمایش و اتاق موسیقی از دیگر بخش‌های این کتابخانه است. این کتابخانه دارای یک مجموعه پانصدهزار جلدی از کتاب‌های کودکان به دو زبان ارمنی و روسی است اما در هر اتاق چند قفسه نیز به کتاب‌های انگلیسی و فرانسه اختصاص دارد. کتاب‌های فارسی، چینی و آلمانی هر کدام اتاقی ویژه خود دارند. 

شاخه‌ی ملی ایبی ارمنستان که در سال 2013 آغاز به کار کرده است به شکلی تنگاتنگ با این کتابخانه همکاری دارد. این دو نهاد تاکنون توانسته‌اند با استفاده از فاند یامادا چندین پروژه کتابخوانی راه‌اندازی کنند که از میان آن‌ها بازگشایی و تجهیز کتابخانه‌ای کوچک در خانه فرهنگ روستای آخاجور در استان تاووش در سال 2019 و راه‌اندازی گوشه‌ی کتابخوانی در بیمارستان گوریس در سال 2022 شایان توجه است. 

تندیس کتاب

تندیس کتاب در جلوی کتابخانه خنکو آپر

کتابخانه‌ی ملی کودکان خنکو آپر و شاخه ملی ایبی ارمنستان با وجود مشکلات اقتصادی که با آن روبه‌رو هستند تلاش دارند با کمک کارشناسان ادبیات کودکان از کشورهای دیگر و برگزاری کارگاه‌های آموزشی برای کتابداران، نویسندگان، تصویرگران و علاقه‌مندان به ادبیات کودکان، به بهبود وضعیت ادبیات کودکان و کتابخوانی در ارمنستان یاری رسانند. 

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
خبر
جایگاه
اسلایدشو
مقالات صفحه اصلی
با من بخوان صفحه اصلی

نیل گیمن و کتاب‌هایی که برای او خاطره‌ساز شدند به همراه چند پیشنهاد برای نویسندگان تازه‌کار

Submitted by editor69 on

نخستین خاطرات‌ام از خواندن

سه‌ساله بودم؛ در نزدیکی پورتسموث، در محله‌ی پوربروک زندگی می‌کردیم. اگر بچه‌ی حرف‌گوش‌کنی بودم مادرم کتابی به کتاب‌فروشی محلی سفارش می‌داد؛ ماه بعد می‌رفتیم و تحویل‌اش می‌گرفتیم. 
هایاواتای کودکان، نسخه‌ای زیبا از داستان نی‌نواز هاملین با تصویرگری مارگارت ترنت، و کتاب میکادو[1]ی مصوری را به یاد دارم؛ واژه‌های آهنگین کتاب میکادو را بی‌هیچ موسیقی‌ای یاد می‌گرفتم [2] :  
چشم‌انتظار حس ضربه‌ای تند‌و‌تیزِ ساطوری تیزتیز و ارزان 
بر سنگی بزرگ و مشکی [3]  
و باقی آن...  برای کودکی سه‌ساله، شنیدنی‌های چندان خوشایندی نبودند.

در سایت کتابک بخوانید:‌ معرفی کتاب اقیانوس انتهای جاده از نیل گیمن 

کتاب اپرای میکادو

جلد اپرای میکادو

کتاب محبوب‌ام در سیر بالندگی

اگر در هفت یا هشت‌سالگی از من چنین سؤالی می‌کردید، انتخاب‌ام کتاب‌های نارنیا بودند که گمان می‌کردم می‌توان بارها و بارها خواندشان، می‌خواستم در آن‌ها زندگی کنم. اما اگر در 9 یا 10‌سالگی همین سؤال را از من می‌کردید، انتخاب‌ام ارباب حلقه‌ها بود. پذیرفته بودم که ارباب حلقه‌ها نه‌تنها بهترین کتابی است که تا به حال نوشته شده، بلکه بهترین کتابی است که کسی می‌تواند بنویسد. فقط باید پایان داستان را می‌فهمیدم؛ چراکه مدرسه‌ی من فقط دو کتاب نخست را داشت! زمانی‌که در درس انگلیسی ممتاز شدم، برای جایزه، کتاب بازگشت پادشاه را درخواست کردم. 

کتاب هابیت


خرید کتاب هابیت


کتابی که در نوجوانی متحول‌ام کرد

رمان‌های ارباب روشنایی [4] و مخلوقات روشنایی و تاریکی [5] از راجر زلازنی. او نویسنده‌‌ای محشر با سبک‌و‌سیاقی شگفت‌انگیز در نثر بود و جلوه‌ای سرگرم‌کننده به نوشتن می‌بخشید. پیش از خواندن آن‌ها هم مشتاق نوشتن بودم، اما زلازنی تصمیم‌ام را قطعی کرد. 

