معرفی کتاب برای کودک ۹ تا ۱۲ سال
در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با معرفی کتاب برای کودک ۹ تا ۱۲ سال را مشاهده کنید.
نخستین صفحهی کتاب «شیری در پاریس» را که باز میکنید یک نقشه میبینید. روی نقشه نوشته شده است: نقشهی پاریس. اما در این نقشه فقط چند مکان در شهر پاریس مشخص شده است. نکتهای در این نقشه هست و آن اینکه مسیرها با مسیریاب روی آن مشخص شدهاند. اگر روی نقشه بیشتر تأمل کنید، متوجه میشوید که مسیر از ایستگاه قطار آغاز شده و به ترتیب به سنت ژرمن و مرکز ملی فرهنگ و هنر و پل هنرها و موزهی لوور و کلیسای قلب مقدس و برج ایفل رفته و در میدان دونفهقوشقو به پایان رسیده است. اما چرا این مسیرها مشخص شدهاند؟ با دیدن این نقشه، خواننده کنجکاو میشود کتاب را ورق بزند و از ماجرای آن باخبر شود!
دوشنبه, ۲۶ دی
«کبوتری نشسته روی شانهات» مجموعه شعری برای نوجوانان است. شعرهایی که با زبانی ساده به ژرفای ذهن پل میزنند و از احساسات آشنا، آرزوهای کوچک و افکاری عمیق میگویند.
سه شنبه, ۱۳ دی
«حقیقت کوچولوی غمگین» داستان لطیف و دلنشینی است در باب حقیقت، راستگویی، تعهد به حقیقت و درستی و پرسشگری. داستان دربارهی «حقیقتِ» گرد و کوچولویی است به رنگ آبی، با چشمانی درشت و غمگین. او غمگین است چون دیگران او را جدی نمیگیرند، بیتفاوت از کنارش میگذرند یا حتی او را زیر پا میگذارند. اما حقیقت کوچولو فقط یک جمله میگوید: «حقیقت، حقیقت دارد!»
چهارشنبه, ۳۰ آذر
در کتاب «کوه»، به زبان ساده، مراحل تفکر انتقادی، در قالب داستانِ کودک بیان میشود.
چهارشنبه, ۲۳ آذر
بلبلهگوش، استخوان دوست دارد، عاشق استخوان است اما ماه تا ماه هم به آن نمیرسد. بلبلهگوش یک سگ است و دوست داشتن استخوان برای او خلاف ذاتش نیست. سگ برای کودکان جانوری آشناست. کودکان در هر شهر و روستایی آن را دیدهاند. جانوری که هم حیوان خانگی است و هم محافظ گله، هم رام و همراه انسان است، و هم گهگاه موجودی وحشی و خطرناک.
سه شنبه, ۲۲ آذر
شخصیت اصلی در مجموعهی «نوئمی» دختر کوچک هفت سال و نُهماههای است که داستانهای زیادی برای تعریف کردن دارد. پدر و مادر او شاغل هستند و دخترک بیشتر اوقاتش را در خانهی پرستارش، خانم لومباگو، در طبقهی بالا میگذراند. اما ماجرا اینجاست که خانم لومباگو و همسرش رازهای زیادی برای پنهان کردن دارند؛ رازهایی که پس از مرگ امیل یا همان آقای لومباگو، یکی یکی بر نوئمی آشکار میشود.
یکشنبه, ۳۰ مرداد
کتاب تصویری مجموعهای بههمپیوسته و معنادار است. داستان، متن نوشتاری و تصویر در کنار یکدیگر روایت کتاب را پیش میبرند. «یپه در راه» از بهترین و زیباترین کتابهای تصویری کودک است. آسترهای کتاب، در ابتدا و انتها، تصویری از مسیر حرکت یپه را نشان میدهد. این مسیر که با نشانههای متنی همراه شده، هیجان خواندن کتاب را دوچندان میکند. در هنگام خواندن داستان، با بازگشت به آستر و دیدن آن، سفر پرچالش یپه را بهتر درک میکنیم.