مجموعه افسانه امبر


خرید آثار راجر زلازنی


نویسنده‌ای که جهان‌بینی‌ام را دگرگون کرد

تا پیش از بیست‌ودوسالگی درنیافته بودم که می‌‌توانم به‌جای پرورش خیالِ نویسنده شدن، نویسنده شوم! همه‌چیز با هارلن الیسون و مقدمه‌اش شروع شد؛ مقدمه‌ای که برای داستانی کوتاه به نام رو ساعتی حساب کن که زمان را نشان می‌دهد [6] نوشت؛ این داستان در مجموعه‌ای به نام شَتِردِی منتشر شد. 

او درباره‌ی اتلاف زمان نوشت؛ درباره‌ی اینکه چگونه تا چشم بگردانی، زمان پر کشیده است. آن مقدمه مستقیماً وصل می‌شد به همه‌ی فکرهایی که تا آن زمان درباره‌ی نویسنده شدن داشتم یا درباره‌اش آرزو می‌کردم؛ در آن لحظه تصمیم گرفتم نویسنده شوم! فکر کردم بهتر است تلاش کنم و شکست بخورم تا اینکه تلاش‌‌نکرده، گذر زمان را نظاره کنم.

آثار نیل گیمن


خرید آثار نیل گیمن


کتابی که سبب شد آرزوی نویسندگی را در سر بپرورانم

به یاد ندارم زمانی بوده باشد که آرزوی نویسندگی نداشته باشم، اما بی‌شک سی. اس. لوئیس و کتاب‌های نارنیای او بود که سبب شد پی ببرم بی‌شک «کسی» داستان‌هایی که عاشق‌شان هستم را نوشته است. لوئیس تظاهر به نامرئی بودن نمی‌کرد؛ او با رضایت قلبی در متن حاضر بود و ارتباطی دوست‌داشتنی و صمیمانه - از دیدگاه راوی و سوم شخص- با خواننده برقرار می‌کرد. من نیز این کار را بسیار دوست داشتم و تصور انجام دادنش برایم خوشایند بود. 

ماجراهای نارنیا


خرید مجموعه کتاب ماجراهای نارنیا


کتابی که به آن بازگشتم

جین ولف نویسنده‌ای بود که او را محترم می‌شمردم، اما دوست‌اش نداشتم. در بیست‌سالگی، برای خواندنِ نخستین کتاب از مجموعه‌ی خورشید جدید [7] با عنوان سایه شکنجه‌گر [8] تقلایی کردم که بی‌فایده بود. اما نمی‌دانم چرا حدود یک ‌سال بعد، دوباره همین کتاب را انتخاب کردم! این‌بار متعجب شدم چراکه به نظر می‌آمد جالب‌ترین کتاب دنیاست.

جین ولف

جین ولف

کتابی که دیگر نتوانستم سراغ‌اش بروم

بازگشت به آثار انید بلایتون برایم بسیار دشوار است؛ حتی خواندن‌ آثار او برای بچه‌های‌ام هم سخت است. عجیب است! چرا که به یاد دارم چقدر بلایتون را دوست داشتم. من آدمی هستم که مشتاقم به کتاب‌های محبوب دوران کودکی‌ام بازگردم. با وجود این، هرآنچه درباره‌ی او می‌ستودم، با جهان‌بینی بزرگسالانه‌ام نیست شده است! 

کتاب های انید بلایتون


خرید کتاب‌های انید بلایتون


کتابی که دیرتر در زندگی کشف‌اش کردم

کتاب خانه‌ی قانون‌زده از چارلز دیکنز، کتابی که در اواخر دهه‌ی چهل زندگی‌ام به سراغش رفتم. گمان می‌کردم فقط به دلیل جذابیت بخشی از کتاب، که در آن یکی از شخصیت‌های داستان خودبه‌خود آتش می‌گیرد[9]، -که البته بخش مهمی هم نبود! - به سراغ‌ آن رفته‌ام، اما این‌طور نبود. عمیقاً عاشق این کتاب شدم، از طرح داستان گرفته تا نثر و فن نویسندگی‌، و در مجموع کل کتاب! در حقیقت، علاقه‌ی دوران کودکی‌ام به دیکنز را دوباره از نو کشف کردم.