سه شنبه, ۱۸ مرداد
من، مایکل، یک کارآگاهم؛ «کارآگاه زبل».
در ابتدای تمام جلدهای مجموعهی مصور «کارآگاه زبل» جملهای با همین مضمون آمده است. اما کار یک کارآگاه چیست؟ ذرهبین دست گرفتن، کلاه کارآگاهی سر گذاشتن یا حل کردن معما؟ احتمالاً شما هم مثل مایکل به گزینهی آخر رأی میدهید!
سه شنبه, ۱۱ مرداد
کتاب «اطلس جغرافی جهان برای دانشآموز» از دسته کتابهای منبع است که در حوزهی جغرافیای جهان، اطلاعاتی جالب و جامع به دانشآموزان میدهد.
سه شنبه, ۴ مرداد
«گرگ کوچولوی دانا» داستان گرگی است که زیاد کتاب میخواند و برای هیچکس و هیچچیز، جز خواندن، وقت نمیگذارد. او تمام وقت خود را صرف خواندن کتابهای بزرگ و کشف ستارههای جدید میکند. در ابتدای داستان، گرگ کوچولوی دانا مغرور و گوشهگیر است و جانورانی را که در همسایگیاش زندگی میکنند نادیده میگیرد. چون خیلی میداند، همه به او میگویند گرگ کوچولوی دانا و به همین سبب دوستاناش با پرسشهای بسیار به سراغاش میآیند، اما گرگ داستان ما هنوز میخواهد بخواند. او وقت ندارد به دوستاناش پاسخ دهد.
سه شنبه, ۲۸ تیر
«اتولاین» نام دختری است که در جایی به نام بیگ سیتی به همراه بهترین دوستش آقای مونرو زندگی میکند. مشخص نیست که بیگ سیتی در کدام کشور است، همینطور معلوم نیست آقای مونرو دقیقاً چیست. اما آنچه مشخص است اینکه آقای مونرو بهترین دوست اتولاین است. فقط از باران و شانهکردن موهایش خوشش نمیآید. پدر و مادر اتولاین مجموعهدار و جهانگرد هستند؛ برای همین همیشه در سفرند. تمام کارهای اتولاین مثل پختن غذا، مرتبکردن خانه، تا کردن لباسها و... را کارکنان شرکتهای تخصصی انجام میدهند.
یکشنبه, ۱ خرداد
کتاب «تا خانه در باران» نمایشی از رخدادهای یک شب بارانی است از فاصلههای نزدیک و دور. مادری با فرزندش در راه خانه است، سوار بر ماشین. در این شب بارانی که جادهها شلوغ و لغزنده است، کودک شاهد رخدادهایی عجیب و ساده است. ما از نماهای دور و نزدیک مانند یک فیلم، نظارهگر این داستان نمایشی هستیم. از خرگوشها و موشها و ماهیها و اردکها تا حتی حلزون. از وسایل و جزئیات لباس و ماشینها، تا خیابان و آسمان و بزرگراه. همه چیز در این کتاب دیدنی است و خواندنی.
شنبه, ۱۷ اردیبهشت
«گربهای که تقلید میکرد» از مجموعه کتاب «قصههای دوست داشتنی» ماجرای دو دوست به نامهای بلا و آناست. بلا که خیلی آنا را دوست دارد میخواهد کاملا در تمام کارها از او تقلید کند. اما آنا این کار را اصلا دوست ندارد.
سه شنبه, ۲ آذر
«یک انگشت میتوانست یک اردوگاه را با خاک یکسان کند و هزاران نفر را بکشد، حال آنکه مجموع همه تلاشها و زحمات ما نمیتوانست بر حیات حتی یک نفر از ما یک دقیقه بیشتر بیافزاید.[1]»
دوشنبه, ۳ آبان
«سلام ترس!» کتابی در مورد شناخت احساس ترس است. عنوان کتاب از همان ابتدا روشن میکند که باید با ترس آشنا شد و به او سلام کرد.
یکشنبه, ۴ مهر
گفت چونی گفت مُردم گفت شکر/ شد ازین رنجور پر آزار و نکر
اولین نمایشی که در آن بازی کردم، حکایت «به عیادت رفتن کر بر همسایه رنجور»، از مثنوی بود. 9 ساله بودم و ناشنوای حکایت را که مولانا نگفته بود زن بوده، پیرزنی کردند تا من که دختر و به سن تکلیف رسیده بودم، روسری و چادر بر سر بگذارم و نقشاش را باز کنم. هر واژهای که از دهانام بیرون میآمد، بچههای تماشاچی را به خنده میانداخت. آن نمایش آنقدر خوب از کار درآمد که چند بار دیگر هم در همان مدرسه و مدرسه دیگری آن نقش را بازی کردم. همه کودکان آن سالها که پای این نمایش نشستند، به ناشنوایی خندیدند که نمیدانست بیمار رنجوری که بر بالین او رفته چه میگوید. ناشنوایی که لبخوانی نمیدانست و با شکر و مبارک باد بر حال بد بیمار رنجور، او را خشمگین کرده بود: «چون عیادت بهر دلآرامیست/ این عیادت نیست دشمن کامیست» من بازیاش کردم و کودکان به ناشنوا میخندیدند. آموزگاران آن سالها برایمان نگفتند قصد مولانا از سرودن و گفتن این حکایت چه بود و مفهوم درستِ تربیت یا تربیتِ درست چیست.
دوشنبه, ۲۱ تیر
«دورافتاده[1]» داستان مردی است که هواپیمایاش با برخورد صاعقه به اقیانوس سقوط میکند. چاک، مسافر هواپیما، خودش را با قایقی بادی به جزیرهای میرساند اما متوجه میشود که کسی در جزیره زندگی نمیکند. او تلاش میکند نشانههایی در جزیره درست کند تا هواپیماهای دیگر او را ببینند اما نه این نشانهها دیده می شود و نه فرار او با قایق نجات ثمری دارد. کم کم او از بستههایی که اقیانوس با خود آورده، چیزهای مفیدی پیدا میکند.
سه شنبه, ۱۵ تیر
نوشته: چائو ونشوان
تصویرگر: راجر ملو
ناشر: طوطی
مترجم: سحر ترهنده
دوشنبه, ۷ تیر
جیغ در گلو گیر کرده است
«یک روز عصر قدمزنان در راهی میرفتم؛ در یک سوی مسیرم شهر قرار داشت و در زیر پایم آبدره. خسته بودم و بیمار. ایستادم و به آن سوی آبدره نگاه کردم؛ خورشید غروب میکرد. ابرها به رنگ سرخ، همچون خون، درآمده بودند. احساس کردم جیغی از دل این طبیعت گذشت؛ به نظرم آمد از این جیغ آبستن شدهام. و این تصویر را کشیدم.» و این لحظه تولد تابلوی «جیغ» از مونک نقاش برجسته است. تصویری از انسانی که سرش را میان دستاناش گرفته و در زمینهای مواج در رنگهایی سرخ و نارنجی و سیاه، انگار که در میانهی آتش ایستاده است. انسانی که آبستن یک جیغ است و تمامی پیکرهاش درد میکشد. دردی که نمیتواند آن را بیرون بریزد. مونک فریاد شدید و بیانتهایی را که از طبیعت شنیده نقاشی کرده است. این جیغ صدایی ندارد، نه چون نقاشی است، بیصداست چون استخوانی است که در گلو مانده و به بیرون پرتاب نمیشود. دردی است که انسان آبستن اوست اما توان جدا شدن و رهایی از آن را ندارد: «چیزی که نمیتواند به بیرون راه یابد زنجیرهایاش را پاره کند.[1]»
سه شنبه, ۱ تیر
کتاب «ای همزبان خاموش» مجموعه شعری در ستایش همزبان خاموش ما، کتاب، است.
چهارشنبه, ۲۶ خرداد