کتابخانه قانون زده

تصویری از احتراق خودبه‌خودی در کتاب «خانه‌ی قانون‌زده»

کتاب امن و راحت من

کتاب خورشید نو [10] اثر ولف است. هر دهه از زندگی‌ام آن را می‌خوانم و چیزهای جدیدی در آن می‌یابم. گرچه چند سال پیش در دوران قرنطینه، زمانی که ماه‌ها تنها بودم، کتاب‌های محبوب دوران کودکی‌ام بدل به کتاب‌های امن و راحت‌ام شد. جالب‌ترین کتاب‌هایی که از نو کشف کردم، آثار نیکلاس استوارت گری [11] بود؛ نویسنده‌ای که به‌طرزی غیرمنصفانه‌، امروزه فراموش شده است اما هنگامی‌که در اوج بود، از درخشان‌ترین نویسندگان ادبیات کودک قرن بیستم به شمار می‌آمد.

8 تمرین کاربردی برای نوشتن به پیشنهاد نیل گیمن

نیل گیمن

  1. بنویس.
  2. واژه‌ها را کنار هم بچین. واژه‌ی مناسب را انتخاب کن و آن را بنویس‌.
  3. آنچه نوشته‌ای را به سرانجام برسان. هرکاری که لازم است برای به پایان رساندن آن انجام دهی، انجام بده و تمام‌اش کن.
  4. چیزی که نوشته‌ی را کنار بگذار. وقتی می‌خوانی‌اش وانمود کن انگار پیش از آن متن را نخوانده‌ای. به دوستانی که سلیقه‌‌ی آن‌ها را قبول داری و کسانی که می‌دانی از این‌جور نوشته‌ها خوش‌شان می‌آید، متن را نشان بده.
  5. یادت باشد: زمانی‌که مخاطب می‌گوید یک ‌جای کار می‌لنگد یا با متن ارتباط برقرار نکرده است، در بیش‌تر موارد درست می‌گوید؛ اما وقتی‌که به تو می‌گویند دقیقاً چه چیزی مشکل دارد و چگونه باید مشکل را برطرف کنی، بیش‌تر اوقات اشتباه می‌گویند!
  6. درست‌اش کن. به یاد داشته باش، پیش از آنکه متن پخته شود باید رهای‌اش کنی و سراغ نوشتن متن بعدی بروی. کمال‌جویی به تعقیب کردن افق شبیه است. پس به حرکت ادامه بده.
  7. به بامزه‌بازی‌های خودت بخند.
  8. قانون اصلی نوشتن این است که اگر با اعتمادبه‌نفس و اطمینان انجام‌اش دهی، اجازه‌ی انجام دادن هرکاری را که دوست داری پیدا می‌کنی. شاید این قانون برای زندگی هم به کار برود، همان‌گونه که برای نوشتن صدق می‌کند. پس داستان خودت را همان‌گونه بنویس که باید نوشته شود. صادقانه بنویس و به بهترین شکل ممکن تعریف‌اش کن. بعید می‌دانم اصول مهم دیگری باقی مانده باشد.

پانویس:

[1]. میکادو یا شهر تیتیپو اُپرایی است در دو پرده که در قالب کتاب مصور نیز منتشر شده است.

[2]. در پرده‌ی نخست اپرا به سال 1885، میکادو، امپراتور ژاپن، درمی‌یابد شهر تیتیپو از سهمیه‌ی اعدام خود عقب مانده است و بی‌درنگ دستور می‌دهد که سری را ببرند. پوه‌به، کوکو و پیش‌توش، سه مقام دولتی، درباره‌ی این موضوع بحث می‌کنند که کدام‌یک از آن‌ها باید سر به تیغ دهد تا شهر از بلا نجات یابد. پس از پایان گرفتن بحث و جدل‌ها، هر سه آهنگ «I Am So Proud» را می‌خوانند. در آخرین سطرهای آهنگ، این سه به احساس تند و تیز ضربه‌ی تبر و بریده شدن سر فکر می‌کنند.

[3]. Awaiting the sensation of a short, sharp shock from a cheap and chippy chopper on a big black block

[4]. Lord of Light

[5]. Creatures of Light and Darkness

[6]. Count the Clock that Tells the Time برگرفته از غزل دوازدهم شکسپیر.

[7]. New Sun

[8]. The Shadow of the Torturer

[9]. Spontaneous human combustion

[10]. The Book of the New Sun

[11]. Nicholas Stuart Gray

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
مترجم (دسته بندی)
گردآورنده (دسته بندی)
نوع محتوا
مقاله
جایگاه
اسلایدشو
مقالات صفحه اصلی

اسنیپ، پرنده کوچک

Submitted by editor69 on

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
مترجم (Term)
تصویرگر (Term)
پدیدآورندگان (Term)
نگارنده معرفی کتاب
نوع محتوا
معرفی کتاب
جایگاه
معرفی کتاب صفحه اصلی
ژانر کتاب
قالب کتاب

فهرست کتاب کودک به مناسبت روز جهانی تخم مرغ، 22 مهر

Submitted by editor69 on

«روز جهانی تخم‌مرغ» هر ساله در دومین جمعه ماه اکتبر جشن گرفته می‌شود. این روز فرصتی منحصربه‌فرد برای افزایش آگاهی در مورد فواید تخم‌مرغ است که نه تنها مغذی و خوشمزه است، بلکه به عنوان یک قرص ویتامین طبیعی است. تخم‌مرغ که به دلیل پروتئین و مواد مغذی خود مشهور است، در میان مغذی‌ترین مواد غذایی روی کره زمین قرار دارد. یک تخم‌مرغ بزرگ حاوی 13 ویتامین ضروری به همراه 6 گرم پروتئین است که آن را به یک مکمل غذایی ارزشمند و مقرون‌به‌صرفه تبدیل می‌کند که برای افراد در تمام سنین در سراسر جهان مناسب است.

کتابک برای روز جهانی تخم مرغ کتاب‌های زیر را به شما معرفی می‌کند:

کتاب‌هایی کوچک از غاز و اردک/ برای 3 تا 7 سال/ (معرفی کتاب کتاب‌هایی کوچک از غاز و اردک/ خرید کتاب کتاب‌هایی کوچک از غاز و اردک)

آرزوی تخم‌مرغ‌ها – مجموعه ماجراهای هاپو ۴/ برای 3 تا 7 سال/ (معرفی کتاب آرزوی تخم‌مرغ‌ها – مجموعه ماجراهای هاپو ۴/ خرید کتاب آرزوی تخم‌مرغ‌ها – مجموعه ماجراهای هاپو ۴)

از ماکارونی‌های خجالتی تا تخم‌مرغ‌های هیجان‌زده/ برای 3 تا 9 سال/ (معرفی کتاب از ماکارونی‌های خجالتی تا تخم‌مرغ‌های هیجان‌زده/ خرید کتاب از ماکارونی‌های خجالتی تا تخم‌مرغ‌های هیجان‌زده)

تخم مرغ عجیب و غریب/ برای 3 تا 9 سال/ (معرفی کتاب تخم مرغ عجیب و غریب/ خرید کتاب تخم مرغ عجیب و غریب)

خانم مرغه و تمساح گرسنه/ برای 3 تا 9 سال/ (معرفی کتاب خانم مرغه و تمساح گرسنه/ خرید کتاب خانم مرغه و تمساح گرسنه)

آخرین نفر تخم مرغ گندیده است – مجموعه گیلبرت و دوستانش/ برای 3 تا 9 سال/ (معرفی کتاب آخرین نفر تخم مرغ گندیده است – مجموعه گیلبرت و دوستانش/ خرید کتاب آخرین نفر تخم مرغ گندیده است – مجموعه گیلبرت و دوستانش)

تخم‌مرغ‌های مگ/ برای 7 تا 9 سال/ (معرفی کتاب تخم‌مرغ‌های مگ/ خرید کتاب تخم‌مرغ‌های مگ)

موادغذایی داخل یخچال شما از کجا به دست می‌آید؟/ برای 7 تا 12 سال/ (معرفی کتاب موادغذایی داخل یخچال شما از کجا به دست می‌آید؟/ خربد کتاب موادغذایی داخل یخچال شما از کجا به دست می‌آید؟)

اِی. جی و تخم‌مرغ طلایی – بازی‌ها، پازل‌ها و دانستنی‌های دیگر – مجموعه‌ی مدرسه‌ی پرماجرا برای 9 تا 12 سال/ (معرفی کتاب اِی. جی و تخم‌مرغ طلایی – بازی‌ها، پازل‌ها و دانستنی‌های دیگر – مجموعه‌ی مدرسه‌ی پرماجرا/ خرید کتاب اِی. جی و تخم‌مرغ طلایی – بازی‌ها، پازل‌ها و دانستنی‌های دیگر – مجموعه‌ی مدرسه‌ی پرماجرا)

تخم مرغ‌ها/ برای 12 سال به بالا/ (معرفی کتاب تخم مرغ‌ها/ خرید کتاب تخم مرغ‌ها)

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نویسنده (دسته بندی)
پدیدآورندگان (دسته بندی)
نوع محتوا
مقاله
Subscribe to